به قول خودش به جز یک عمل جراحی لیزر هیچ گاه تخت بیمارستان و استراحت طولانی را تجربه نکرده بود. به همین دلیل است که معتقدم اگر این حادثه رخ نمیداد، تا سالها میتوانستیم از خرمن دانش وتجربه ایشان بهره بگیریم.او همچنانکه نام کتابی راکه در گفت وگو با ایشان چاپ کردیم، «به سان رود» بود. جاری و زلال و برقرار. برای من بسی اندوهناک و طاقت فرساست که در کمتر از سه ماه دو انسانی را که سالها از خرمن و دانش ومعرفتشان بهره میگرفتم و خوشهچین تجارب آنها بودم از دست بدهم. چند ماه قبل دکتر شهریاری از کف رفت و اکنون دکتر گنجی.
شهریاری؛مردی با آرمانهای انسانی
سفر طولانی پروفسور محمد حسن گنجی که از 1291 در بیرجند آغاز شده بود ، سرانجام پس از دورانی پربار ، چند روز پیش در تهران پایان یافت. مردی که نخستین دانشآموخته جغرافیا با تخصص آب وهوا بود و خود پایه گذار رشته جغرافیا در ایران شد.
سخن گفتن از دکتر محمدحسن گنجی به واقع شرح تاریخ علم جغرافیا در ایران است. این را محمد حسن گنجی در بازگشت به ایران ،پس از دریافت مدرک دکترا در آمریکا و زمانی که به ریاست دانشکده ادبیات دانشگاه تهران برگزیده شد،آغاز جغرافیا و آموزش آن در دانشگاههای آن را به نام خود رقم زد. شاید بهترین توصیف از پدر جغرافیای ایران جمله معروفش باشد که چند بار در بزرگداشتهایی که برای او برپا شد بر زبان آورد. او که کار کارنامهای پرافتخار را با خود همراه داشت،بزرگترین افتخارش را در این میدانست که برخی شاگردانش از او پیش افتادند. چه این موضوع را تعارف بدانیم یا یک واقعیت نمیتوان از این موضوع به آسانی گذشت که گنجی در پرورش نسلی بالنده از دانشمندان جغرافیا همت گماشت که هر یک امروز در جایگاهی خاص به خدمت به کشور مشغولند.
در زندگی و پویای این مرد نواندیش وکهنسال ،چنان دوستان و نزدیکانش را خیره کرده بود که در دل و بر زبان او را تحسین میکردند. او پس از سالها خدمت تا چند سال پیش همچنان به خدمت دانشگاهی مشغول بود و زمانی که از دانشگاه کناره گرفت، همچنان به مشاورت به مسئولان و مراکز پژوهشی میپرداخت.
مرد سال هواشناسی جهان در سال 2001 اگرچه ناملایمات بسیار دید،ولی بسیار شیرین صحبت و شاد بود ، پر انرژی، با وقار، آرام ولی پرتکاپو و دغدغه.
روزی با ایشان درباره جغرافیا و مهجور بودن این اسم پرسیدم. پاسخ هوشنمندانهای داد:«در مورد جغرافیا باید بگویم که مشکل اصلی ما در مقوله آموزش ، در مقاطع پایه ، مانند دبستانهاست. به طور کلی باید گفت جغرافیا از سالهای دور دچار بدفهمی شده است وحتی هنوز باور عام این است که جغرافی یعنی دانستن نام کوهها و روزها و غیره. در حالی ک در تدریس جغرافیا در کشورهای پیشرفته ، نقش جغرافیا در زندگی روزمره بیشتر به چشم میآید. در دنیای پیشرفته روز نخست که بچه وارد کلاس میشود، معلم میپرسد خانهات کجاست؟ میگویئ فلان محله. معلم میگو.ید چطورآمدهای؟ او می گوید سه خط سوار شده است و معلم با کمک او مسافتها را روی تخته سیاه حک می کند. این گونه بچه می فهمد که خودش می تواند در موضوعات دخالت کند. و احساس میکند در یادگیری موضوعها ، سهیم است ولی ما در ایران می گوییم، اگر به سمت شمال بیستید، دست چپ مغرف است و درست راست مشرق.
این روش با آن روش خیلی فرق میکند. بچههای ما در حالتی طوطی وار راه می روند، و کتاب در دست میگیرند و می گویند اگر به سمت شمال بایستید.... و تازه همین را هم نمیآموزند چون حواسشان به فوتبال تلویزیون است. در واقع در کشورهای پیشرفته دانش آموز در فرآیند یادگیری سهیم است،اما اینجا این گونه نیست؟
* نویسنده این یادداشت حشر و نشر فراوانی با دکتر گنجی داشت و حاصل این حشر و نشر را در کتابی که به صورت گفت وگو با دکتر گنجی انجام شد، با عنوان « به سان رود» از سوی میراث فرهنگی بیرجند منتشر کرد.