ارزشهای درهم تنیده اعتقادی و فرهنگی، دغدغههای ملموس اجتماعی و نگاه کارگردان به مقوله هویت ملی و اصالت اعتقادی از جمله شاخصههایی است که میتواند تا حدودی بازتابدهنده مرزهای مفهومی سینمای ملی باشد. در متن حاضر به چند نمونه شاخص سینمای ملی و مجموعههای تلویزیونی که در گسترهای از فضاهای تحلیلی واقعگرایانه یا نمادگرایانه به بازتاب مفهوم ملت و وطن پرداختند اشاره شده است.
الف) سینما
مادر: ساخته تحسینبرانگیز علی حاتمی با یک مکث هوشمندانه بر سنتهای ایرانی- اسلامی و تأکید بر نقش کانونی مادر در نهاد خانواده و در یک تحلیل نمادین با انعکاس نقش آب و خاک در اصالتیابی فرد و جامعه زیر لوای اتحاد، بیش از دیگر آثار سینمایی همدوره خود، بهعنوان نمونهای ناب از سینمای بومی مدنظر قرار میگیرد.
آدم برفی: سخت است که با توجه به تم مهاجرت بهعنوان بنمایه روایی آدم برفی، نگاههای وطنگرایانه به این اثر داشته باشیم اما اگر به سرنوشت دنیا و عباس دقت کنیم و رسیدن آنها به هم و تصمیمی که برای بازگشت به وطن میگیرند را بهعنوان یک نماد از هویتیابی مجدد و بازگشت به اصل خویش و جستوجوی هویت گمشده در نظر آوریم، این فیلم از جمله آثاری برشمرده میشود که تأکیدی درست بر جایگاه وطن داشتهاند.
آژانس شیشهای: حاتمیکیا هنوز هم این اثرات راه و مرام وطنپرستی را به ما نشان میدهد. هنوز هم عباس برای ما رمز امنیت ملی است، همچنان دلگویه حاجکاظم در آژانس شیشهای به ما میآموزد که هویتمان چیست، چنین است که باورت داریم و قلبمان به عشق آدمهای آثارت میتپد. در اثبات ملی بودن این اثر به جمله حاجکاظم ارجاع میدهم که بههمخدمتیاش گفت: «مصداق امنیت ملی برای من وجود عباسهاست. اگر امنیت ملی آنها را بیبیسی تعیین میکند هر که قبله خودش را بچسبد».
مکس: کمدی فانتزی مکس که بهگونهای هدفمند از موسیقی در تکمیل فضای ارتباطی آدمها بهره گرفت از جمله آثاری است که مفهوم ایرانی بودن و وطنگرایی را در نگاهی متفاوت از کانال رسمی مورد ارزیابی قرار میدهد. تمرکز بر گفتمان مجید کسرایی که از هنگام عزیمت به سمت هتل تا لحظه انتهایی فیلم، ادبیاتی متفاوت با جامعه پیرامونیاش داشت به خوبی تلاش کارگردان در ساخت اثری برای تقدیس وطن را به نمایش میگذارد. مقدم گرچه در قالب فیلم نامتعارف خود گوشه چشمی به منازعات سیاسی نیز داشت اما در حقیقت بستری مناسب را برای تحلیل مفهوم وطن و ایرانی بودن در پیش گرفت. کیست که این جمله مکس یادش نباشد: «ایرانی بودن ربطی به حضور در اینجا ندارد بلکه باید در قلب آدم جای گرفته باشد». (نقل به مضمون)
جدایی نادر از سیمین: مرز میان ماندن و رفتن، انتقادی آگاهانه و متعهدانه از وضعیتی که هر روز جامعه را در گردابی از دروغ و خیانت فرومیبرد و شخصیتهایی که در کنکاش هویت خود به یک دو راهی مستاصلکننده میرسند. آیا باید ماند و جنگید یا عزم مهاجرت داشت و به سوی یک جهان جدید رفت؟ این سؤال کلیدی و مهمی است که کارگردان هوشمندی چون اصغر فرهادی بدون هیچگونه داوری به مخاطبان اثرش عرضه میکند تا آنها تصمیمگیرنده نتیجه مبهمی باشند که از رویارویی ترمه با قاضی دادگاه بر جای ماند. جدایی نادر از سیمین یکی از بومیترین آثار سینمایی ماست و اشتباهی تحلیلی و راهبردی است که آن را سیاه نما یا ضدارزشهای حاکم برشماریم.
ب) تلویزیون
سرزمین سبز: عنوان گزنده و تلخ اثر بیژن بیرنگ و مسعود رسام نه تنها تکلیف مخاطب را با این مجموعه از همان ابتدا روشن کرد، که با دیدن همان قسمت اول او را به این مسئله متوجه ساخت که قرار نیست آن فضای شاد و دلپذیر خانه سبز تکرار شود؛ دیگر عاطفهای نبود که رضا بخواهد با او درد دل کند و از آن خانواده سرسبز نشانی جز یک یاد و خاطره باقی نمانده بود. اما با این وجود همراهی رضا و فرید با هم در یک سیر و سلوک معرفتجویانه و همنشینی با آدمهای سرزمین ایران از جمله ویژگیهای آدمهای این اثر بود که با تمام وجودشان فریاد میزدند «زندهام چون ایران سرای من است».
خاک سرخ: چه تمثیل زیبایی است از خونین شهری که با رشادت سربازان وطن آزاد شد و شد همان خرمشهر زنده و با طراوت قبل از جنگ. اما اثر حاتمیکیا روایت مقاومت مردم خرمشهر است در محمرهای( خاک سرخ) که قرار بود ییلاق عراقیها باشد و به همین علت یکی از مجموعههایی است که مفهوم وطنپرستی در آن موج میزند.
خانه به دوش: مجموعه برجسته رضا عطاران با یک تمهید روایی هوشمندانه، این مسئله را بررسی کرد که آیا واقعا هیچ راهی برای حصول درآمد مناسب در کشور وجود ندارد و تنها راه باقیمانده، مهاجرت به جنوب شرق آسیا برای کار است؟ مسیر روایت با زوم بر سرگذشت ماشاءالله مرزوقی با بازی درخشان حمید لولایی و پیچوتابهایی که زندگی این فرد را دچار گرههایی کرده بود، علاوه بر آنکه نتیجه مهاجرت برای کار را در یک نگاه نمادگرایانه، خانه به دوشی ارزیابی کرد، بلکه ایستادگی در مقابل مشکلات و خدا باوری را از جمله دلایل توفیق در زندگی برشمرد. ماشاءالله پس از کلاهبرداری صورت گرفته از او و احمد، در کارگاه کفشدوزی حاجی مشغول به کار میشود و به یک شغل مناسب و آبرومند دست مییابد و این همان نکته مهمی است که خانه به دوش بر آن تأکید میکند؛ در وطن بمان و زندگی کن اگرچه به تو سخت بگذرد اما حداقلش آن است که غریب نیستی و کسی هست که دستگیر و یاور تو باشد؛ پس امیدبخشی را میتوان کلید واژه مجموعه عطاران دانست.
در چشم باد: سیری در تاریخ ایران از مبارزات میرزاکوچکخان جنگلی تا جنگ تحمیلی عراق علیه ایران؛خانواده ایرانی بهعنوان یک نمونه اصیل از جامعه در طول این مجموعه با چالشهایی روبهرو شد که از جنبه نمادین میتواند فراز و نشیبهای جامعه ایران در یک فرایند چند دههای باشد.
شبهایبرره: انتقاد درست مهران مدیری از صفات نکوهیده جامعه ایرانی و تمرکز درست بر سیر تحول ایرانیها در تاریخ، از جمله ویژگیهای کمدی ساختارشکن شبهای برره است؛ نمادها بسیار درست در این اثر به کار گرفته شد و دغدغهها و علایق اجتماعی از جمله فرهنگ شهروندی، بوروکراسی اداری، نبرد همشهریها در فوتبال، سپندار مزگان(روز عشق ایرانی) و تحولات صنعتی و هستهای، کارکرد درستی در اثر داشتند.