از این همسایه خوب و تحصیلکرده ما که پس از سالها خدمات فرهنگی در کسوت خدمات کتابداری بازنشسته شده بود بعید بود که بدون دلیل و برهان از یک درمانگر اینچنین تعریف کند اما خوب که پای حرفهایش نشستم، متوجه شدم که جناب ایشان هنوز آن مرد درمانگر را از نزدیک ندیده است و هر آنچه میگوید، حاصل گفتهها و شنیدههای این و آن است. به مصداق مثل معروف، شنیدن کی بود مانند دیدن، همسایه خوبمان را قانع کردم که به اتفاق برویم و آن طبیب ناشناخته را بیابیم تا اگر از سرپنجه نازنینش، درمانهای معجزهآسا برمیخیزد او را به دیگران و به خصوص بیماران نیازمند معرفی کنیم. به قول معروف پرسان پرسان آن شخص را در یکی از باغهای کرج پیدا کردیم. در یک خانه قدیمی اطراق کرده بود و چند نفر زن و مرد هم مرید و مباشرش بودند. همسایه ما به محض رویت آن شخص،درباره آنچه شنیده بود دچار تردید شد. سیمای آن عاقله مرد، ناگفته حاکی از اعتیاد شدید او داشت. سیگار کشیدنهای پیدرپی و اتاق دودآلود جای شک باقی نمیگذاشت.
خلاصه از آنچه که گفت و ما پرسیدیم، چیزی دستگیرمان نشد جز اینکه چندنفری را که به قول او قبلا مبتلا به سرطان و یرقان و مرض قند بودهاند با ترکیباتی که خودش ساخته درمان کرده است. موقع بیرون آمدن از آنجا از همسایگان همپرس و جو کردیم، دیدیم همان گفتهها و شنیدهها را تکرار میکنند! راستش من نگران کسانی بودم که برای درمان سراغ این فرد میروند. چند روزی پس از آن دیدار، همسایه فرهنگی ما سراسیمه به سراغم آمد و خبر آورد که آن مرد را به اتهام رمالی و کلاهبرداری و براساس شکایت دهها شاکی بازداشت کردهاند و کاشف به عمل آمده که طرف چند سالی مقنیبوده، اما به هر دلیل به فکر رمالی افتاده است و طی پنجسال توانسته ثروت قابل توجهی به دست بیاورد! این سؤال به ذهنم خطور کرد که باوجود تکرار این کلاهبرداریها و افشاگریها چرا هنوز بازار بعضی از این رمالها رونق دارد و حتی در بعضی از محلههای تهران به ویژه تجریش تابلو میزنند و شرح خدمات مینویسند!؟ به این نتیجه رسیدم که بعضی از ما باید در وهله اول نادانستههایمان را جبران کنیم و از دام عفریت جهل برهیم و خوشباوری را در این زمینهها که فلان رمال میتواند چه خدمات شایانی انجام بدهد کنار بگذاریم تا دور تسلسل رمالی پایان بگیرد.
خوشخیال