همشهری انلاین- سید ابوالحسن مختاباد: اول: تا قبل از این که استاد محمدعلی کریمخانی در تالار موزه امام علی صدایش را رها کند،خود نگارنده هم گمان نمی‌کرد که با چنین پدیده­‌ای در موسیقی آوازی مذهبی روبرو شود.

حتی سخنان محمد اصفهانی که به گفته خودش از سال 1364 او را می شناخت و خود را کاشف این صدا هم لقب می داد نتوانست قانعم کند. صدای کریمخانی را پیشترها هم شنیده بودم؛ در دشتی معروفی که برای ولادت امام رضا خواند روی آهنگی از آریا عظیمی نژاد با مطلع « آمده ام شاه پناهم بده ...». این اثر به تابلوی معرفی او بدل شد و به نوعی این چهره فروتن عرصه آواز مذهبی را شهره خاص و عام کرد. این البته خصلت تاریخ است که چیزی را پشت ابر پنهان نمی کند ، چه دیر یا زود آفتاب چنین صدایی باید بر روزن می افتاد که افتاد. کار به نام و یاد امام هشتم شیعیان خوانده شد،اما بسیاری در هنگام طواف کعبه و کربلا با این صدا گریه شوق و وصال برپهنای صورت جاری کردند و می کنند.. صدایی که از دل برمی آمد و لاجرم بر دل می نشست. اما تمامی این رخدادها سبب نشد که به کیفیت این صدا و ظرفیت­های آن پی ببرم تا دوشنبه روزی(22 آبان) که بعد از خواندن محمد اصفهانی خود استاد کریمخانی به جایگاه رفت. چند کلمه ای سخن گفت و سپس در مثنوی بیات ترک سروده­ای از سید عباس سجادی را خواند. چه خواندنی ،حجم صدا حیرت انگیز بود و تازه می شد سخنان چند دقیقه پیش محمد اصفهانی را فهم کرد که او صدایی شگفت انگیز دارد.

 محمد اصفهانی از کریمخانی و صدای شگفت انگیزش گفت

دوم: چنین حجمی بی اختیار مرا به یاد داستان­هایی انداخت که درباره صدای مرحوم اقبال آذر بر سر زبان ها بود. از جمله این که وقتی اقبال به بالای بام می رفت و به مناجات خوانی و اذان و دعا مشغول می شد و صدایش گرم می افتاد و به اوج می رسید ،گاه شیشه های منازل هم به لرزه در می­آمدند. چنین تصوری از آن صدا در روز یاد شده وبعد از شنیدن صدای استاد کریمخانی در ذهنم تداعی شد و دریافتم که شنیدن صدا از نزدیک و صحنه تا چه اندازه در درک دقیق­تر ظرفیت­ها و توانایی های حنجره افراد به مدد آدمی می آید. صدایی شش دانگ با طعم و رنگی خاص و بی شباهت به هر صدایی دیگر،حجمی کم نظیر، بمی پخته و جا افتاده که خستگی و سوز نهانی را در گوش جان می نشاند به همراه تحریرهایی عمیق و چکشی که از سینه بیرون می آید.خواندن او کوتاه بود، و خودش هم گفت که هنوز صدایش گرم نیفتاده است، ضمن آنکه دستگاه های تقویت صوتی هم بسیار ساده و بدون آرایه­هایی بود که این روزها مداحان اسم و رسم دار با آن صدایشان را رنگ آمیزی های گوناگونی می کنند.اما حجم و رنگ صدا به گونه ای بود که نیازی به این آرایه ها نبود و به قول مولوی بی سپاه و لشگر صدایش شاهوارگی خاص خود را داشت.

شاه آن باشد که از خود شه بود

نی ز لشگرها و اسپه شه شود.

سوم: در چند سال گذشته نهضتی در تولید آلبوم ها و آثار موسیقی مرتبط با مداحی و موسیقی عزاداری شروع شده است که باید آن را به فال نیک گرفت. چنین دغدغه ای البته باید زودتر از این ها شروع می شد و دست اندرکاران و سرمایه گذاران دولتی باید بیش از این ها به فکر می افتادند واما به مصداق آن مثل معروف که ماهی را هر وقت از آب بگیرید تازه است، باید بر پای چنین درختی آب لطف و حمایت افشاند و بزرگش کرد و در برابر برخی کارهای کاسبکارانه و تقلیدی در زمینه موسیقی مداحی که همانند خوره ای به جان سپهر مداحی ما افتاده است،علم طغیان و اعتراض و انتقاد برداشت. سهم صدا و سیما در این میانه بسی بیشتر از دیگر نهادهاست. متاسفانه شبکه های مختلف صدا و سیما به شبکه تبلیغ مداحانی تبدیل شده است که  ساختار کارشان یا بر اساس هویت موسیقایی و پیشینه این شاخه نیست و یا این که سخت تحت تاثیر موسیقی آن سوی آب است. در واقع این فضا بیش از آن که خود دست به ابتکار بزند ، منفعل و غیر کنشمند تحت تاثیر موسیقی های جوان پسند و بی رگ و ریشه مشابه سازی می کنند. نوعی موسیقی و نغمه­های تخدیری که همانند  سمی مهلک فضای موسیقی مداحی را در خود حل کرده است. اما به مصداق سخن مولانا که

کف دریاست صورت های عالم

زکف بگذر اگر اهل صفایی

این گونه ملودی ها و نغمه ها و صداها که با هزار حیله صوتی کیف و کوک می شوند، در نهایت در برابر صدای شگفت انگیز چهره ای فروتن همانند کریمخانی سر تعظیم فرود می آورند و جا خالی می دهند. کریمخانی وقتی به صحنه آمد  ریش نداشت  ، تا به مانند بسیاری از مداحان کاسبی خود را بهتر پیش ببرد، اما صدایش ریشه در قرون و اعصار نغمه های این مرز و بوم دارد و یاد آور بزرگان گذشته مداحی و آواز اصیل ایرانی است.

چهارم: آلبوم ساقی سرمست(12 قطعه در 50 دقیقه با صدای استاد کریمخانی) نمونه ای امروزین از نگاه به موسیقی مذهبی و مداحی است. آریا عظیمی نژاد موزیسینی فهیم و آگاه به کار است. بعد از کاری که اقای علیقلی روی اذان موذن زاده انجام داد که بسیار به دل نشست، این اثر را می توان گامی تازه در این مسیر به حساب آورد. عظیمی نژاد درکی دقیق از ملودی ها و نغمه های محلی دارد و چه در سوگسروده هاو چه در سرور سروده ها( مثل کاری که درباره موسیقی منطقه مازندران میانه در موسیقی تیتراژ سریال  کمدی پایتخت انجام داد) دستی چیره و خلاقیتی قابل تحسین دارد.باید بر دستان  این موزیسین و نیز بانیان این کار بوسه تحسین زد. همچنانکه در گذشته هم در مدیریت موسیقی سازمان فرهنگی وهنری تهران مجموعه ای پزوهشی و فکر شده به همراه لوح و نمونه­های صوتی 28 مداح پیشکسوت و درگذشته منتشر شد. از جمله این افراد پدر خواننده نامی ایران ، استاداکبر گلپایگانی و برادرانش(محمد گلریز و استاد حسن گلپایگانی) بود که صدایش در آن لوح آمده بود. همین جا بد نیست از بخش موسیقی حوزه هنری هم یادی کنیم که مجموعه پیشخوانی های تعزیه را به کوشش اقای صالح پور انتشار داد. ویا مجموعه پنج سی دی با عنوان موسیقی شیعیان ایران که به کوشش محقق گرامی جهانگیر نصری اشرفی توسط انتشارات ماهور منتشر شد و یکی از  آن ،دستمایه ساخت موسیقی سریال مختارنامه قرار گرفت. و امسال هم این انتشاراتی کاری از محسن شریفیان(موزیسین و محقق بوشهری) را در دو سی دی انتشار داد.به یاد دارم در سال های میانی دهه هفتاد هم آقای صفری در مرکز موسیقی ارشاد چهار کاست از نغمه­های معروف موسیقی مداحی وتعزیه را انتشار داد که در زمان خود اتفاقی فرخنده بود.

این رخدادها همه مهم و قابل تحسینند ،اما زمانی می توانند به نیروی محرکه ای در برابر سیل ویران کن جریان موسیقی باری به هرجهت و بی هویت تبدیل شوند که صدا و سیما به عنوان تریبون این کار با برنامه ریزی به معرفی و پخش کارها همت گمارد و در سوی دیگر موزیسین ها و آهنگسازان ما نیز برای تصنیف آثاری در این زمینه ها به سراغ ملودی ها و نغمه های اصیل بروند. مثل کاری که محمد سعید شریفیان ، آهنگساز و موزیسین برجسته قبل از ساخت و تصنیف سمفونی خسوف شش ماهی را به تحقیق در ملودی های معروف مناطق مختلف ایران در زمینه تعزیه پرداخت و نه نغمه معروف را دستمایه کار عظیم  دو ساعته اش قرار داد.

این گونه می‌توان در یک حرکت منظومه­ای  یورشی را به سمت موسیقی­های  بی هویت آورد و آنها را نقش بر زمین ساخت، در غیر این صورت ، به خصوص زمانی که  صدا و سیما به عنوان بلندگوی ماجرا همت و حمایتی نکند ، به قطع و یقین این کوشش ها چندان ثمر و اثری نخواهد داشت، چرا که معرکه گیران سفت و سخت پای کار ایستاده اند و به قول یکی از پژوهشگران  که نقل می کرد:شنیدم مداحی که اتفاقا بسیار هم معروف است آهنگ خونه مادربزرگه را به مداحی تبدیل کرده بود و می‌خواند عباس رفته آب بیاره زینب در انتظاره» این گونه حرکت ها آدمی را بی اختیار به یاد آن بیت معروف زنده یاد حسین منزوی درباره سالار شهیدان می اندازد که :

حد تو رثا نیست عزای تو حماسه است
ای کاسته شأن تو از این معرکه گیران

نکته نهایی یادداشت بازمی­‌گردد به شبکه توزیع این گونه آثار از جمله همین اثر و اصولا نحوه بسته بندی وتوزیع آن. اگر آماری از فروش این گونه آثار در دست داشته باشید ، فروش آنها در مجموع به 10 هزار نسخه نخواهد رسید. در حالی که الان شبکه توزیع با بسته بندی ارزان‌تری وجود دارد که در بقالی‌ها و سوپرمارکت­‌ها تا تیراژ 500هزار نسخه را می‌توان فروخت. امید که مدیران و تهیه کنندگان این گونه آثار برای این موارد هم فکر بکری بفرمایند و این نشود که کاری تولید شود با این ارزش و هیمنه و آنگاه سی دی ‌های آن در انبارها خاک بخورد.

منبع: همشهری آنلاین

برچسب‌ها