تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۱ - ۱۳:۵۸

مهدی تهرانی: مایکل کاکویانیس فیلمساز یونایی در سال ۱۹۹۹ اثری وفادار به نمایشنامه چخوف را به زبان سینما ساخت و تمام همت خود را مصروف این وفاداری نمود با این همه باغ آلبالو بازهم کمی و کاستی هایی داشت.

آنتوان چخوف در سال 1904 آخرین اثر خود باغ آلبالو را به رشته تحریر درآورد و همان سال نیز درگذشت.

نمایشنامه او در تئاتر مسکو به اجرا درآمد و تاکنون صدها بار بر روی صحنه برده شده است با این همه برگردان این اثر خاص به زبان سینما محدویت‌های خودش را داشته است. در تاریخ سینما چندین بار این نمایشنامه سینما برگردانده شده که هیچ کدام اثر جالبی نیستند. حتی ساخته‌های سال های اخیر که به نوعی باغ آلبالو را با داستانک های دیگر ترکیب کرده و سناریویی متفاوت داشته‌اند نیز حرفی برای گفتن نداشتند. آخرین اثر در این رابطه جنایت هنری با بازی کیانو ریوز، ورا فارمیگا و جیمز کان در سال 2010 بود که فیلمی متوسط از آب درآمد.

مایکل کاکویانیس فیلمساز یونایی در سال 1999 اثری وفادار به نمایشنامه چخوف را به زبان سینما ساخت و تمام همت خود را مصروف این وفاداری نمود با این همه باغ آلبالو بازهم کمی و کاستی هایی داشت.

ویژگیهای اثر کاکویانیس شخصیت پردازی مناسب قهرمانان داستان است که بدی ها و خوبی ها و ضعف و قوت آنها را متمایز از هم نشان داده است و در این کار موفق عمل کرده است.حوادث و زندگی ها مرتبط با شخصیت اصلی یعنی باغ پردازش شده اند و نتیجه گیری ها نیز معقول از کار درآمده است. با این همه نوع بازیگری و محدویت های طراحی صحنه از کاستی های اصلی فیلم اوست. در فیلم تمام شخصیت های نمایشنامه اصلی را شاهد هستیم.چخوف از هر قشری نماینده ای در این اثر سیاسی اجنماعی اش گنجانیده و شرایط فکری و روحی طبقات مختلف اجتماع را از زبان آنها بازگو می کند:

طبقه اشراف سنتی: مادام لبوف اندریا رانوسکی: که مالک و وارث باغ آلبالو است. آنیا: دختر بزرگ او که در 17 ساگی کمی سنت‌ها را می شکند و تفاوت‌هایی با خانواده نشان می‌دهد. واریا: دختر خوانده مادام لبوف و لئونید اندریویچ گایف برادر مادام لبوف.

قشر متوسط و قشر روشنفکر: پیتر سرگویچ تروفیموف که دانشجواست. و لوپاخین که تاجری رعیت زاده است و دست برقضا پدرش رعیت خاندان لبوف بوده. بوریس پیشک : ملاک و زمیندار

قشر عادی: شارتا : معلم حال حاضر خاندان لبوف، یپیخودوف : حسابدار ، دونیاشا: خدمتکار ، فیرس : دیگر خدمتکار ک 87 سال سن دارد و یاشا خدمتکار جوان.

چخوف در تمام این لایه ها نیز نسل های متقدم و متاخر را با ظرافت قرار داده است تا در آخر در نتیجه گیری به بهترین خروجی برسد.

داستان اصلی در رابطه با نگه داشتن و یا فروش یک باغ آلبالوی منحصر بفرد است که جدای از قیمت و ارزش آن، نماد اصالت خانوادگی و اشراف زادگی هم هست. اصلا ملک خانوادگی تبار لبوف‌ها بدلیل داشتن همین باغ آلبالو است. نسل آخر لبوف‌ها بی‌خیال خانه و باغ شده‌اند، آنیا دختر مادام لبوف ( با بازی شارلوت رمپلینگ) سعی می‌کند تا او را از پاریس به مسکو بیاورد. او 5 سالی است که ترک دیار کرده اما الان حضورش برای تصمیم گیری برای آینده املاک ضروری است. در این مدت خانواده لبوف تا خرخره زیر بار دیون ملاکین دیگر درآمده و پولی نیز در بساط نیز تا این بدهی تسویه شود. اینجااست که همگی دور هم می‌نشینند تا بلکه راهی غیر از فروش خانه و باغ آلبالو پیدا کنند. در حالی که اطرافیان خانواده لبوف، روستائیان، دوستان دور و نزدیک و خلاصه تمام افراد محلی نگران از دست رفتن ملک هستند ، این افراد خانواده هستند که هنوز غرق در خودپرستی و اشرافی گری حاضر به پذیرش هیچ کمکی نیستند. در این بین لوپاهین نامی سروکله‌اش پیدا می‌شود که اگرچه خود اکنون تاجری جوان و آینده دار است اما پدرش سال های سال رعیت خانواده لبوف بوده است. پیشنهاد لوپاهین برای کمک به خانواده لبوف برای نجات باغ و ملک با تمسخر و ناباوری لبوف ها روبرو می‌شود. روندی که لوپاهین را به شدت می‌رنجاند.وقتی اعضای خانواده مجلس عیشی برای از بین بردن موقتی و چند ساعته اندوه شان ترتیب می‌دهند این لوپاهین است که رسما اعلام می‌کند باغ آلبالو را خریده است و خانواده لبوف گریان و ناباورانه به سرنوشت خود می‌نگرند...

آنچه کاکویانیس در فیلمش به خوبی روایت کرده نشان دادن حضور سه نسل در داستان چخوف است. نسلی که از دست رفته و یا در آخرین روزهای حیاتش است. نسلی که دارد روزهای آخر عمرش را می گذراند مانند خانم لبوف و نسلی که متعلق به آینده است مانند آنیا. مقایسه این سه نسل با یکدیگر که فقط اشراف زادگی شان نقطه مشترکشان است بسیار خوب در فیلم از کار درآمده است. خواسته‌های نسل قدیمی با نسل حال حاضر ممکن است اختلاف های کمی باهم داشته باشد اما هر دوی اینها شدیدا با نسل آینده متفاوت نشان می‌دهند. بدجنسی‌های آنها از نظر همه قابل اثبات است اما خودشان یک عمر این بدی‌ها را نفهمیده‌اند.

آنچه که چخوف در فیلمش به زیرکی نوشته محصول هوش سرشار و اشراف او به اوضاع و احوال سیاسی و اجتماعی آن زمان روسیه بوده است. تزار آن زمان و کلا خانواده رومانوف ها در معرض بدترین بدبینی‌ها قرار گرفته بودند و هیچ کس دیگر در روسیه نبود که دل خوشی از آنها داشته باشد.سه نسلی که چخوف در نمایشنامه‌اش آورده، نسل قدیم روسیه را نشان رفته که هیچ اقدامی برای بهبود شرایط سرزمین مادری نکردند.و نسل حاضر نیز به رغم جنب و جوش بیشتر اما هنوز به کاری تاثیر گذار دست نیازیده اند. با این همه به زعم چخوف می توان به آینده امیدوار بود و باغ که سمبل سرزمین مادری یعنی روسیه است ، نجات یابد.

این نکته های بزرگ و کوچک باید از زبان یک کارگردان اصیل روسی در بیاید و به زبان تصویر بنشیند. با اینه همه کاکویانیس توانسته همه این فاکتورها را با هم جمع کند. در فیلم او به مانند نمایشنامه هیچ کاراکتری بزرگنمایی نمی شود و هر کس همانگون تصویر می شود که هست. امید به آینده و کار و در جستجوی آزادی بودن حرف اصلی چخوف در نمایشنامه اش بوده که در فیلم نیز تاحدودی قابل دریافت است. اما سکانس های پایانی نسبت به شروع و ادامه داستان ارجحیت دارند.

کوکایانیس مراسم مهمانی واپسین و نقش هرکدام از میهمان ها و اعضای خانواده را بدون اینکه برجستگی خاصی به هرکدام بدهد، روایت کرده است.تماشاگر آدم هایی را می بیند که غرق در مشکل شده اند. آدم هایی که به رغم اشرافیت چندین صد ساله اکنون در آسنتانه اضمحلال و از بین رفتن هستند اما نه نمی خواهند قبول کنند و نه حتی می توانند فکر نمایند.اراده ها گویی تعطیل شده و همه ابن الوقتی شده اند. بدبختی این جااست که در این محافل جای هیچ خیرخواهی نیز نیست و با تمسخر و نادیده انگاشتن با او رفتار می کنند. اما همین خیرخواه سمبل آینده روسیه است و به زعم چخوف آینده از آن کسانی است که با نیت خیر امیدوارانه به استقبال آینده می روند و از کوته فکری و تنگ نظری در روحشان و کردارشان خبری نیست.

باغ آلبالو اثری مستقل ساخته کاکویانیس شهیر است. او فیلمسازی قابل احترام بود که در تابستان امسال درگذشت. او را در کشور خودمان بیشتر با اثر ماندگارش زوربای یونایی می شناسیم. کوکایانیس از معدود کارگردانانی بود که در تئاتر در عالی ترین رتبه کار می‌کرد و باید گفت در دنیای سینما اگر قرار بود کسی باغ آلبالو را به زبان سینما درآورد و درغیاب فیلمسازی روسی که این جنم را داشته باشد، مایکل کوکایانیس ارشد ترین و بهترین انتخاب بوده است.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها