همشهری آنلاین_ مرضیه موسوی: به دنبال آب و هوای تازه و سالمتر به سمت درکه روانه شد و نخستین گالری هنری خود را هم در اینجا دایر کرد. نام هنریاش «آریان» است. بعد از 5 سال به چند کوچه آنطرفتر نقل مکان کرد تا یکی از خانههای قدیمی درکه را حفظ و آن را بهعنوان محلی برای عرضه هنر خود انتخاب کند. حالا موزه رازها از معدود خانههای کاهگلی باقی مانده در درکه است و با ورود به آن میتوان علاوه بر تماشای آثار قلمکاری ساعی، گوشهای از سبک زندگی مردم در گذشته را به چشم دید. موزه «رازها» در ابتدای مسیر کوهنوردی درکه قرار دارد و بسیاری از کوهنوردان ساعتی در آن به گشتوگذار میان آثار قلمزنی مینشینند و از گذشته این محله حرف میزنند. ساعی میگوید: «به اینجا آمدم تا نفس بکشم.» این گزارش با همکاری طاهره جورکش، کارشناس اجتماعی دفتر توسعه محله اوین _ درکه تهیه شده است.
- هوای تازه مرا به این محله کشاند
کوهنوردانی که از میدان درکه به سمت مسیر کوهپیمایی حرکت میکنند موزه رازها را با دیوار کاهگلی و کوزههایی که سردر موزه چیده شده میشناسند؛ یکی از قدیمیترین خانههای درکه که چند سالی است به بهانه تماشای آثار قلمزنی درهای آن به روی مردم باز شده. موزه رازها نمایشگاهی شخصی است و ساعی آن را اداره میکند. اگر گذرتان به این خانه افتاده باشد او را میبینید که با حوصله و آرام مشغول رسیدگی به گلهای حیاط است. صدای موسیقی با آواز گنجشکها حیاط خانه را پر کرده و هرازگاهی سر و کله یک کوهنورد برای تماشای موزه پیدا میشود. ساعی میگوید: «من سالها در امریکا زندگی کردم. در شمال سانفرانسیسکو که هیچ آلودگی در آن وجود نداشت. به ایران که برگشتم ابتدا در اصفهان ساکن شدم و نخستین فرهنگسرا را در پل خواجو راهاندازی کردم. بعد از 2سال به تهران آمدم. وقتی به ایران آمدم ریههای من دچار مشکل شد و بعد از سکونتم در تهران مجبور بودم هر روز برای اکسیژن گرفتن به درکه بیایم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در درکه خانهای بخرم که مجبور به رفتوآمد هر روزه نباشم. این خانه چند سالی گالری بود. بعد از فوت برادر بزرگترم تصمیم گرفتم درهای اینجا را به روی مردم باز و آن را به موزه تبدیل کنم.»
- مهمانان ویژه موزه رازها
صاحب اصلی خانه «سید معجز» نام داشت؛ مردی که معتمد مردم درکه بود و اهالی درکه آب جویباری را که از خانه عبور میکرد برای تبرک و آرزوی شفا روی سر بیماران خود میریختند. به همین دلیل به سید معجز مشهور بود. خانهای که این روزها تنها نیمی از وسعت آن باقی مانده و در نیم دیگر آن ساختمانی بلندبالا قد کشیده است. صدای ساختوساز از حیاط خانه قدیمی درکه به گوش میرسد و قژقژ سنگبرها صدای پرندگان موزه رازها را در خود گم میکند. ساعی میگوید: «اغلب افرادی که به اینجا سر میزنند کوهنوردان حرفهای هستند یا افراد و هنرمندانی که به دنبال هوای خوب به درکه میآیند. سفیران فرانسه و آلمان، سیاسیونی مثل دکتر ولایتی و هنرمندان بزرگی مثل کلهر و شهرام ناظری و... اگر به درکه بیایند معمولاً سری هم به اینجا میزنند. یکی از مهمانان سفارت آلمان وقتی به اینجا آمد به من گفت: شما که هنرمند هستید چطور اجازه دادید که این محله را با آپارتمان پر کنند؟ در کشورهای توسعهیافته هنرمندان افراد اثرگذاری هستند که میتوانند از تخریب هویت یک محله جلوگیری کنند. اما متأسفانه اینجا چنین فضایی برای هنرمندان وجود ندارد. هیچ نهادی توجهی به این حرفها ندارد و سود اقتصادی برای همه اولویت دارد. مردم درکه از دیدن این موزه احساس رضایت دارند. از اینکه گوشهای از هویت اینجا حفظ شده و باقی مانده خوشحال هستند. نسل امروزی اهالی درکه اصلاً با چنین بافتی آشنا نیستند. اگر خانههایی مانند این خانه کاهگلی به آپارتمان تبدیل شود دیگر هیچ نشانی برای آینده و حتی نسل امروز باقی نمیماند.»
- نجات درکه
طبقه دوم این خانه کاهگلی را برای زندگی خود آماده کرده است. هر روز صبح به طبقه پایین که گالری است میآید و کار خود را از سر میگیرد. از نقوش اسلیمی تا خطاطی و نقاشی را روی آثار مسی مینشاند. نمونههای زیادی از کار دست خود را در گوشه و کنار خانه به تماشا گذاشته است.
فضای این گالری با ابزارهای زندگی مردم درکه در گذشته تزیین شده و نمای زندگی در درکه تا نیم قرن گذشته را نشان میدهد. از چراغها و گردسوزهای قدیمی تا چرخ خیاطی و... که روزگاری در تمام خانههای این محله به چشم میخورد. ساعی میگوید: «کوهپایههای شمال تهران به این دلیل که همجوار شهر است و با سادهترین وسیله میتوان به آن رسید، فرصت خوبی برای دریافت اکسیژن و هوای سالم است. اما متأسفانه درکه در دهههای گذشته شاهد ساختوسازهای زیادی بوده. کوچههای اینجا تا چند سال دیگر روی آفتاب را به خود نخواهد دید. زیرا تمام کوچهها پر از آپارتمان میشود.
اما میتوان برای نجات این محله کارهای زیادی انجام داد. یکی از پیشنهادها این است که اینجا سنگفرش شود و فضایی مثل پیادهراه 15 خرداد در آن به وجود بیاید. اینجا میتواند محلی برای انجام کارهای فرهنگی و هنری باشد و نمایشگاهها و گالریهای زیادی داشته باشد. برای فرهنگسازی مردمی که برای تفریح به درکه میآیندکاری انجام نشده است. در حالی که با تابلوهای ساده راهنمایی میتوان مردم را در اینجا به سکوت دعوت کرد و آرامش را هم به اهالی و سکنه محله هدیه داد و هم فضایی مطلوبتر برای گردشگران فراهم کرد. هنوز خانههای قدیمی و کوچههایی در این محله هستند که میتوان برای حفظ آنها قدم برداشت. شغل اغلب مردم درکه آسیابان بوده. در حالی که جای چنین نمادی در محله خالی است و میتوان در میدان اصلی درکه یا جاهای دیگر گوشههایی از فرهنگ این مردم را به نمایش گذاشت. درکه دریچهای برای تهران است که هنوز میتوان از آن هوای خوش را نفس کشید.»
نظر شما