تاریخ انتشار: ۱۶ خرداد ۱۳۸۶ - ۱۷:۳۹
سیدحامد قریشی: میترسیدم. واهمه تمام وجودم را اسیر خودش کرده بود.
با خود گفتم: کاش بودی و پیدایت میکردم. کاش گناهم را میبخشیدی. اشک از چشمانم سرازیر شده بود که با صدای اذان مسجد، از خواب بیدار شدم.