این تلاشها که به شکلی کاملا هماهنگ در تمام بخشهای گوناگون بدنه دولت ترکیه دیده میشود، آنچنان است که بهتازگی یک نویسنده آمریکایی، قونیه را بهعنوان یکی از 100 مکان برتر جهان معرفی کرده است.
این نویسنده زن در کتابی با نام «100 مکانی که هر زنی باید از آنها دیدن کند» درباره مولانا و مقبرهاش نوشته است: «شما نمیتوانید بدون شناخت مولانا، آثار او را درک کنید و همچنین نمیتوانید پیش از دیدن مدفن مولانا در قونیه، او را بشناسید.»
به این ترتیب، یکی از گستردهترین تلاشهای شهرداری ترکیه برای ترویج جذابیتها و ارزشهای قونیه در آثار مکتوب بازتاب یافته و انتظار میرود این فرایند همچنان ادامه یابد. فرایندی که آغازش را باید حدود 2 سال پیش دانست.
وقتی که ترکیه با یک دورخیز بزرگ و حسابشده، به یونسکو پیشنهاد داد سال 2007 را که همزمان با هشتصدمین سال تولد او است، سال مولانا بنامد. از قضا، یونسکو با این پیشنهاد موافقت کرد و مصطفیایس، وزیر فرهنگ و گردشگری ترکیه گفت: «با موافقت یونسکو برای نامگذاری سال 2007 بهنام مولانا، قصد داریم مراسم و جشنهای ویژهای برای بزرگداشت این شخصیت بزرگ جهانی در نقاط مختلف جهان برگزار کنیم.»
به این شکل و بهسادگی، ابتکار عمل و هدایت ماجرایی که از اساس به ایران تعلق دارد، به ترکیه رفت و ایران تا حد یکی از کشورهای مرتبط با این موضوع تنزل یافت.
پس از آن و بعد از آنکه کار از کار گذشت، یعنی در شهریور سال 85، یعنی حدود 7 ماه پس از اعلام موافقت یونسکو با پیشنهاد ترکیه، مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه، طرحی را برای بزرگداشت سال مولانا به دولت و مجلس ارائه کرد. اما هنوز هم حتی در زبان برخی از مسئولان فرهنگی نظام جمهوری اسلامی، حتی نام مولانا به غلط ادا میشود.
محمدرضا شجریان در اینباره میگوید: «در سالهای اخیر شاهد بودهایم که خیلی از هنرمندان جهان به مولانا توجه کردهاند، اما او را به نامی جز مولانا میشناسند. در اغلب این آثار از مولانا بهعنوان رومی یاد میشود. من اصلا نمیدانم چرا این اسم را روی مولانا گذاشتهاند و شناسنامه جعلی برای ایشان صادر کردهاند. مولانا بلخی است، نه رومی. ایشان در روم فوت کرده، اما نیاکان او، پدر و مادرش ایرانی بودند و در بلخ زندگی میکردند.»
اما حتی بلخ نیز حالا در افغانستان است و این واقعیت تلخ سبب شده حتی افغانها نیز برای تصاحب مولانا دورخیز کنند.
شجریان ادامه میدهد: «مولانا هرچه دارد از ایران دارد و تمام غزلیات و آثارش به زبان فارسی است نه رومی. خیلی متأسفم که گاهی خود ما ایرانیها هم او را با عنوان رومی مینامیم. در جشن خانه موسیقی هم میگفتند رومی، اعتراض کردم که ما نباید بگوییم رومی.»
اما ترکیه با اتکا به محل دفن مولانا، تمام تلاش خود را برای معرفی این شاعر و عارف ایرانی با نام رومی به کار بست و متأسفانه در غیاب اقدامات بینالمللی مؤثر دولت ایران، تا حدود زیادی موفق شده است. شجریان در اینباره میگوید: اخیرا شنیدهام که حتی ابیات ترکی برای مولانا جعل کردهاند و لابهلای آثار او جای دادهاند.
حالا، ترکیه مثنوی مولوی را به 24 زبان ترجمه کرده و به مقامات کشورهای مختلف هدیه میدهد.
یکی از این مقامات، پاپ بندیکت است که نسخه ایتالیایی مثنوی را همین دو روز پیش در حضور سفیران 40 کشور جهان، کاردینالها و اسقفهای حاضر در واتیکان دریافت کرد.
و جالبتر اینکه مولانا در یونسکو بهنام ایران ثبت شده است، اما بهطور مشترک با ترکیه! شاعری که حتی یک خط متن ترکی ندارد و اساساً هیچ ربطی به این کشور پیدا نمیکند. ترکیه موفق شده است، باید قبول کنیم.