این مسئله نشان از آن دارد که بیشترین سهم در تولید یک برنامه خوب تلویزیونی از آن شخص برنامهساز است و به عبارت دقیقتر در رسانه ملی، سیستم و نظام کارآمد تولید برنامه وجود ندارد و « اتفاق»، منجر به شکلگیری یک برنامه یا اثر نمایشی خوب و قابل توجه میشود. در نهایت مخاطبان سیما به این اتفاقها - که شاید هم کم نباشند - دل خوش میکنند و مدیران سیما هم به آنها میبالند، اما حتی اگر همه برنامههای نمایشی و غیرنمایشی تلویزیونی در شرایط موجود خوب و قابل دفاع باشند به این معنی نیست که مدیران رسانه ملی کارشان را خوب انجام دادهاند؛ چراکه اینهمه نتیجه اتفاق است و بس.
بهعنوان نمونه معاون سیما میگوید؛ «تولید بدون پژوهش و تحقیق در سیما ممنوع است». به اعتقاد دارابی نخستین مولفه برای برنامهسازان، تهیهکنندگان، کارگردانان، بازیگران و هنرمندان تحقیق و پژوهش است، اما بهراستی دستاندرکاران تولید آثار تلویزیونی چقدر امکانات تحقیق در اختیار دارند و از آن مهمتر دامنه تحقیقات آنها یا نتیجه تحقیقاتشان چقدر میتواند در شکلگیری اثری که تولید میکنند نقش داشته باشد؟ متأسفانه بسیاری از برنامهسازان با شیوههای اصولی تحقیق و پژوهش برای ساخت آثار تلویزیونی آشنا نیستند. شاید بسیاری از آنها بهدلیل هوش و ذکاوت ذاتی یا بهدلیل تجربه بتوانند نتیجه مطلوب از یک پژوهش را به دست بیاورند اما آنچه در روند تحقیق رخ میدهد و نتیجهای که قرار است حاصل شود روندی تعریف شده و مشخص نیست.
همچنین نظام ناکارآمد یا بهتر بگوییم نظاممندنبودن تولید برنامه در سیما باعث میشود اصولا امکان و فرصت مناسبی برای تحقیق در اختیار برنامهسازان نباشد. چند برنامه تلویزیونی را میشناسیم که با بررسی نیازها و خواستههای روز مخاطب، تمایلات و سلایق او شکل گرفته باشد؟ جذابترین برنامهها هم زمانی از تلویزیون به نمایش درمیآیند که نمونههای خارجی آنها پیشتر به معرض نمایش در آمده است!
حتی بعد از شکلگیری ساختار یک برنامه تلویزیونی نیز همین مسئله نظاممندنبودن تولید برنامه به نخستین و مهمترین مولفه تولید یعنی پژوهش ضربه میزند. معمولا بودجه یک برنامه زمانی تصویب میشود و زمانی در اختیار برنامهساز قرار میگیرد که دیگر فرصتی برای انجام پژوهش ندارد. در بهترین حالت برنامهسازان از نخستین و سریعترین امکان برای به دست آوردن اطلاعات بهره میبرند و دست به دامن فرد یا امکانی میشوند که در کمترین فرصت و با کمترین هزینه اطلاعاتی را تحت عنوان تحقیق در اختیارشان قرار دهد و در بیشتر مواقع نیز اطلاعات زمانی به دست برنامهساز میرسد که برنامهاش تصویب شده و بخشی از امور آن براساس پیشبینیهای برنامهساز انجام شده است؛ در این شرایط اگر نتیجه تحقیقات با این پیشبینیها در تناقض باشد کدام برنامهسازی حاضر است در نیمه راه، ساختار برنامه را عوض کند یا به عقب برگردد و روند تولید را برای ایجاد تغییر از سر بگیرد؟ مسلما این اتفاق خیلی کم رخ میدهد و در نتیجه میتوان گفت به جز در برخی آثار نمایشی تلویزیون، در مابقی آنها چیزی بهعنوان تحقیق وجود نداشته یا تاثیری بر تولید برنامه ندارد.
وقتی تحقیق و پژوهش بهعنوان نخستین و مهمترین مولفه در تولید یک برنامه، امکان اجرا و تاثیرگذاری در روند تولید یک برنامه تلویزیونی را ندارد، شکی نیست که شیوه تولید برنامه در تلویزیون نیازمند بازنگری اساسی و نظاممندشدن است.