تداوم و پشتکار رضاییزاده در فعالیت در دنیای مجازی، وبلاگ او را به یکی از پرمخاطبترین وبلاگهای ادبی تبدیل کرده است. این گپ درباره همین وبلاگنویسی است.
- تعداد زیادی از نویسندههای نسل جدید، محصول وبلاگنویسی هستند؛ به این معنی که انگار پس از چندین سال انتشار نوشتههایشان در فضای مجازی به این نتیجه رسیدهاند که میتوانند یا بهتر است وارد عرصههای جدیتر فعالیت ادبی شوند و دست به نشر کتاب زدهاند. نظر شما دراینباره چیست؟
من با این نظر موافق نیستم که وبلاگنویسی میتواند نویسنده تولید کند. راستش فکر میکنم سرنوشت ناگزیر بعضیها نویسنده شدن است. باید فرایند مشخصی در زندگی یک آدم طی شده باشد تا بتواند وارد دنیای نوشتن شود. با این حال فکر میکنم وبلاگنویسی بهخوبی میتواند اعتمادبهنفس و جسارت لازم برای ارائه اثر و در معرض نقد قرار دادن آن را در آدم ایجاد کند و آن ترس مشهور -ترس از کاغذ سفید - را از بین ببرد.
- بسیاری از دوستان داستاننویس وقتی وارد حوزه نشر میشوند، وبلاگنویسی را کنار میگذارند. این عدماستمرار، این ذهنیت را بهوجود میآورد که آنها وبلاگنویسی را پلهای میدانند که باید از رویش عبور کرد.
بله، بعضیها پس از چاپ نخستین کتاب دیگر وبلاگنویسی را در شأن خود نمیبینند و آن را کاری پیشپاافتاده و سطح پایین فرض میکنند، اما وبلاگنویسی در این 10سال دیگر بخشی از زندگی من شده؛ بخشی که به این راحتیها قابل حذف شدن نیست. میدانید، از ابتدا برای ناتور چارچوبی تعریف کردم که بتواند بدون محدودیت و بهصورتی پویا ادامه داشته باشد. بالای صفحه اصلی نوشتهام: «وبنوشتههای پدرام رضاییزاده درباره ادبیات، زندگی و تنهایی»؛ و اینها سه مقولهای هستند که هیچوقت تمام نمیشوند.
- تأثیر وبلاگنویسی را در روند خلق داستان و فرایند داستاننویسی و همچنین پس از انتشار کتابتان چگونه میبینید؟
فکر نمیکنم وبلاگنویسی در فرایند داستاننویسی من تأثیر ویژهای داشته باشد. اگر منظورتان تغییر ذائقه در انتخاب موضوع یا حتی تغییر در عناصر داستاننویسی همچون زبان و غیره است، بازهم جوابم منفی است اما پس از چاپ کتابم، چرا. من تقریباً مطمئنم بخش زیادی از کسانی که مرگبازی را خواندهاند، مخاطبان ناتور بودهاند. علاوهبراین، اگر بخواهم از زاویه دیگری هم به موضوع نگاه کنم، باید اعتراف کنم تأثیر کتاب بر وبلاگنویسیام بیشتر بوده است. بعد از چاپ کتاب، دچار نوعی خودسانسوری در نوشتن مطالب وبلاگم شدهام.
- وبلاگنویسی - لابد مثل هر پدیده دیگری - در کنار آثار مثبتش، آثار منفی هم دارد. این آثار منفی چیست؟
نخستین تأثیر منفیاش این است که اشتیاق نوشتن را در نویسنده کم میکند یا حتی میتوانم بگویم خلوص و اصالت نوشتن را از بین میبرد اما شاید مهمترین آفت وبلاگنویسی در ادبیات ما این باشد که یک عده بهراحتی صاحب رسانه شدهاند بدون اینکه با اخلاق، آداب و اصول فعالیت رسانهای آشنایی داشته باشند؛ نتیجه هم میشود یک بیقیدوبندی و بیاخلاقی تاموتمام.