تاریخ انتشار: ۲۱ فروردین ۱۳۹۰ - ۰۷:۳۴

به میمنت و مبارکی، سال جدید هم آمد و از ماه فروردین هم چند روزی بیشتر نمانده است، اما حیف است از یادآوری برخی دیده‌ها و شنیده‌هایم در طول سفر نوروزی به یکی از شهرهای استان مازندران چشم‌پوشی کنم؛ شاید برای سفرهای آینده مفید واقع شود.


در آستانه ورود به سال1390 بنابه توصیه دوست و آشنا سعی کردیم، زمان حرکت از تهران به شمال را طوری انتخاب کنیم که با شلوغی و ترافیک آخر سال روبه‌رو نشویم. ما هم که روی‌هم‌رفته 4نفر می‌شدیم، روز چهارم فروردین ماه را برگزیدیم.

خروجی‌های غرب تهران خلوت بود و دلنشین و جابه‌جا تابلو‌ها و بیلبوردهایی با پیام‌های نوروزی بر نشاط ما می‌افزود. از اتوبان کرج هم با ترافیک کم گذشتیم، اما کمی دورتر از کرج برخوردیم به زنجیره خودروها و به این نتیجه رسیدیم که خیلی‌ها مثل ما به امید خلوتی راه و ترافیک سبک، در آن روز راه افتاده‌اند. تا آستانه ورود به تونل تاریخی کندوان، گام به گام جلو رفتیم و مشکلی پیش نیامد اما از آنجا به بعد رفتار بعضی از مسافران تماشایی بود! برخی فراموش کرده بودند که تونل جای سبقت‌گرفتن نیست، آن هم با آن ترافیک سنگین و شرایط خاص گذرگاه. عصبانیت ناشی از معطلی، عده‌ای را کلافه کرده بود، اما مهم تر از همه، کمبودهایی بود که گاهی صحنه‌های خنده‌آوری را به‌وجود می‌آورد.

مرد جوانی که از خودرواش پیاده شده بود، یک بطری خالی شیشه‌ای در دست داشت و در جست‌و‌جوی آب خوردن بود، تا به بچه‌اش بدهد! چند تنی، پیاده راه افتاده بودند تا ببینند آن جلو چه خبر است؟! همان عادتی که گریبانگیز ماست؛ ماندن و تماشاکردن صحنه‌های تصادف و ایجاد راهبندان و... . جوانی که ماشین‌اش خاموش شده بود، آمده بود سراغ من که کمکش کنم.

وقتی رفتم، ماشین‌اش به‌راحتی روشن شد و متوجه شدم که ابتدایی‌ترین مهارت‌ها را که برای یک راننده حیاتی است، نیاموخته!
وقتی رسیدیم آن سوی تونل، حداقل سه جا شاهد درگیری میان رانندگان به خاطر سبقت غیرمجاز بودیم و در مواردی هم، کار به شیشه‌شکنی ‌رسید! یک راننده، در اوج ترافیک آن طرف تونل بنزین تمام کرده بود. این هم از آن حرف‌هاست!... به قول معروف عیب می جمله بگفتی، هنرش نیز بگو.

نوعدوستی و کمک به همدیگر، خوشبختانه هنوز در جامعه ما پابرجاست و ندیدم کسی به خاطر کمبودهایی که در طول سفر پیش می‌آمد، در‌نهایت دچار مشکل شود، اما سفر آدابی دارد و به خصوص در سفر نوروزی باید سازوکارها چنان فراهم باشد که برای راننده و سرنشینان یک خودرو و دیگران دردسرآفرین نشود.

اما تماشایی‌ترین صحنه، وضعیت راننده‌ای بود که با ماشین‌اش رفته بود بالای یک تپه مشرف به دره و نمی‌توانست از آنجا پایین بیاید. کلی تقلا کردیم و گل‌و‌لای به سراپای ما چسبید تا ایشان را از آن وضعیت بیرون آوردیم! به امید اینکه سال آینده برای سفر نوروزی چنان آمادگی داشته باشیم که غیر از مشکل ترافیک و راهبندان که دیگر همیشگی شده است، مسئله مضاعفی برای خودمان و دیگران ایجاد نکنیم.