تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۸۵ - ۰۶:۳۷

دکتر اصغر نصیری: مدیریت شهری از اواسط قرن بیستم به عنوان رویکرد علمی برای اداره جامعه مورد توجه قرار گرفت

 و یکی از مهمترین محورهای آن استفاده از خردجمعی برای هدایت و برنامه‌ریزی شهرهای  دارای اهمیت شد. از این‌رو بسیاری از شهرهای بزرگ جهان خیلی زود به استفاده از این روش روی آورده و با بهره‌مندی از تجارب شهروندان به اتخاذ روش‌های نوین در اداره شهرها روی آوردند.

تهران از سال‌ها پیش به عنوان شهری بزرگ که دارای مشکلات و معضلات گوناگونی است، همواره مورد توجه خاصی بوده. توجه به نحوه مدیریتی این شهر بزرگ و لزوم استفاده از تجارب و دستاوردهای دیگر کلانشهرها اجتناب‌ناپذیر می‌نماید. از این‌رو تکیه بر بهره‌گیری از توانایی افراد مختلف و همچنین دخالت شهروندان در اداره پایتخت می‌تواند زمینه‌های جدیدی از همکاری را در میان مدیریت شهری و کسانی که در آن زندگی می‌کنند به وجود آورد.

مدیریت شهری قدرتمند زمانی شکل می‌گیرد که مشروعیت مبتنی بر مشارکت مردم داشته باشد و زمانی قدرت چانه‌زنی به نمایندگی از شهروندان را دارد که خاستگاه و مقبولیت مردمی داشته باشد. امروزه قدرت سیاسی برخلاف گذشته از غلبه سیاسی ناشی می شود که برخاسته از انتخاب مردم است. براین اساس مساله محوری زمانه جامعه ما مشارکت مردم در تعیین سرنوشت خویش است. البته این امر فقط برای جامعه ممکن است که ارزش انسانی شهروندان را برتر از قدرت و آزادی را برتر از مهار انسان بشمارد.


 در این الگو توسعه مستلزم دموکراسی و آموزش و استقلال واقعی شهروندان است. کافی نیست که فقط زباله های شهروندان را جمع آوری کرد. بلکه باید به آنها به قدر کافی اختیار داد تا دیدگاهشان را به عنوان انسانهای غیر موثر در اداره دنیایی که در آن زندگی می‌کند عوض کنند.


مسلما یکی از تازه‌ترین و مهمترین نوآوری‌های اجتماعی جهان امروز مفهوم مشارکت همه جانبه مردم است؛ مشارکتی که به مردم امکان می‌دهد  با شرکت مستقیم در فرآیند تصمیم‌گیری یا تاثیرگذاری بر کسانی که قدرت تصمیم‌گیری دارند عرصه انتخابهایشان را گسترده‌تر کنند. تکیه بر مردم و جامعه شهروندان در یک فرآیند مشارکت آگاهانه و همه جانبه استراتژی برتر و مطمئن است. مسلما شیوه ناکام حذف مردم که حتی اگر " درمیان مشک آن را جا شود - روز آخر گند آن پیدا شود." پایان یافته است زیرا داده‌ها و دانستنی‌های جاری در جامعه و مشکلات انبوه و پیچیده چنان سیل‌وار در شهر جاری است که هیچ مدیر تیزبین و باتدبیری به تنهایی نمی‌تواند آنها را صید کند.


درک کردن، جمع کردن، سنجیدن، غربال کردن و تجزیه و تحلیل این همه مساله در وسع و طاقت و امکان و قدرت هیچ آفریده‌ای نیست. در نتیجه شورای شهر و مدیریت شهری نباید تسلیم این وسوسه باطل شوند که تنها راه حل جمع آوری اطلاعات و شیوه‌های لازم برای اداره شهر می‌تواند فقط در یک مغز مرکزی یا دسته ای از مغزها متمرکز شود. زیرا در قرن بیستم و یکم یک نفر که  به تنهایی بتواند یک سازمان و سیستم را مدیریت و اداره کند، گذشته است. باید بر این توهم قلم بطلان کشید که میتوان به جای مردم و به اندازه مردم فهمید و به شیوه‌هایی به دور از دست و چشم شهروندان شهر را اداره کرد.


امروز مفهوم جدیدی به نام حقوق شهروندی و مشارکت شهروندان متولد شده است که توسعه مدیریت شهری تحول مشارکتی، آموزش، تحول و پایداری شهری و توسعه یافتگی را باید در آن جستجو کرد. متاسفانه هنوز نگاه مدیران ما به شهروندان نگاه تکلیف مدار است و به شهروندان به عنوان ساکنان منفعل نگریسته و به آنها اجازه نمی‌دهند که در تصمیم‌گیری‌ها دخالت و از آنچه در شهر می گذرد با خبر شوند. در چنین شرایطی است که فرهنگ ضرب‌المثل "چهار دیواری اختیاری" در میان شهروندان شکل می‌گیرد و شهروندان بر همین اساس فضاهای عمومی شهر را متعلق به خود نمی‌دانند.


ما وارث سازمان‌هایی هستیم که آوای مشارکت در آن  کمتر شنیده می شود و روحیه مشارکت پذیری به معنی شهروند مداری و شهروند محوری در آنها  ناچیز است. قدر مسلم راهی دشوار برای نهادینه کردن تفکر مشارکت در ادارات و سازمان‌هایمان از جمله شهرداری‌ها داریم.


و دراین میان  شهرداری باید تسهیل‌گر جامع و زندگی شهر باشد و برای این کار باید خودش هم کاملاً متحول شود،  قدر مسلم نگاه مشارکت‌جو تمرکززدا و حرکت به سوی جلب اعتماد مردم و شفاف‌سازی و گسترش بهره‌برداری از ظرفیت‌های متنوع و موثر محلی هم برای شوراهای اسلامی شهر و هم برای مدیران شهری به ویژه کلان‌شهرها کلید پایداری است.

اگر هر شهروند برای اداره محیط زندگیش یک مساله و یک راه حل ارایه بدهد، آنگاه باید انتظار داشت که چهره شهر عوض شود. باید یقین بداریم که جهان بر پایه مشارکت می‌چرخد و مدیریت شهری راهی جز تن دادن به مدار مشارکت ندارد. بر این اساس باید:


1 - انجمن‌های مطیع، شورایاری‌ها، دولتهای محلی و پارلمان های محلی برای اداره هر چه بهتر و سازمانمند شهرها باید بیش از پیش توسعه یابد.

2 - ساختار مدیریت شهری از نظام تکلیف مداری به نظام حق مدار شهروندان تغییر رویکرد دهد.

3 - آموزش تحول در مدیریت شهری مورد توجه قرار گیرد

4 - فرهنگ سکوت و حاشیه نشینی شهروندان شکسته شود و تفویض اختیار به محلات ناحیه‌های شهری و انجمن های محلی به رسمیت شناخته شود.

5 - توسعه و حمایت از سازمانهای غیر دولتی و مردم نهاد در دستور کار مدیریت شهری قرار گیرد.

6 - انتخاب شهردار کلان‌شهرها به صورت مستقیم توسط شهروندان انجام پذیرد.

7 - فراگیری فرهنگ شهرنشینی در دستور کار آموزش و پرورش و توسعه نهاد شهردار مدرسه مورد اهتمام جدی قرار گیرد. برای هم افزایی و هم سویی در جلب مشارکت فرهنگی و اجتماعی سرمایه‌های شهری و شهروندان حوزه معاونت اجتماعی و سازمان فرهنگی و هنری شهرداری تهران به صورت مدیریت واحد و یکپارچه اقدام و اداره شود.