او گزارشی شنیدنی از وضعیت نشر در سه دهه اخیر ارائه داد و البته ضمن انتقاد به تعاونی ناشران و کتابفروشان تهران و نحوه توزیع کاغذ توسط این تعاونی در چند مدت اخیر، آماری از مصرف کاغذ گفت که اسباب حیرت بسیاری شد. او به نقل از خانه کتاب گفت کاغذ مصرفی ناشران در سال 1390 شصت و پنج هزار تن بوده است.
65 هزار تن؛مصرف کاغذ سال 1390 ناشران
اگر چه آمار ارائه شده میتواند با اندکی خطا روبرو باشد،اما نشان میدهد سخنان چندی قبل سرپرست کارگروه کاغذ وزارت ارشاد که گفته بود، 280 هزار تن کاغذ قرار است وارد شود، با نیازهای بازار چندان تطابقی نداشته و ندارد. چرا که مشخص نیست وقتی نیاز بازار در طول سال در نهایت به 80 هزارتن هم نمیرسد،چرا دولت باید وعده واردات 4 برابریآن را بدهد؟اگرچه این مقدار کاغذ هنوز که هنوز است وارد نشده است و یا لااقل خبری رسمی در این زمینه منتشر نشده.
میانه: آنهایی که تحولات عرصه نشر را مدیریت میکنند، بر این نظر متفقند که مدیریت مصرف کاغذ در یک سال اخیر مناسب نبود، همانند مدیریت سایر حوزههای اقتصادی.اما این وضعیت بحرانی معلول برخی مسائل مزمن در این حوزه است و نه مشکلات و مسائل یک شبه و یک روزه.
هر عقلی که اندکی با مسائل اقتصادی آشناست ،می داند وقتی کالایی در بازار عرضه نشود، قیمت آن به دلیل تقاضای زیاد بالا خواهد رفت.بازار کاغذ هم یا باید از طریق تولیدات داخلی تامین میشد، یا از طریق واردات.تا قبل از مشکلات پیش روی درباره ارز و دلار،مشکل خاصی نبود،اما وقتی تحریمها شدت گرفت و ارز گران شد، تازه همگان دریافتند که دولت در این سالها کمتر به سرمایهگذاری توجه کرده است.اپیدمی و سونامی این بیتوجهی دامن کاغذ را هم گرفت،چرا که کارخانههای موجود کاغذ یا از رده خارج شدند، یا نیازمند شدید به نوسازیاند و یا اینکه نیمهساخته وکاره رها ماندهاند. برابر اطلاعاتی که نگارنده به دستآورده است،کارخانه کاغذ پارس با قدمتی 40 ساله هنوز نوسازی نشده است و با حجم 30 درصد تولید اسمی خود کار میکند.ظرفیت کاغذسازی این کارخانه 105 هزار تن در سال است و در شرایط فعلی 30 درصد را در صورت داشتن مواد اولیه میتوانند تأمین کنند که به دلیل نبود نقدینگی این کار هم صورت نمی گیرد. ضمن آنکه همین اندازه تولید هم به دلیل سیاستهای منقبضانهای که سازمان حمایت از مصرف کننده اعمال میکند، عملا سبب شده است تا زیر قیمت بازار کاغذ به فروش برود و در نهایت سود آن به جیب دلالان سرازیر شود و متضرر اصلی مصرفکننده واقعی(ناشران و خریداران کتاب) شود.
شرکت صنایع چوب و کاغذ مازندران دومین کارخانهای است که تجهیزاتش نیاز به نوسازی دارد. این کارخانه در نزدیکی روستای زادگاهم ،امره،قرار دارد و برخی از اقوام و دوستان و همولایتیها در آن سرگرم کارند و نگارنده چندباری به واسطه پسرعمه و دوست گرامیام،مهندس حجتالله اکبری،ازآن دیدن کردم. جدای از آنکه شخص نگارنده نسبت به ایجاد و احداث چنین کارخانهای در چنین منطقهای ایراداتی جدی و از منظری زیستمحیطی دارم که برای تشریح آن نیازمند یادداشت جدایی است،اما در کل این کارخانه هم مشکلاتی مشابه کارخانجات دیگر کاغذ دارد.
این شرکت در سال 1376 با ظرفیت تولید 175 هزار تن انواع کاغذ شامل 90 هزار تن کاغذ روزنامه ، چاپ و تحریر و 85 هزارتن کاغذ فلوتینگ و با یک هزارو 500 کارگر آغاز به کار کرد. برابر اعلام مدیران کارخانه با حدود 30 میلیون دلار میتوان تمامی تجهیزات آن را نوسازی کرد،اما در تمامی این سالها چنین امکانی در اختیارشان قرار داده نشده است که وسایلشان نوسازی شود. این در حالی است که برابر عرف جدید فنآوری ها و شرایطی که برای کارخانجات منطبق با فضای محیط زیست تعریف شده است، هر دو سال یکبار باید این تجهیزات نوسازی شوند.
کارخانه کاغذ کارون دیگر کارخانه کاغذی است که در کنار کارخانه کشت و صنعت نیشکر کارون قرار دارد. که سالانه 700 هزار تن باگاس نیشکر برجای می گذارد. شروع به ساخت این کارخانه در سال 1369 بود، امابه دلیل مدیریت نامناسب تنها بخشی از تجهیزات آن وارد شد و ادامه کار متوقف ماند. در حالی که به اذعان کارشناسان با 50 میلیون دلار سرمایه گذاری ارزی و 30 میلیارد ریال، سرمایه گذاری ریالی این کارخانه می توانست راه بیفتدو سالانه 80 هزار تن خمیر کاغذ تولید کند و در کنار دو کارخانه مازندران و پارس در مجموع توان تولید کاغد ایران را به 250 هزار تن برسانند که کمک فراوانی بود به کم شدن وابستگی به واردات کاغذ.
در خوزستان 8 تا 9 کارخانه تولید شکر از نیشکر وجود دارد که سالانه 2 میلیون تن تولید باگاس می کنند که به دلیل عدم استفاده سالانه از بین رفته و آتش می گیرد. ماده ای که از جمله مواد اولیه حیاتی تهیه کاغذ است و می توان با سامان دادن به تولید و نوسازی تجهیزات کارخانه کاغذ پارس و راه اندازی کارخانه کاغذ کارون، از این مواد که این روزها به دور ریخته می شود ، بهترین بهره را برد.
انجام: با چنین گزارههایی میتوان این پرسش را مطرح ساخت ، از زمانی که یارانه سالانه 75 میلیون دلاری خرید کاغذ حذف شد، چرا سیاستگزاریها به سمتی حرکت نکرد که حداقل در تولید داخلی منطبق با ظرفیت اسمیمان تولید انجام دهیم. اگر آماری که آقای رمضانی از میزان مصرف کاغذ توسط ناشران داده است، با حقیقت ماجرا انطباق داشته باشد،آیا همین تعداد کارخانهها و نوسازی آنها نمیتوانست بخش اعظم نیاز کاغذ داخل را تامین کند که با این همه معضل روبرو نشویم. شاید برخی عنوان کنند که معضل کارخانههای کاغذ در هر سه دولت سازندگی و اصلاحات و دولت کنونی وجود داشته است،اما طبیعی است مقایسه میزان درآمدی که آن دو دولت از نفت به دست میآوردند( برای نمونه دولت سازندگی فروش نفتش به هر بشکه 8 دلار هم رسید) با دولت کنونی و با درآمدهای سرشار و چندین برابر دولت در نفت، قیاسی معالفارق است.