شهر کوچک ساحلی بندرانزلی در میان باران و مه زمستانی، بهار را انتظار می‌کشید که ناگاه، خبر شیوع ویروس کرونا همچون بهمنی سهمگین بر این شهر زیبا و ساکنانش فرو ریخت و بسیاری را مبتلا کرد.

کرونا

به گزارش همشهری آنلاین به نقل از ایرنا، درمانگران بندر انزلی در آن فضای مبهم پرهراس شیوع ویروس به کمک بیماران شتافتند تا آنجا که برخی خود بیمار شدند و از این بین دکتر «سیامک دیوشلی» و «تهمینه ادیبی»، سرپرستار بیمارستان جان خود را از دست دادند. شماری از بیماران، دیگر هیچگاه به خانه‌هایشان بازنگشتند، اما آنها که ترخیص می‌شدند نیز نیاز به ماندن در مکانی امن برای قرنطینه و کسب شرایط مناسب جسمی و روحی بازگشت ایمن به خانه هایشان را داشتند.

بر اساس دستوالعمل واحد مراقبت از بیماران COVID-۱۹ بعد از ترخیص از بیمارستان (نقاهتگاه) افراد مبتلا به کرونا بعد از ترخیص از بیمارستان با رضایت آگاهانه در صورتی که واجد یکی از شرایط زیر هستند عدم امکان ایزولاسیون در منزل، وجود فرد دارای نقص ایمنی در محل سکونت بیمار، بیمار جز گروه پرخطر از نظر عوارض COVID-۱۹ است، عدم امکان ارائه خدمات پرستاری در افراد خانواده می توانستند دو هفته را در نقاهتگاه بگذرانند.

این مکان در انزلی با تلاش های نماینده جدید این شهرستان در مجلس و جمعی از مسئولان فراهم شد و عده‌ای از خوبان شهر نیز بر آن شدند که با خدمات رسانی به کاهش آلام و مشکلات این بیماران ترخیص شده و خانواده‌هایشان کمک کنند.

ترخیص شدگان از بیمارستان می توانستند ۱۴ روز در نقاهتگاه بمانند و بعد راهی خانه شوند و این آغازی شد برای کوله‌باری از خاطره و تجربه خاص برای درمانگران و داوطلبان فعال در نقاهتگاه و بیماران و حتی خانواده هایشان.

خوبان یاری‌رسان داوطلبانه جمع شدند؛ یکی پرستار بود و برای مراقبت‌های پزشکی آمده بود، دیگری روانشناس و برای ارائه مشاوره و بهبود روحیه حال بیماران، آن یکی مربی یوگا بود و می‌خواست با آموزش حرکات یوگا به بهتر شدن وضع تنفس و شرایط جسمانی بیماران یاری برساند و فعالان اجتماعی که همه در تلاش برای نجات جان همشهریانشان بودند.

خاطرات نقاهتگاه با تک‌تک اتفاق‌ها و آدم‌هایش برای همیشه در ذهنشان نقش بسته است، استیصال مردی که همسر نگرانش پس از ترخیص از بیمارستان  او را در خانه نپذیرفت، عشق و محبت شوهری که تاب تحمل دوری و ناراحتی زنش را نداشت، نگاه مضطرب و بی‌قرار مادری چشم به‌راه خانواده‌ای که از کرونا جان به در نبرده بودند و جشن تولد برای بانوی غمگین و دلشکسته نقاهتگاه. تلخ و شیرین نقاهتگاه هنوز و همیشه در روزمرگی‌های‌شان جاری‌است.

آنها با بیم و امید چهارشنبه سوری را با روشن کردن شمع جشن گرفتند، هفت سین چیدند، نوبتی در روزهای عید کنار بیماران ماندند و به مراقبت همت گماشتند تا بار دیگر آنان را به سلامت به خانه هایشان بفرستند.

روزهایی به سان یک سال

«الهام صادقی فر»، عضو هیات علمی دانشکده علوم‌پزشکی دانشگاه آزاد انزلی در این دوران، معاونت نقاهتگاه انزلی را به عهده داشت.

او گفت: در مدت کاری‌ام بیماران بسیاری را دیده‌ام، تاریخچه زندگی‌شان را گرفته‌ام و برای‌شان برنامه‌های مراقبتی پیاده کرده‌ام، اما کرونا با همه این تجربه‌ها فرق داشت و درس بزرگی بود.

صادقی‌فر ادامه داد: در این مدت با افرادی مواجه می‌شدیم که از کرونا فقط مرگ را متصور می شدند. وقتی با برگه ترخیص از بیمارستان به نقاهتگاه می‌آمدند نگران و مضطرب و ناامید بودند. از طرفی خودمان هم از این بیماری هیچ پیش‌آگاهی نداشتیم و نمی‌دانستیم که تا چه حد در معرض خطر قرار داریم یا این بیماری چقدر به طول می‌انجامد و این چالش بزرگی بود.

این پرستار اهل بندر انزلی اظهارکرد: برخی از افرادی که در نقاهتگاه پذیرش می‌شدند در دوره کرونا مشکلاتی برایشان پیش آمده بود از جمله مرگ افراد خانواده و مشکلات اقتصادی و این وضعیت  کار ما را خیلی سخت تر می‌کرد.

وی اضافه کرد: روز دوم گشایش نقاهتگاه بانویی را آوردند که بسیار بی‌قرار بود، همسر و دخترش درگیر کرونا بودند. ابتدا دختر و سپس همسرش فوت کردند. زن در بیم و امید بود و از برنامه‌هایش برای ما می‌گفت که وقتی به خانه برود برای دخترش و شوهرش چه کارهایی انجام خواهد داد و ما به‌سختی تلاش می‌کردیم که از اشک ریختن خودداری کنیم. بعد از ترخیص هم که سراغش را از فرزندش گرفتیم، گفت که بعد از باخبر شدن از فوت عزیزانش چنان آشفته و پریشان شده که با کسی صحبت نمی‌کند.

صادقی بیان کرد: کرونا درس خیلی بزرگی به ما داد. عشق، محبت، نفرت در رخداد این بیماری خودشان را بروز دادند. کسانی که سال‌های سال در کنار هم کج‌دار و مریز زندگی می‌کردند کرونا تکلیف اینها را در زندگی مشخص کرد. مثل مردی که پس از درمان  به خانه رفته بود، اما همسرش پذیرای او نشده بود، مساله‌ای که باعث شده بود آن مرد با پای خود و با یک کیسه دارو و کوهی از اندوه و خشم به نقاهتگاه مراجعه کند.

صادق فر خاطرنشان کرد: من به‌عنوان عضوی از این جامعه قدردان همه آنهایی هستم که مسئولیت‌های مختلف از درمان و پرستاری و خدمت در بیمارستان و نقاهتگاه تا گندزدایی محیط، غربالگری، تهیه وسایل پزشکی، کمک‌های نقدی و غیرنقدی، تجهیزاتی را به انجام رساندند.

اشک ها و لبخندها

خاطرات بیمارستان و نقاهتگاه اما در ذهن بستری شدگان نیز تا ابد نقش بسته است. بیم و امید بهبودی، انتظار دیدن خانواده، محبت‌های خالصانه مددکاران و درمانگران از جشن تولد گرفته تا اجرای موسیقی و نمایش کمدی.

 بانویی هم  که دو هفته در نقاهتگاه تحت مراقبت بود، گفت: وقتی کرونا گرفتم، آنقدر حالم بد بود که گمان نمی‌کردم زنده بمانم. وقتی از بیمارستان ترخیص شدم باز هم اضطراب داشتم. با این که دلم خیلی برای همسر و فرزندانم تنگ شده بود می‌ترسیدم به خانه برگردم مبادا آنها هم مبتلا شوند.

شبی که برایم جشن تولد گرفتند با روشن شدن شمع روی کیک انگار نوری در دلم روشن شد و دوباره متولد شدم، امید به زندگی دوباره در وجودم جوانه زد.

«مهرداد شفیع»، کارمند ۵۳ ساله شرکت نفت هم از کسانی است که بیمارستان و نقاهتگاه را تجربه کرده است. اوگفت: نهم  اسفند بود که در محل کار سر درد شدیدی گرفتم  و پس از آن حس بویایی و چشایی‌ام را از دست دادم. سعی کردم با رعایت اصول بهداشتی و استراحت در خانه و قرنطینه کردن خودم در یک اتاق جداگانه با بیماری مدارا کنم. اما ۲۲ اسفند حالم رو به وخامت گذاشت و پس از آزمایش و عکس ریه و اندازه‌گیری مقدار اکسیژن خون به‌ناچار در بیمارستان بستری شدم.

شفیع افزود: تا همیشه قدردان تلاش درمانگران و همه نیروهای فعال در بیمارستان و نقاهتگاه هستم و خاطره  از خودگذشتگی جوانانی که داوطلبانه برای کمک آمده بودند هیچگاه از ذهنم نمی‌رود. آنها در شرایطی از بیماران مراقبت می‌کردند که نه تنها جان خودشان بلکه خانواده هایشان نیز در معرض خطر قرار می‌داشت.

بیماری نگاهم  را به زندگی عوض کرد

«اسماعیل راد»، فعال رسانه ای، جوانی از اهالی انزلی که اسفند ماه ۹۸ به این بیماری مبتلا و در بیمارستان بستری شده بود. اوهم گفت: آن روزها اوضاع چنان وخیم بود که گمان می‌کردیم هر که کارش به بیمارستان بکشد، دیگر زنده بیرون نمی‌آید. گرچه اغلب بیماران سالخورده بودند، اما جوان ورزشکار هم در بین مبتلایان دیده می‌شد و حتی در راهرو بیمارستان تخت گذاشته بودند.

وی ادامه داد: غروب دلگیری از پرستاری که برای دادن داروها آمده بود، پرسیدم آیا زنده می‌مانم و او با امید از داروهای جدیدی گفت که برای بیماری پیدا شده و اگر روحیه‌ام را حفظ کنم، قطعا می‌توانم با این بیماری مقابله کنم. این امید دادن‌ها و تلاش‌های درمانگران و دوستان مرا برای مبارزه با بیماری و بازگشت به زندگی مصمم کرد.

راد بیان کرد: کرونا نگاهم به زندگی را عوض کرد، حالا زندگی برایم معنای دیگری یافته و ارزش آن را بیشتر درک می‌کنم.

گیلان از نخستین استان‌هایی بود که به شدت درگیر کرونا شد و به‌یکباره حجم گسترده‌ای از بیماران و فوتی‌ها در هفته‌ها و یکی دو ماه نخست شیوع این ویروس به خود اختصاص داد و در این میان از خودگذشتگی پرستاران و پزشکان و کادر درمانی با وجود محرومیت‌ها و محدودیت‌های امکانات بهداشتی و درمانی این استان بسیار قابل توجه و قابل قدردانی هست.

کد خبر 523318

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha