شنبه ۲۴ اسفند ۱۳۸۷ - ۰۵:۴۰
۰ نفر

1- امویان به آخرین روزهای حکومت خود رسیده‌اند. آن همه وسوسه تلاش و فتوحات و کشورگشایی که از همه طرف آنچنان گسترده شده بود، همه گویی در غلغله‌ای داشت باطل می‌شد.

 حکومت چندساله سفیانی که از معاویه در سال ۴۱ هجری شروع شده و به معاویه دوم ختم شد، طلیعه زشت این خاندان بود و پس از مردن معاویه دوم، مردم شام با مروان پسر حکم، پسر ابوالعاص، پسر امیه‌بن‌شمس (ابوسفیان نوه امیه‌بن‌شمس بود) بیعت کرده و به این ترتیب تا پایان سال ۱۳۲ هجری چیزی در حدود ۹۰ سال این خاندان منحوس که پایه‌های حکومتشان در میان لجه خون علویان و به‌طور کلی تمام نیکان روزگار گذارده شده بود بر مسلمانان حکومت کردند.

اگر بخواهیم حکومت امویان را از حیث فتوحات و کشورگشایی‌ها مورد ملاحظه قرار دهیم باید گفت لشکرکشی‌های مسلمانان و فتوحات چشمگیر آنان به‌گونه‌ای بود که حتی به گفته فقید  فرزانه دکتر سیدجعفر‌شهیدی حکومت 500ساله عباسیان هم مقدار قابل ملاحظه‌ای به آن نیفزود، اما در عوض بدعت‌های مسمومی که این خاندان در میان مسلمانان به جا گذاردند بی‌شک تا ابد روح بلند اسلام را آسیب پذیر خواهد کرد.

از طرفی این خاندان عباسیان بود که داعیه حکومت مسلمانان را داشت. در سال ۹۸ هجری ابوهاشم فرزند محمدبن حنفیه که خود را امام می‌دانست در منطقه‌ای از توابع عمان به نام «حمیمه» امامت را به محمدبن علی بن عبدالله بن عباس واگذار کرد و به این ترتیب عباسیان به گمان خود هم از جانب عباس عموی پیامبر و هم از جانب علی(ع) خلافت را خاص خود می‌دیدند و نکته قابل توجه اینکه این خاندان که با داعیه بازگشت خلافت به علویان قیام خود را برپا کرد، در شکنجه و آزار و قتل عام علویان به نوعی از سفاکان اموی نیز پیشی گرفتند؛ چراکه حضور کسانی چون عمر‌بن‌عبدالعزیز و معاویه دوم از امویان هرگز در میان عباسیان تکرار نشد.

به هر حال، در همین دوره انتقال قدرت به اضافه قیام‌های متعددی که بر ضد‌عباسیان یا امویان صورت گرفت همه، وضعیت جامعه و مردم را به‌گونه‌ای خاص تحت‌الشعاع قرار داده بود.در همین دوران حضرت صادق(ع) با وجود نپذیرفتن پیشنهادهای داعیان قدرت به خاطر مناسب بودن بستر اجتماعی تعلیم و تربیت (گویی حضرت می‌دانستند نزدیک است که فشارها دوباره بدتر از گذشته تجدید شود ) به نشر و ترویج حقایق علمی و علوی پرداختند.

۲- بسیاری از شنیده‌ها به‌خاطر کثرت شنیدن و عدم‌نگاه جدی در بدو امر به‌صورت یک شنیده عادی (جمله‌ای با بساطت معنایی) درمی‌آید و این ظلم بزرگی است که به حقایق بسیاری رفته است و از جمله آسیب‌های بسیاری از گفته‌ها و حقایق است چراکه از قضا عدم‌تعمق در معنای بعضی از این جمله‌ها باعث می‌شود حرف سخیفی را که از نظر علم و عقل نیز مطرود است را بپذیریم و از طرفی دیگر معنای سترگی را که نشان‌دهنده اوج و عظمت یک موقعیت و حقیقت است نادیده بگذاریم.عبارت 4هزار شاگرد پرورش یافته مکتب امام صادق(ع) نیز از این دست جملات است.

امروز وقتی صحبت از 4هزار شاگرد می‌کنیم بیشتر ذهن مان معطوف به جو دانشجویی جامعه امروزی در حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌هاست، غافل از اینکه متعلق جمله در اینجا بسیار مهم‌تر از این تصور است. نکته اول اینکه 4هزار شاگرد در عصری است که جمعیت چندین شهر بزرگ آن بیشتر از چند 10هزار نفر نیست.

از طرفی مدینه تمدن روم و ایران و چین نیست بلکه جامعه شبانی شبه جزیره است و دیگر اینکه شاگردی امام صادق(ع) سطح بالایی از دانشجویی است که سطح ساده و ابتدایی و حتی به زعم من میانه پژوهندگی و دانش اندوزی را شامل نمی‌شود و این نکته نیز به وضوح در شاگردان و نتیجه علمی به دست آمده از ایشان قابل مشاهده است.این که شاگردان از اکناف و اطرافی چون کوفه، بصره، واسط و حجاز به کلاس حضرت می‌آمدند، گواه دیگری بر اهمیت و سطح بالای این مدرسه است.

همین طور است نام شاگردانی مانند، یحیی بن سعید انصاری، ابن جریح، مالک بن انس، سفیان ثوری، ابن عینیه، ابوحنیفه، شعبه، ابوایوب سجستانی و...به عقیده بسیاری از محققان معاصر نهضت فرهنگی که امام صادق(ع) برپا کرده بود در حوزه علوم نقلی و اسلامی مانند فقه و حدیث نبوده است بلکه نخستین کسی که مکتب فلسفی جهان اسلام را نیز پدید آورد، ایشان بودند، و اینگونه مدرسه علمی امام صادق مانند مرواریدی با شعاع وجودی حضرت آبشخور معرفت شیعی در طول اعصار، از دیروز تا امروز شد.

کد خبر 77169

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز