اما امروز می بینیم مقامات آمریکایی به دلایل واهی از ادامه مذاکره سر باز می زنند. عدم تمایل آمریکا به ادامه گفتگو با ایران درباره مسائل عراق می تواند به چند دلیل باشد:
اول؛ از آنجا که می دانیم برخی از دولتمردان عراق در برابر آمریکا احساس ضعف می کنند، گفتگوهای ایران با آمریکاییها، دولتمردان عراق را می تواند با الگویی مواجه سازد که این الگو رفتارهای آنها رابه طور جدی تغییر دهد. به این معنی که مقامات عراقی تحت تاثیر ایران از موضع قدرت با اشغالگران عراق برخورد نمایند و این به مذاق آمریکاییها خوش نیست.
دوم؛ بحث روشن شدن ماهیت سیاستهای آمریکا در عراق است. نوع و نحوه مذاکره ایران با آمریکا موجب شد که در این مذاکره، ماهیت سیاستها و اهداف آمریکا در عراق روشن شود و مشخص گردد که اهداف آمریکا در عراق در عمل کاملا با شعارهای آنها در تضاد است. پس طبیعی است که از ادامه گفتگو امتناع ورزند.
سوم؛ آمریکا در تلاش بود تا نشان دهد سیاست ایران بر سوء استفاده از مسئله عراق به نفع خود است. اما نحوه ورود ایران به مذاکره و پیش کشیدن مسائلی که در ارتباط مستقیم با ایران بود (حتی موضوع دیپلماتهای ایرانی دستگیر شده در عراق) موضعی موجه از ایران نزد افکار عمومی دنیا مطرح کرد. آمریکا نگران است تا در صورت ادامه گفتگو، ثبات رأی ایران برای تمام دنیا روشن شود.
چهارم؛ گفتگو با ایران از سوی آمریکا در شرایطی که دنیا را دعوت به تخاصم علیه ایران می کند موضع این کشور را در نزد افکار عمومی دنیا موضعی ناپایدار و غیر ثابت نشان خواهد داد.در حالیکه در نقطه مقابل ثبات قدم ایران برای تمام دنیا کاملا مبرهن است و این به نفع آمریکا نیست.
و اما آخر؛ صحبت مقامات ایرانی در جهت آمادگی ایران برای ادامه مذاکره با آمریکا تا حدی قابل توجیه می نماید که شانتاژ رسانه ای آمریکا را مبنی بر اینکه ایران حاضر به ادامه مذاکره نیست خنثی کند. ما تا حدی پیش می رویم که به تمام دنیا بفهمانیم انصراف از ادامه مذاکره از سوی ایران نبوده است.
اما این اعلام آمادگی نباید بر اصرار ایران برای مذاکره تعبیر شود. این باید خط قرمز مقامات ما در صحبت از آمادگی ایران برای مذاکره باشد که کسی گمان بر اصرار ایران برای مذاکره نبرد.