وبلاگ جای نوشتن جدی در حوزه داستان را پر کرده و انگار نیاز نویسنده را برآورده میکند. توانگر البته پس از انتشار آخرین کتابش، وبلاگ را هم رها کرده است.
- موضوعات اصلی که در کتابهای شما محوریت دارند معمولا چیست؟
آدمها؛ از نظر من که به شخصیتپردازی بسیار علاقهمند هستم، آدمها بهترین گزینه برای منشأ الهام نویسندگی بهحساب میآیند. من به پرورش دادن شخصیتها بیشتر از هر چیز دیگری اهمیت میدهم، چون اعتقاد دارم اتفاقات قصه خودشان پشت سرهم پیش میآیند و جلو میروند. نوشتن برای من اینطوری است که معمولا از هر کدام از آدمهای اطرافم یک تکه برمیدارم و شخصیتهایم را میسازم.
- چرا مجموعه داستان نوشتید؟
چند سال قبل به دلایل شخصی و برای رسیدگی به زندگیام، داستاننویسی را رها کردم، بعد از مدتی احساس کردم دوباره باید بنویسم و کلا در حال و هوای نوشتن بودم. قصدم نوشتن مجموعه داستان نبود، تصمیم داشتم شروع به نوشتن رمان کنم، اما مجموعه داستانم خود به خود بهوجود آمد و هیچ قصدی پشت آن نیست.
- سال 78تاجر نقرهای را ترجمه کردید، چرا از آن زمان به بعد دیگر ترجمهای از شما نخواندیم؟
با اینکه خودم هم کار ترجمه انجام دادهام، اما باور کنید کار بیفایده و کسلکنندهای است. ترجمه وسیلهای برای امرار معاش است. بهنظر من اگر نویسندهای بتواند خودش دست به ساختن شخصیتها بزند و این توانایی در وجودش باشد، لزومی ندارد برود سراغ ترجمه داستانهای دیگران. دنیای ترجمه واقعا برای من جذابیت ندارد.
- چرا در جایگاه یک نویسنده که تا الان داستانهای خوبی نوشته، حضور دائمی شما را در این عرصه نمیبینیم؟
نویسندگی در ایران خیلی سخت است. نزدیک به 80درصد از نویسندههای ما تنها راه امرار معاشی که دارند همین نوشتن است که نمی شود با آن زندگی کرد. سرنوشت ما این است که نویسندههای نیمهوقت باشیم. اعتراف تلخی است اما خب مجبور هستیم.
- نیمه دوم وقتتان را چهکار میکنید؟
در یکی از مؤسسههای خصوصی شیراز داستاننویسی را که پیشنیاز فیلمنامهنویسی است تدریس میکنم.
- در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
قصد نوشتن یک رمان و زندگینامه خودم را دارم. فکر میکنم رمان را زودتر تمام کنم چون راحتتر از زندگینامه خلق میشود، اما برای زندگینامهام باید برنامه بچینم؛ اینکه از کجا شروع کنم؛ مثلا بچگیام نقطه شروع باشد یا حال و روزی که الان دارم.
- زندگی شما اتفاق عجیبی دارد که به فکر نوشتن زندگینامه افتادهاید؟
یکی از دوستانم گفت که زندگیات را بنویس. شاید اتفاق عجیب و غریب نداشته باشد اما روند زندگی من با بقیه آدمها خیلی تفاوت داشت. همه زندگینامهنویسان، تقریبا 60سال دارند، من هم باید صبر کنم کمی بگذرد تا با دست پر شروع به نوشتن کنم.