صاحب رستوران از آمدن مشتری خوشحال شد و پنداشت او نویسنده مشهوری است.
مرد پس از صرف غذا، به جای پرداخت مبلغ صورتحساب، نوشتهاش را تقدیم صاحب رستوران کرد: در این شهر غریب هستم، به علت بدشانسی در شغلم، ورشکست شدهام و... لذا پولی برای پرداخت صورتحسابم ندارم و تقاضا میکنم مبلغی نیز کمک کنید. مطمئن باشید در آینده جبران خواهم کرد.
صاحب رستوران نخستین نوشتههای نویسنده خیالیاش را خیلی غم انگیز و بسیار تاثیرگذار توصیف کرد.