تا وقتی که فرزندانمان در خانه هستند مسئولیت سلامت روح و جسم آنها بر عهده خانواده است اما وقتی آنها را به مدرسه و نظام آموزشی میسپاریم. به مدرسه اعتماد میکنیم و آنها را به مدیران و معلمان و مربیان میسپاریم و امیدوار هستیم که عارضهای گریبان آنها را نگیرد و از نظر سلامتی آسیب نبینند.
اما آیا همانقدر که خانواده برای فرزندان دل میسوزاند، مدیران مدارس و مدیران نظام آموزشی نیز برای آنها دل میسوزانند. ممکن است قاطعانه بگویید بله. اما پس چرا در بوفه مدارس انواع و اقسام خوراکیهای نامناسب به خورد دانشآموزان داده میشود و هیچ نظارتی هم بر آنها صورت نمیگیرد؟ چگونه میشود که انواع و اقسام بیماریهای واگیردار گریبان دانشآموزان را میگیرد و بهویژه این مسئله در هفتههای اول شروع مدارس شیوع پیدا میکند؟ آیا جز این است که سیستم درست و قدرتمندی برای نظارت بر بیماریهای دانشآموزان در مدارس وجود ندارد و یکی که مریض و بیمار باشد دهها دانشآموز دیگر نیز بیمار میشوند؟
در این میان وظیفه اولیا و مربیان چیست؟ چه راهکارهایی برای جلوگیری و پیشگیری از بروز چنین مشکلاتی وجود دارد؟ دستورالعملها و آییننامههای مصوب که روی کاغذ بسیار زیبا و خوب و کامل بهنظر میرسند تا چهاندازه در عرصه عمل هم به اجرا درمیآیند؟ آیا واقعا آنهایی که در این زمینه مسئولیت دارند به وظیفه خود به درستی عمل میکنند؟
باید دانست که سلامت جسم و روح دانشآموز میتواند سلامت خانواده و در شعاعی بزرگتر سلامت جامعه را تأمین و تضمین کند؛ پس هر تدبیر و برنامهای که بتواند باعث سرزندگی و نشاط و سلامت دانشآموزان شود برای کل جامعه دستاوردهای مثبت و ارزندهای خواهد داشت.
مربیان بهداشت مدارس در این زمینه مسئولیت مستقیم و اصلی را دارند. چک کردن دانشآموزان از نظر مبتلا نبودن به بیماریهای انگلی و ویروسی، توجه به زمینههای بیماری در محیط مدرسه ازجمله بهداشت کلاسها، آبخوریها، سرویسهای بهداشتی، لباس، کیف و کفش و از همه مهمتر نظارت بر رعایت بهداشت فردی دانشآموزان مانند کوتاهی موی سر، مرتب و نظیف بودن دانشآموز، بیماریهای پوستی و موارد مشابه آن میتواند مانع بروز و گسترش بیماری در محیطهای آموزشی شود.
همکاری خانوادهها نیز در این امر بسیار اهمیت دارد. بدون همکاری خانوادهها ایجاد یک محیط سالم در مدارس امکانپذیر نیست. اما در هر صورت واقعیت انکارناپذیر این است که مدارس نیز جزئی از جامعه هستند و سلامت محیط مدرسه تابعی از سلامت کل جامعه است. افزایش سطح آگاهیهای عمومی در حوزه بهداشت و سلامت میتواند منجر به بهبود وضعیت سلامت در مدارس شود، در غیراین صورت نمیتوان انتظار داشت که مدرسهای سالم و سلامت در چهاردیواری محصور شده در میان جامعهای ناسالم ایجاد شود.
نکته آخر به بیماریهای پنهان دانشآموزان برمیگردد که امروزه، بهویژه در جوامع شهری به یک اپیدمی تبدیل شده است: چاقی! عدمتحرک دانشآموزان بهگونهای که فاصله کوتاه خانه تا مدرسه را نیز با سرویس یا خودروی والدین طی میکنند و نبود فضای کافی برای تحرک و جستوخیز در محیط مدرسه و توجه نکردن به موضوع ورزش در مدارس همراه با بیتحرکی مفرط دانشآموزان در محیط خانه بهعلت استفاده از بازیهای رایانهای دلیل اصلی این مسئله است که باید برای آن چارهای اساسی اندیشیده شود.