برخی از این دختران فریب افرادی را میخورند که ادعای سکونت در غرب را دارند و معمولاً مورد کلاهبرداری آنان قرار میگیرند. برخی دیگر که با مردی واقعاً ساکن غرب آشنا شدهاند، ضرورتاً خوشبختی به سراغشان نیامده است، زیرا اصولاً تصور درست و دقیقی از زندگی در غرب ندارند. کم نبودهاند دخترانی که داماد ندیده، پای سفره عقد نشسته و سپس راهی سرنوشت خود در دیار غربت شدهاند. البته بیان این مطالب به این معنا نیست که پیوندهایی از این دست همواره به ناکامی میانجامد، بلکه بهنظر میرسد عواملی که میتواند زمینهساز عدمتوافق بین زوج شود، در غربت تشدید و عوامل دیگری نیز به آن اضافه میشود. به علاوه، شناخت ناقص نسبت به غرب مزید بر علت است.
کمتر پیش آمده است که تجارب دختران ایرانی در این زمینه بهطور علمی یا هنری بیان شده باشد، هر چند که در سالهای اخیر برخی آثار قلمی در این زمینه خودنمایی میکند. رمان « رؤیای فرنگ» نوشته سهیلا خلانلویی یکی از معدود آثاری است که در این زمینه نوشته شده است. رؤیای فرنگ، داستان دختری جوان را حکایت میکند که در آرزوی تحصیل به فرانسه میرود و در این کشور ماجراهای زیادی را پشت سر میگذارد. البته این رمان درکنار روایت زندگی نورا فردوسی (شخصیت اصلی داستان)، زندگی چند دوست وی را نیز که عمدتاً ایرانی هستند، به زبان ساده تعریف میکند.
داستانی که خلانلویی روایت میکند، نگاه یک زن ایرانی با دغدغههای خاص خود به یک جامعه غربی است. از اینرو میتوان این داستان را به نوعی یک تحلیل جامعهشناختی از دیدگاه یک زن ایرانی دانست. گرفتاریهایی که برای نورا و دوستانش پیدا میشود، همه نمونهای از مشکلاتی است که کمابیش در تمام کشورهای جهان وجود دارد. نورا در روزهای اول اقامت در پاریس تحتتأثیر زرق و برق شانزهلیزه، برج ایفل و مردمان شیکپوش قرار میگیرد، اما با گذر زمان به لایههای عمیقتر اجتماع اروپایی نفوذ میکند.
یک وجه دیگر زندگی در غرب که کمتر در تلویزیونها نشان داده میشود، سخت کار کردن مردم است. زن و مرد باید کار کنند. به علاوه، نگاه نژادپرستانهای که عموماً در اروپا حاکم است، سبب میشود با خارجیها بدرفتاریهایی صورت بگیرد. بسیاری از خارجیها از جمله ایرانیهایی که دارای مدرک کارشناسی ارشد و دکتری هستند، در فرانسه مجبورند راننده تاکسی شوند. البته ایرانیها جزو گروههای مهاجر نسبتاً موفق محسوب میشوند، چون بیشترشان برای تحصیل به این کشور رفتهاند و احیاناً ماندگار شدهاند، در حالی که مهاجران عمدتاً آفریقایی به دلایل اقتصادی به این کشور میروند.
خلانلویی هدف خود را از نگارش این رمان واقعبین شدن خوانندگان جوان درباره زندگی غربی دانسته و میگوید: غربیها از رفاه قابل ملاحظهای برخوردارند، اما باید توجه داشت این رفاه زاییده تلاشهای خود آنان و نیاکانشان است و با سختکوشی حفظ شده است. شهرها و کشورها همه از دور قشنگ و دلربا هستند. هر چه به آنها نزدیکتر میشوی، به نقصها، ضعفها، تبعیضها و بیعدالتیها بیشتر پی میبری. شاید به همین دلیل است که نباید از دور و با عجله قضاوت کرد و شاید به همین دلیل است که نباید مرغ همسایه را غاز دید.