عددها همه چیز را رو میکنند. شمارگان چاپ کتاب، یکی از لاغرترین عددهای کوچه و بازار این روزگار است، با صفرهای کم و هزارگان سه، تا پنج. آمارها از کمبود کتابخانهها میگویند. سرانه مطالعه ما ایرانیها هنوز روی «یک دقیقه در طول روز» ثابت مانده.
توی همچین دوره و زمانهای اگر کتابی با تیراژ چهارصد هزار جلد چاپ بشود، یک شاهکار است! یک شاهکار است اگر که بین تودة آدمهای به هم فشردة اتوبوسها و متروها، که انگار کاری جز خمیازه کشیدن و لگد کردن پای همدیگر بلد نیستند، کسانی کتاب دست بگیرند و بالاخره آن نگاههای سرد و خالی و خیره، یک جایی بند بشوند؛ یک جایی بین کلمات «کتاب مترو»، «کتاب اتوبوس» یا «کتاب همشهری».
این کتابها تازه متولد شدهاند و تولدشان آنقدر اتفاق مهمی هست که به همین زودی زود، تا هنوز نوپا هستند، به فکرشان باشیم؛ به فکر راهی که پیشرو دارند؛ و دلمان بخواهد همه از این تولد خبردار بشوند. این جور وقتها که صحبت یک راه تازه میشود، میروند سراغ راه بلدها، آنهایی که توی همچین مسیرهایی بودهاند. ما هم در این گزارش، همین کار را کردیم و رفتیم سراغ مجریان طرحها و چند نفر نویسنده و منتقد.
راننده تاکسی یک صفحه از وسط روزنامه همشهری میکند و با آن مشغول تمیز کردن شیشههای ماشین میشود. «عرفان نظرآهاری» (نویسنده)، خودش این صحنه را دیده و دیده که همان راننده چند تا از کتابهای ضمیمة همشهری را توی داشبورد ماشینش نگه داشته.
خانم نظرآهاری میگوید: «این یک اتفاق مثبت فرهنگی است که برای خواننده روزنامه، مثل این راننده تاکسی میافتد، در حالی که ممکن است آن فرد الزاما کتابخوان نباشد. مخاطب میآید که روزنامهای داشته باشد، ولی با کتابی مواجه میشود. روزنامه را ممکن است بعد از چند روز دور بیندازد، ولی با کتاب نمیتواند این کار را بکند. با گذشت زمان، کتابها را نگه میدارد و کتابخانهای شکل میگیرد.»
«کتاب همشهری» ضمیمه رایگان روزنامه همشهری پنجشنبههاست و تا حالا شش، هفت شماره از توزیعاش میگذرد.
نظرات سیاستمدارها
طرح «کتاب همشهری»، با همه موانع و دشواریهایش دارد اجرا میشود و آن کتابهای نازک و قطع جیبی دارند به دستمان میرسند. کتابهایی که گاهی ما را کنجکاو کردهاند و گاهی نتوانستهایم با آنها ارتباط برقرار کنیم.
«محمدرضا دوستمحمدی»، مدیر هنری مجلة خودمان، از کسانی است که کتابهای همشهری را دیده ولی جذب نشده که بخواند. «اگر این کتابها را با یک مدل قطع خاص میزدند که توی ذهن بماند، یا اگر جنس کاغذها متفاوت بود یا فانتزی میشد، جذابیت بیشتری برای ورق زدن و خواندن داشت.»
اما دلیل سجاد محمدی برای انتخاب این قطع و سر و شکل، این است: «قطع جیبی، کتاب را توی دست، در حالت ایستاده و در حال حرکت، به راحتی قابل خواندن میکند. در تمام دنیا کتابهای جیبی را از لحاظ صفحهبندی، با همین سر و شکلی که کتابها را بستیم، میبندند. در قطع جیبی کسی کار گرافیکی پیچیدهای نمیتواند بکند و چون تعداد سطرهای هر صفحه کم است، خیلی جای مانور ندارد. حتی نمیشود در پایین و بالای صفحهها کادر کشید. جلد و سر و شکل کتابها هم یک امر سلیقهای است. گرافیستهای متعددی ممکن است بپسندند، کسان دیگری ممکن است نپسندند.»
«سیدعلی میرفتاح» سردبیر سابق هفتهنامه مهر هم از کسانی است که «کتاب همشهری را در عرصة کتابسازی، یعنی به لحاظ طرح کتابها» ضعیف میداند؛ و به «کیفیت نازل صفحات آگهیهای تبلیغاتی کتابها و گرافیک و رنگ مناسبشان» اشاره میکند.
آقای محمدی در جواب نقدهایی که به گرافیک و ظاهر صفحات میشود، میگوید:
ـ «شما اطلاعاتی دارید که این را میگویید؟»
«بله، با چند نفری از نویسندهها و منتقدها صحبت شده.»
«نه، به نظر من ورود نگاه منتقد در این منظر، قابل بررسی نیست. تیپ روشنفکر و منتقد و اهل فضلمان عادت کردهاند پشت میزشان، نظرات مردم را عین سیاستمدارها بیان کنند. این نگاه مردم نیست. حداقل مردمی که با ما تماس میگیرند، هیچکدام از این ایرادات را نگفتهاند. از منتقدین در این مورد نپرسید . شما خبرنگارید. زحمت بکشید و روزهای پنجشنبه تشریف ببرید جلوی کیوسکهایی که مردم این کتابها را میخرند و نظر مردم را بپرسید!»
چند اشکال موقتی
محتوا و موضوعات «کتاب همشهری» زیر نظر کمیتههای مشورتی شکل میگیرند؛ گروههای مشاورة جداگانهای که از پنج ، شش ماه جلوتر از شروع طرح، روی عناوینی مثل شعر، رمان، داستان کوتاه و... کار کردهاند. محتوای فعلی کتابهای همشهری هم حاصل انتخاب همان کمیتههاست. خانم نظرآهاری درباره محتوای چنین کتابهایی میگوید: «باید سطح سلیقه متوسط مردم را در نظر گرفت؛ نه کتابهایی سطح پایین، نه کتابهایی دشوار. محتوا باید طوری باشد که هم به فرهیختگی مخاطب توهین نشود و هم جذبش کند.»
اعتقاد میرفتاح هم این است که«چنین کتابهایی باید سهلالوصول باشند و راحت خوانده شوند و نثر سادهای داشته باشند. ولی این به معنای سادهنویسی و یک انتخاب سطحی نیست. به عنوان مثال، اولین کتاب همشهری با نام «جمال و خصال آخرین فرستاده» از متون کهن انتخاب شده بود، که مخاطب عام با چنین نثری ارتباط برقرار نمیکند. همینطور کتاب دوم، به نظر من ویژگیهای لازم برای چاپ در سطح عموم را نداشت.»
سجاد محمدی در جواب این انتقادات میگوید: «بله، حق با شماست. ما در آغاز راهایم و این انتقادات که مطرح میشوند، حواسمان را بیشتر جمع میکنیم. متن اصلی اولین کتاب همشهری هم خیلی سنگین بود و ما در آن دست بردیم؛ طوری که هم به متن اصلی وفادار بمانیم و هم سادهترش کنیم. اگر همان متن را از «شمائل النبی» میخواندید، چی میگفتید؟!» محمدی وجود غلط املایی توی متن کتابها را هم قبول میکند و میپذیرد که توی ویراستاری آنها باید دقت بیشتری بشود.
به این ترتیب، نتیجهای که از کنار هم چیدن حرفها بر میآید، این است که کتابهای نوظهور همشهری، هم از نظر سر و شکل و هم از نظر محتوا و موضوعات، بیشتر از آن چیزی که تا حالا دیدهایم جای کار دارند.
چه کسی بود صدا زد کتاب؟
ایدة استفاده از کتاب ضمیمة روزنامه، پیشتر از اینها در روزنامههای دیگر ایران تجربه شده. «اسدالله اَمرایی» (مترجم) بعضی از این تجربههای قبلی را یادآوری میکند و از کتاب ماه و کتاب هفتة روزنامه کیهان میگوید که حدود دهة 40 به شکل رایگان در میآمدند؛ و در ادامه همه تجربهها و طرحهای پراکندهای را میشمردکه نصفه نیمه باقی ماندهاند.
دلیل این توقفها، توی حرفهای آقای امرایی هست: «یا اینطور بوده که مدیری طرحی را ارائه داده و بعد از شروع اجرای آن برخوردهای جانبی پیش آمده و طرف را از ادامه کار دلسرد کردهاند، یا دوره آن مدیر تمام شده و مدیر بعدی آمده و کل سیاستهای مدیر قبلی را کنار گذاشته.
در حالی که چنین اقداماتی تازه با گذشت زمان بین مردم شناخته میشوند. درست مثل ضمیمههای همشهری محلات، که اولش از آنها استقبال نشد؛ ولی الان خیلی از مشتریها وقتی روزنامه را میخرند، اول دنبال ضمیمه محلهاش میگردند. این طرحها باید ادامهدار باشند تا مخاطب خودشان را پیدا کنند.»
کتاب موردنظر در دسترس نمیباشد
در کنار «کتاب همشهری» طرحهای «کتاب مترو» و «کتاب اتوبوس» هم شروع به کار کردهاند و این روزها باید حواست باشد تا وقتی سوار اتوبوس میشوی، یا وقتی توی ایستگاههای مترو هستی پیدایشان کنی.
قبلا توی ایران از این خبرها نبود. شاید سریال «اتوبوس هدهد» مرضیه برومند، دمدستترین ذهنیتی باشد که از حضور کتاب در مکانهای عمومی داریم. اما حالا مرحلة آزمایشی «کتاب مترو» توی تهران خودمان در حال اتمام است و «کتاب اتوبوس» هم دارد هر روز با 40 عنوان مختلف، توی 1000 اتوبوس توزیع میشود.
خیلی از ما هنوز کتابهای مترو را ندیدهایم و یا شاید فقط یکی دو بار توی بعضی ایستگاههای مترو دیده باشیم که بدون هیچ سر و صدا و پوستر و تبلیغی، روی یک میز ساده، توی یک گوشه خلوت فروخته میشدند.
مهندس «سید محمدحسن دهقانی»، مدیر کل امور کتاب و کتابخانههای شهرداری تهران، درباره شکل ارائه کتابهای مترو میگوید: «تا حالا کتابها در مرحلة آزمایشی بودند و فقط توی 4 ایستگاه گردشی فروخته میشدند. یعنی فروشندهها از صبح تا ظهر توی یک ایستگاه بودند و از بعدازظهر توی ایستگاه دیگری.
اما بعد از دهه دوم محرم، ده ایستگاه ثابت و دائمی زده شده و بعد از تعطیلات نوروز86 هم، 02 ایستگاه ثابت خواهیم داشت.»
اما بیشتر ما، کتابهای اتوبوس را هم مثل کتابهای مترو ندیدهایم و بیشتر اوقات، جای آنها توی اتوبوسها خالی بودهاند. دلیلش هم این است که مسافرها آنها را با خودشان میبرند و حتی به گفته آقای دهقانی، در جاهای دیگری فروخته میشوند. فکر کنید!
همة چهل هزار عنوان کتابی که هر هفته توی اتوبوسهای تهران گذاشته میشوند، ناپدید میشوند؛ و طبق آمارها 90 درصد این اتفاق در همان روز اول ورود کتابها میافتد. چیزی که به قول عرفان نظرآهاری «همیناش هم غنیمت است؛ همین که مردم با خودشان کتاب بردارند ببرند.»
رفقای نیمهراه
«کتابهای مترو و اتوبوس، کتابهای کوتاه و یک بار مصرفیاند؛ کتابهایی برای گذراندن زمانهای بلااستفادة بین راهی، و نمیتوانیم توقع داشته باشیم که همیشه نگهداری و آرشیو شوند.» میرفتاح این حرفها را میزند.
خانم نظرآهاری هم، معتقد است:«برای جذب آدمهای بین مسیرها، باید به جز محتوای ساده، به جاذبههای بصری و سر و شکل کتابها هم توجه بشود. مثلا برای طراحی کتاب اتوبوس باید شکلی در نظر گرفته بشود که اگر مسافر قرار است در حالت ایستاده و در موقعیتی که یک دستش به میله اتوبوس است کتاب را بخواند، توان ورق زدن صفحات آن را داشته باشد. همانطور که در خارج از ایران برای «کتاب اتوبوس»
دسته گذاشته میشود تا فرد بتواند کتاب را در یک دست بگیرد و به راحتی با انگشت شست آن را ورق بزند.» دهقانی اما میگوید:«اگر بتوانیم از پس همین مقدار طرح بربیاییم، کار بزرگی کردهایم. ادامه کار هم به دو عامل بستگی دارد.
یکی این که مردم مراعات کنند. اگر هرچی کتاب میگذاریم، فردا نباشد، انگیزهمان برای ادامه طرح کم میشود. دوم این که نیاز به کمکهای دولتی داریم. تا الان برخلاف همه ادعاها، هیچ کمکی به شهرداری نشده. خیلیها برای دادن آش نذری و شله زرد سفره هزینه میکنند، اما برای کتاب که با فکر مردم سر و کار دارد هزینهای نمیشود.»
با همة این حرفها شاید چند سالی طول بکشد تا فرهنگ کتابخوانی جابیفتد؛ اگر رسانهها تبلیغ کنند و اگر ما رعایت کنیم و هزار اگر و شاید دیگر که قدم این نورسیدهها را در فراز و فرود زمان نگه میدارد. تیک، تاک…
کتاب همشهری
متولی: موسسه همشهری
نحوه ارائه: ضمیمة رایگان روزنامه همشهری، روزهای پنجشنبة هر هفته. از سال 86، دو تا سه روز در هفته میشود.
کتابهای چاپشده: جمال و خصال آخرین فرستاده، داستان کوتاه«ساعتت را به وقت گل نرگس تنظیم کن»، 05 خاطره دربارة جهان پهلوان تختی، گزیدة«دو کلمه حرف حساب» گل آقا، محرم در اسارت، گزیده شعرهای عاشورایی،روایت پیروزی (خاطراتی درباره پیروزی انقلاب) .
در دست چاپ: طنز عبیدزاکانی، خلاصه رمان بینوایان، گزیده شعر شهریار، و (آخرین کتاب سال58:) راهنمای سفر ویژه نوروز.
موضوعات فعلی: داستان کوتاه، متون کهن، خلاصه رمان و گزیده شعر.
قطع و تعداد صفحات: قطع جیبی، 24 تا40صفحه.
تیراژ: برابر با تیراژ روزنامه همشهری، حدودا 400هزار جلد.
کتاب مترو
متولی: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
نحوه ارائه: فعلاً فروش در 10ایستگاه مترو تهران. قرار است این طرح بعد از نوروز 86 در 20ایستگاه مترو اجرا شود و هر هفته یک عنوان کتاب عرضه گردد.
قیمت کتابها: فعلا 100تومان.
کتابهای چاپ شده: کمیک استریپهای مسکن، ازدواج، کنکور، خدمت سربازی، مترو، موبایل و...
موضوعات فعلی: آموزشهای طنز در زمینة مسایل و فرهنگ شهری و شهرنشینی.
موضوعات آینده: مجموعه20 تا50 داستان کوتاه قدیمی ایرانی که آساننویسی شدهاند، داستانهای کوتاه فرهنگی ـ اجتماعی، مجموعه عکس یا کاریکاتور، راهنمای اطلاعات شهری.
قطع و تعداد صفحات: قطع جیبی، 50 تا80صفحه.
تیراژ: 05 هزار نسخه.
کتاب اتوبوس
متولی: سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران
نحوه ارائه: فعلا در 0001 اتوبوس مناطق مختلف تهران به طور رایگان ارائه میشوند. کتابها را در جعبههایی که به صندلی مسافران کنار شیشههای اتوبوس نصب شده، میگذارند.
کتابهای چاپ شده: هر هفته 40عنوان، با عناوینی مثل «تفسیر سوره عنکبوت»، «استرس»، «آنچه شما باید درباره آلرژیها بدانید»، «مهاجر کوچک»، «سرداران شهید»و...
موضوعات فعلی و آینده: مذهبی، مفاخر ایران و اسلام، پزشکی و روانشناسی، گزیده متون کهن
قطع وتعداد صفحات: قطع پالتویی، در تعداد صفحات محدودیتی نیست.
تیراژ: ثابت نیست. از 1000تا19000 جلد. بستگی به میزان ارائه هر ناشر دارد.
تولد در اتوبوس
یک قطع
معروف است که قطع جیبی برای مخفیکردن کتاب به وجود آمده و برعکس، قطع پالتویی برای پخش کتاب در سطح وسیع. کتابهای جیبی، در هلند و در اواخر قرن شانزدهم، سر و کلهشان پیدا شد.
آن روزها بازار تفتیش عقاید و حبس و مجازات نویسندگان کتابهایی که از نظر کلیسا درست نبود، باب بود و همین، یک ناشر هلندی را به فکر پیدا کردن روشی برای انتشار این کتابها و دور زدن کلیسا انداخت و کتاب جیبی اینطوری پیدا شد، برای کتابهای ممنوع.
ماجرای کتابهای پالتویی کاملا برعکس بود. در اواسط قرن نوزدهم، یعنی در زمان بعد از جنگ جهانی دوم، یک ناشر فرانسوی به سفارش دولت فرانسه که میخواست کتابخوانی را در متروی شهر پاریس باب کند، دنبال یک قطع متفاوت میگشت که هم حجم زیادی از مطالب در آنجا بشود، هم بتواند مطالب را با فونت درشت در آن چاپ کند و هم حمل و نقلاش راحت باشد.
نتیجه ، پیشنهاد قطع پالتویی (5/11×۵/۲۲ سانتیمتر) بود که تمام آن مشخصات را داشت. قطع پالتویی حالا یکی از محبوبترین قطعهای کتاب است .
یک ژانر
سالهای آخر قرن نوزدهم بود. لندن، پایتخت یک امپراتوری بزرگ بود که زودتر از تمام شهرهای جهان، صاحب تراموای داخلشهری و چراغهای برق در معابر شده بود.
مردم راحت با تراموا از این سر شهر به آن سر شهر میرفتند؛ به سفرهای طولانی که در گذشته ممکن نبود و این سفرهای طولانی برای آن روزگار، چیزی کم داشت؛ چیزی که جلوی سر رفتن حوصلة مسافران تراموا را بگیرد.
روزنامههای لندن به تراموا آمدند. اما هنوز بس نبود. ملت حوصلهشان از خواندن خبرهای شبیه به هم سر میرفت. جهان هنوز جهان قبل از جنگهای جهانی بود. مدیر روزنامه «تایمز» فکری به سرش زد؛ سفارش داستان.
پای داستانهای کوتاه به مجلهها باز شد. اما هنوز هم چیزی کم بود. این داستانها نمیتوانستند مردم را سرگرم کنند.
مردم هیجان میخواستند و حادثه در داستان و این راهحلی بود که داستاننویسها و سردبیرها با هم کشف کردند: داستان پلیسی. هم حادثه داشت، هم هیجان و هم میشد در یک داستان کوتاه مناسب برای یک سفر درونشهری، سر و ته ماجرا را هم آورد. اسطورة ادبیات پلیسی، شرلوک هولمز، دقیقا به همین دلیل متولد شد.