همایون خرم نوازندهٔ نامدار ویولن، موسیقیدان؛ آهنگساز در شهری زاده شد که به گفته اهل موسیقی شادترین موسیقی غمناک جهان و غمناکترین موسیقی شاد جهان در آن بروز و ظهور یافته و همچنان امتداد دارد.
روز وداع او با این جهان، علاوه بر چند بیت آوازی که استاد شجریان با صدای سوخته و خستهاش، در سوگش خواند، سنج و دمام و سازهای زادگاهش بدرقه اش کردند تا برای نخستین بار سنت همراهی پیکر یک موزیسین با ابزار و آلات شغل و پیشهاش پایهگذاری شود.
خرم در بوشهر که منطقه زادگاهش بود چندان نماند و شاید یکی از دلایلی که تاثیرات موسیقی این منطقه را چندان در نوع و گونه کارش نمیبینیم همین عزیمت زودهنگامش از آن زادگاهش باشد. او این بختیاری را داشت که در سن نوجوانی(11 سالگی) به مکتب کسی راه یابد که عصاره سنت و تجدد در موسیقی ایرانی بود. صبا که از یک سو شاگرد درویش خان و بزرگان دیگری موسیقی بود و از دیگر سو خلیفه کلاس علینقی خان وزیری صاحب تشخیصی منحصر به فرد در استعداد افراد بود. بنا به نقل قولی از استاد هوشنگ ابتهاج سایه، هنگامی که ابوالحسن صبا با درویش خان به یک اتاق می رفتند تا استاد درس بگوید و شاگرد درس گیرد، کسی تشخیص نمیداد که چه کسی درویش خان است و چه کسی صبا.
به همین دلیل است که شاگردان او از جمله نخبگان موسیقی در 50 سال اخیر به شمار میروند و هر کدامشان نحله و جریانی ویژه را در موسیقی ایجاد کردند. همایون نوجوان هم که شاید خردسالترین هنرآموز صبا به شمار میرفت توانست در همان چند سال نخست ظرفیتهای وجودی خود را به نمایش بگذارد و استاد را قانع کند که میتواند در چنین سنی گام در وادی حرفهای گری بنهد. 14 ساله بود که به رادیو رفت تا تکنوازی کند.
خرم همزمان با کار موسیقی به تحصیلات دانشگاهی علاقهمند شد، اما نه در حیطه موسیقی بلکه در کار مهندسی، به همین دلیل در کنار نام همایون همهگاه پیشوند مهندس نقش بسته است و او هم بسیار علاقهمند بود که مردم او را به نام مهندس همایون خرم صدا بزنند. از قرار اختیار این پیشه سبب شد تا او بخشی مهم از زندگی خود را از طریق پیشه خود تامین کند و شاید یکی از دلایلی که او را در زمره هنرمندان کم حاشیه در زندگی شخصی به حساب آوردهاند همین تاثیرات تحصیل دانشگاهی و رشته مورد نظر بود. شروع اجراهای او در رادیو با فضای باز و کم نظیری در عرصه سیاسی ایران همقران شد.
دهه 20 تا قبل ازمرداد 32 اوج تبلور برخی از مهمترین جریانهای فکری و فرهنگی و هنری و ادبی بود. تنفس و کار در چنین فضایی، به خصوص در سالهای بعد از 1325، که ایران از قشون متفقین خالی شد، خلاقیتها را شکوفا میکرد. جریان بناگذاشته شده در سالهای ابتدایی دهه 20 توسط علینقی وزیری و از خارج برگشتن برخی از تحصیل کردگان موسیقی و مراودات موسیقایی ایران با غرب هم سبب شد تا جریانی جدی در موسیقی هنری ایران شکل بگیرد. حضور روح الله خالقی و وزیری و محمود و مین باشیان و صبا و دیگران سبب شد تا اندک اندک بستری مناسب برای فعالیت هنرمندان جدی موسیقی فراهم شود. خرم در چنین فضایی رشد کرد و بالید تا سالهای بعد از 32 که جریان گلها توسط مرحوم پیرنیا راه اندازی شد.
در این سالها خرم هم ساز نواخت (ویلن) و هم آهنگ ساخت (صدها آهنگ در کارنامه کاریاش وجود دارد) و هم تکنوازی کرد و هم رهبری ارکستر. اگر چه نوازندگی او به پای نوازندگانی چون یاحقی و یا بدیعی نمیرسید و باید او و مرحوم تجویدی را در یک راستا قرار داد که ذوق آهنگسازیشان بر توانایی و حس نوازندگی آنها سیطره داشت، اما تفاوت او با مرحوم تجویدی در این بود که خرم با دانش آهنگسازی به شکل عمیقش آشنا بود و بر خلاف مرحوم تجویدی که آهنگسازی تجربی بود، نزد بزرگانی چون فریدون فرزانه که استادی بسیار سختگیر و البته آگاه به کار خود بود، هارمونی آموخت و تقسیم بندی نغمههای او فضایی لطیف و مبتهج را برای شنونده فراهم میساخت.
حسین قوامی( فاخته ای)، الهه، دلکش ، شجریان ، گلپایگانی و ایرج از جمله این افراد بودند.
خرم در سه دهه تدریس شاگردان بسیاری را آموزش داد اما در مصاحبهای که با ویژه نامه بخارا داشت از بابک شهرکی، مانی فرضی، پژمان پورزند به عنوان شاگردان نخبه و برگزیدهاش یاد کرد. از جمله ویژگیهای مهم ترانهها و تصانیف استاد خرم این بود که عمده خوانندگان آثارش را زنان تشکیل میدادند. برخی از مهمترین ماندگارترین ترانههای او همانند «رسوای زمانه منم» «امشب در سر شوری دارم» یا همان غوغای ستارگان، مینای شکسته، بگذر از کوی ما، پیک سحری و طاقتم ده را بانوانی چون دلکش و پروین و ... خواندهاند. تمامی این آثار در دهه هشتاد با تنظیم کامبیزروشن روان و صدای محمد اصفهانی بازخوانی شد و البته در این سالها او آلبومی راهم با صدای علیرضا قربانی انتشار عمومی داد.
دیگرانی چون گلپا، ایرج، شجریان (سیاوش) هم آثاری از او را خواندند اما بازخوانیها هیچگاه نتوانست شکوه و درخشندگی آن صداها را تکرار کند.
در همان سالها البته در زمره کارهای او ترانه ماندگار سرگشته (تو ای پری کجایی) هم قرار دارد که با صدای زنده یاد حسین قوامی (فاخته) خوانده شد و اثری که چه از نظر شعر و چه از نظر قوت و قدرت و غنای ملودیک و حتی دستگاه انتخاب شده (همایون) از چنان چفت و بست محکمی برخوردار است که به گفته خود فاختهای نامش را ماندگار کرد. خرم کاری دیگر هم با استاد هوشنگ ابتهاج سایه انجام داد که بعد از سی سال هنوز اجرا نشده و از قرار بر سر انتخاب خواننده بین شاعر و آهنگساز اختلاف نظر بود که کار با وساطت استاد فخرالدینی هم به سرانجامی نرسید. شعر ترانه را سایه در کتاب خاطراتش آورده است با عنوان چشم آهو.
خرم از جمله ملودیپردازان شاخص و ماندگار در تاریخ موسیقی ایران به شمار میرود و یکی از رموز ماندگاری آثار او را باید غنای ملودیک و ارزش موزیکالیته و قدرت ملودی پردازیاش دانست. او موزیسینی بودکه از باندبازی و سیاسی کاری پرهیز داشت و هوشنگ ابتهاج که در دورهای مدیریت موسیقی رادیو را عهده دار بود، بر این نکته که او و زنده یاد جواد معروفی وارد باندبازیها و جریانات مذموم موسیقایی نشدند انگشت تاکید نهاده است. خرم در دهه پایانی عمرش و بعد از صرف 8 سال وقت خاطراتش را انتشار داد. خاطرات شادروان خرم در شیوه تدوین بسیار به کتاب «سرگذشت موسیقی ایران» خالقی شبیه است.
خالقی هم در جلد اول با دستهبندی اهالی موسیقی به نوازندگان و خوانندگان و فعالان موسیقی از آنها یاد کرده و در ضمن آن به تفاریق دربارهاشان به قضاوت هم نشسته است. استاد خرم هم چنین کرده است و درباره بیش از 70 تا 80 هنرمند و فعال موسیقایی، زن و مرد که با آنها حشر و نشری داشته سخن گفته است. برخی اطلاعاتی که از این هنرمندان داده تقریبا در کتابهای دیگر موجود است و چیز اضافهای ندارد اما آنجایی که آقای خرم از رابطهکاری خود با این هنرمندان سخن به میان میآورد، تقریبا بکر است و کمتر درباره آن سخن گفته شده است. با این حال کتاب از لحنی صمیمی و خواندنی بهرهبرده است.
شیوه تنظیم مطالب به گونهای است که خواننده احساس ملال نمیکند و با راوی همراه میشود. نگاه آقای خرم به رخدادها و افراد و فعالان موسیقی عمدتا خوشبینانه است. در واقع ایشان سعی کردهاند با نوعی محافظهکاری خاص تنها به گفتن نکات مثبت بپردازند و از نکات منفی سخن کمتر به میان آورند و این البته در این دوره و زمانه نقطهضعفی برای کتاب به شمار میرود. جالب این که در گفت وگویی که با استاد در این باره داشتم تاکید کرده بودند که نمیخواستند اسباب آزردگی خاطر کسی را فراهم کنند. در حالی که اگر خوانندگان جدیتر موسیقی به یاد داشته باشند، مرحوم خالقی در کتاب سرگذشت موسیقی ایران و به رغم آنکه در آن دوره برخی از چهرهها و جریانات به کانونهای قدرت خاصی وصل بودند، تیغ تند انتقاد را فروگذار نکرد و به آنها تاخت، از جمله به رفتار خارج از حیطه موسیقایی رکنالدین مختاری و یا شورای موسیقی رادیو و آموزش و پرورش و ... برای نمونه ما در شورای رادیو برخی اختلاف نظرها و حتی تبعیضها و حقکشیها را داشتیم که هم آقای خالقی ازآن سخن گفتهاند و هم حتی آقای شجریان اخیرا از آن یاد کرده است و حتی استاد ابتهاج سایه هم در این زمینه سخن گفتهاند. حتی ناصر مجرد درکتاب نه چندان پر و پیمانش درباره این گونه برخوردهای تبعیض آمیز سخن گفته است و یا آقای شجریان سال 88 در گفتوگویی گفته که مرحوم تجویدی در آزمون اولیه بدون هیچ دلیل منطقی و موسیقایی تقریبا ردش کرده بود و با وساطت مرحوم پیرنیا و بدیعزاده توانست قبول شود.
یا استاد محمد موسوی برایم نقل کردند که باز استاد تجویدی که از ایشان امتحان گرفته بودند گفتند: تو خیلی خوب نی می زنی ولی تا وقتی کسایی هست نی زن دیگری نباید رادیو بیاید.
تمامی این گفتهها نشان میدهد که در برخی از نهادها بودند جریانات و افراد معروفی که به جای تکیه بر ضابطه بر سلیقه و نظر شخصی تاکید کرده و به رد و قبول این و آن هنرمند دست مییازیدند. خرم بعد از انقلاب بیش از 20 سال کاری انجام نداد تا در دوره مدیریت علی مرادخانی بر مرکز موسیقی ایران، وارد فعالیت دوباره شد و به تدریس و تصنیف در زمینه موسیقی دست یازید و همزمان به عضویت هیئت موسس و هیئت مدیره خانه موسیقی سپس شورای عالی این نهاد انتخاب شد. اگرچه سابقه کاری او در این نهاد نشان می دهد که او بیشتر ناظر و تماشاگر تحولات این نهاد صنفی بود و کمتر در امور آن پیشنهادی جدی صنفی داد. این نکته را از آن جهت می گویم که در این سالها خود به عنوان بازرس خانه موسیقی از ابتدای شکل گیری این نهاد در جریان زیر و بم اتفاقات آن بودهام آقای خرم در این سالها تماشاگر صرف و ناظر فعالیتها بودهاند همانند بسیاری دیگر از اعضای هئیت مدیره یا شورای عالی خانه موسیقی که تقریبا در سیاستگزاریهای این نهاد دخالتی ندارند.
استاد خرم ساعت 11 شب ۲۹ دی ۱۳۹۱ و بعد از تحمل چندماه ابتلاء به بیماری سرطان در بیمارستان دی و در سن 82 سالگی چشم از جهان فرو بست.