مهدی تهرانی: یک گنگستر تنها به نام جان اسمیت به شهر مرزی جریکو در نزدیکی مکزیک می‌رود. در این شهر که در واقع ناکجاآبادی بیش به نظر نمی‌رسد دو کار برای آدمی با پیشینه جان وجود دارد

یا یه گروه دویل به پیوندد و یا به رقیب آن استروتزی. اسمیت در ظاهر به هر دوی آنها خدمت می‌کند در حالیکه دارد آنها را به جان هم می‌‌اندازد و این وسط فقط نفع خودش را در نظر دارد...

اگر یوجیمبوی کوروساوای فقید را به یاد دارید (محصول 1961) آخرین مرد مقاوم یک رو نوشت تقریبا تمام عیار از آن فیلم است. پیش از این نیز یوجیمبو به عنوان یک الگو برای وسترن اسپاگتی کابرد عظیمی داشته و سرجئو لئونه به خاطر یه مشت دلار را دقیقا از روی این فیلم کپی برداری کرده بود. با این حال اگر یوجیمبو را الگوی ساخت آخرین مرد مقاوم بوده باشد و هیل آن داستان ژاپنی را بومی سازی کرده باشد باید گفت دقیقا در انجام این کار به صورت سطحی و چشم نواز موفق بوده است. با این تفاوت که یوجیمبو یک داستان جهانشمول می‌تواند باشد اما آخرین مرد مقاوم نمادسازی قلابی از یک وسترن خاکی است.

حرف اساسی در فیلم، رسیدن به خواسته‌های خود به هر شیوه‌ای است. جان اسمیت در آخرین مرد مقاوم در مقام یک گنگستر تنها و کم حرف و صدالبته خیلی قلدر و کاربلد با آدم خوب‌ها طرف نیست و در طی روند شکل‌گیری ماجراهای فیلم دقیقا به خلق و خویش پی می‌بریم. او ابتدا به ساکن اهل جنگیدن صرف نیست. ریاکاری او البته قابل سرزنش نیست اگرچه  او می‌خواهد بزند تمام گنگستر ها را از بین ببرد تا خود منفعت ببرد اما در این وسط جان یکی دو نفر بیگناه را نیز نجات می‌دهد و این تمام ماجرا است که باعث می‌شود جان اسمیت را قهرمان بدانیم. چیزی که دقیقا در فیلم‌های درام جنایی و اکشن به عنوان اصل اساسی قابل دریافت است همین همراهی با قهرمان فیلم است. او ملاحظات اخلاقی اندکی می‌تواند داشته باشد اما در این میان گاهی شور چنین قهرمانانی باعث می‌شود به سمت اخلاقیات کشیده شوند و بین آدم خوب‌ها و بدها تفاوت قائل گردند.

در یوجیمبو اما منطق و گفتار نیز به کمک قهرمان ماجرا می آید و شاید به خاطر اصالت داستان پای مباحث اخلاقی و منطق هم به میان می‌آید. در این ساخته و شاهکار کوروساوا یک سامورایی بی صاحب و سرگردان به نام سانجورو به شهری می رسد که درآن دو بازرگان بسیار صاحب نفوذ وجود دارند. بدیهی است که هر دوی این بازرگانان می‌توانند از خدمات سانجورو استفاده کنند و او نیز می‌تواند صاحب ارباب شود. با این همه این سانجورواست که با هر دوی آنها به توافق می‌رسد در حالی که هیچکدام از بازرگانان ابتدا نمی‌دانند سانجورو دو جانبه عمل می‌کنند. نتیجه هم اما برد دوسر برد سانجورو است. او هر دوی این تاجرها و مافیای اطراف آنها را سر کار می‌گذارد.

والتر هیل که البته کارگردان متبحری در ساخت اکشن است این داستان ژاپنی را در قالبی وسترنی بشدت گردوخاکی و تاحدود زیادی خون آلود روایت کرده است.و بیشتر از آنکه شخصیت های دیگر را نیز توضیح دهد فقط قهرمانش را ستایش می کند. جان اسمیت دلیلی برای بیان کارها و انگیزه آنها ندارد اما در یوجیمبو، سانجورو هر قدمش مصلحت و دلیل مخصوص به خود داشت.

مشهور است که برای ساخت یک وسترن باید همه عناصر باورپذیر را نیز در داستان وارد کرد. داستان وسترن شدیدا تحت تاثیر جغرافیا قرار می گیرد و از این منظر است که گونه وسترن بسیار اصالت دارد. در واقع هرگز نمی توان یک داستان وسترن را در یک جغرافیای دیگر روایت کرد. کاری که والتر هیل کرده دقیقا برعکس است او می توانست اکشن خوش ساختش را در هر شهری و با هر جغرافیایی حتی در آلاسکا بسازد. درام جنایی و اکشن آخرین مرد مقاوم روایتگر یک قهرمان قلابی اما جذاب است که اگر چه رفتار و خلق و خویش باورپذیر می نماید اما نمی تواند ماندگاری داشته باشد.

البته در آخرین مرد مقاوم برخلاف می توان رگه های انسان دوستانه را از یک گنگستر دوجانبه دریافت کرد. و همین را واسطه و دلیل رفتارهای بد و آدمکشی او دانست. اسمیت به دلیل امتناع از کشتن یک دختر مکزیکی با دارودسته دویل بهم می زند و ظاهرا به گروه مقابل آنها می رود. درحالی که اصلا اعتقادی به بدی کارش ندارد.او حتی اعتقادی به اینکه آدم های بدماجرا را می کشد و یا اینکه به رئیسش حال در مقام یک گنگستر خیانت می کند نیست. او فقط در بند این است که با کیفی پر پول سوار ماشینش شود و گازش را بگیرد و جریکو را به مقصد مکزیک ترک نماید و هرگز هم دیگر به پشت سرش نگاه نکند.

آخرین مردمقاوم اما فیلم بازیگر محوری نیز هست.ما همه جان اسمیت را باور می کنیم. اولین رویایی او با دارودسته استروتزی را به یاد بیاورید. تماشاگر غرق در سوسپانس است. این بهترین دلیل برای باورپذیر بودن جان اسمیتی است که بروس ویلیس نقشش را عالی از کار درآورده اما همین روند اینقدر تا پایان ماجرا تکرار می شود که دیگر باور می کنیم قرار نیست جان اسمیت طوری بشود.

ساخت و ساز والتر هیل باتوجه به سابقه اش در آخرین مردمقاوم بسیار به کارش آمده. فیلم مرتع باز 2003 ساخته کوین کاستنر را به یاد بیاورید. یک فیلم وسترن با بستری و داستانی کلاسیک. در فیلم کاستنر شات های مربوط به تیراندازی افراد بسیار بچه گانه و سخیف از کار درآمده بودند و غیر قابل باور ولی در آخرین مرد مقاوم که به وفور از این نماهای تیراندازی آنهم به فواصل نزدیک دارد؛ شات های تیراندازی عالی از کار درآمده است.

سکانس پایانی آخرین مردمقاوم به هرلحاظ نقطه قوت روایت این وسترن است.در گیرودار درگیری استراتزی با اسمیت و کشته شدن وی ، به نظر می رسد شهر آرام شده باشد.اسمیت کاردی بلند را به پایه چوبی فرو کرده و مسلسل استراتزی را به آن آویزان می کند . این یک نماد گرایی هوشمندانه است.و معنایی خاص دارد.

کلانتر بی مصرف شهر نزد اسمیت زخم خورده می‌آید و تقاضا می‌کند که کمکی هر چند کوچک داشته باشد و اسمیت نمی‌پذیرد و به همراه جو از شهر خارج می شود.سکانس پایانی تسویه حساب اسمیت و هیکی است.مبارزه ای نهایی که خوداسمیت فعلا قصدی برای آن نداشت چرا که او فقط مایل بود خود را به مکزیک برساند و از سرنوشت فلینا خبری بدست بیاورد. با این همه دویل و هیکی به همراه معاون کلانتر فاسد در وسط بیابان به او می رسند و قصد فریب او را دارند که جو اول دویل و اسمیت معاون کلانتر و نهایتا هیکی را می کشد. این سکانس بسیار خوب جمع و جور شده و شاید بیوگرافی کاملی از جان اسمیت قهرمان فیلم باشد.

 و در خاتمه اینکه یک نکته بامزه در تیتراژ فیلم، ذکر نام آکیرا کوروساوا و روزو کیکوشیما به عنوان نویسنده و صاحب اثر است. و اینکه آخرین مرد مقاوم کپی برداری و بومی شده یوجیمبواست. دلیل این کار ضمن احترام به کوروساوا و قانون کپی رایت مورد دیگری نیز هست. بعد از نگارش داستان یوجیمبو یک دوجین فیلم های وسترن آبگوشتی از روی نوشته اکیراکوروساوا و روزو کیکوشیما تقلید شد. معروفترین این تقلید کار سرجئو لئونه بود که یه خاطر یه مشت دلار را در سال 1964 ساخت و کوروساوا نیز وی را به دادگاه کشانید و تا دلار آخرش را از او غرامت گرفت.

Last man standing

کارگردان: والتر هیل / اقتباسی از کتاب و فیلم یوجیمبو ساخته اکیرا کوروساوا / زمان : 101 دقیقه/ محصول : 1996/

بازیگران: بروس ویلیس (جان اسمیت) / کریستوفرواکن (هیکی) / ویلیام سندرسون (جو) و کلانتر(بر)

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها