این سخنان در پی انتشار اخباری مبنی بر ابراز تمایل ایران به ادامه مذاکرات با آمریکا ایراد شد.
اول. هفتم خردادماه گذشته که حسن کاظمی قمی و رایان کروکر در بغداد رو در روی یکدیگر نشستند و عملا شکافی در دیوار بیاعتمادی میان ایران و آمریکا بهوجود آوردند، بسیاری از رسانههای جهان این مذاکرات را اولین گام در برقراری رابطه قطع شده
۲۸ ساله دوکشور ارزیابی کردند؛
رابطهای که از سوی ایالات متحده به آن پایان داده شده بود. مذاکرات چندساعته بغداد به طور سهجانبه برگزار میشد و دیپلماتهای ایرانی و آمریکایی هر کدام تنها فهرستی از ایرادات خود به طرف مقابل را پیش کشیدند و تا روزهایی پس از آن کوشیدند با روشی احتیاطآمیز کمتر سخنان حساسی درباره محتوای مذاکرات به زبان آورند؛
هیات ایرانی به سرعت به تهران آمد و مذاکرات مورد بررسی قرار گرفت و ایران آمادگی مشروطش را برای ادامه آن اعلام کرد.
دوم. در پی این اعلام آمادگی مشروط که از خلال اظهارنظرهای مقامات وزارت امور خارجه در هفته پیش دریافت میشد، رسانههای آمریکایی از بیاعتنایی کاخ سفیدنشینان سخن گفتند و فراتر از آن جرج بوش دو روز قبل در سخنانی مفصل بار دیگر به ایران حمله کرد و وعده داد که بهزودی آزادی را از دمشق تا تهران به ارمغان خواهد آورد.
در همین میانه، رئیسجمهوری عراق برای چندمین بار به ایران آمد تا در مذاکراتی کوتاه و فشرده، تهران را در مسیر ادامه مذاکرات یاری رساند. مذاکراتی که هسته پیونددهنده آن درخواست عراق اعلام شده و این تنها توضیح رسمی برای افکار عمومی داخلی بود.
جلال طالبانی در بازگشت از تهران در سلیمانیه نتایج سفرش را مثبت خواند، اما توضیح نداد که چه دستاوردی در این سفر نصیب ایران شده است.
سوم. افسانه مذاکره اگر چه کمی رنگ واقعیت یافت، اما اکنون معلوم شده است که احتمالا آمریکاییها فهرستی از خواستههای بیپایان را پیش کشیدهاند که سخنگوی وزارت امور خارجهشان میتواند اینچنین باصراحت بگوید که «واشنگتن میخواهد مذاکرات با ایران منجر به تغییراتی شود» و حالا که به ادعای وی «تغییرات عمدهای در رفتار ایرانیان» دیده نمیشود، پس گفتوگویی هم در کار نیست.
دستگاه دیپلماسی ایرانی اگر بخواهد خود را از زیر فشار فزاینده کنونی برهاند و در دام سوژهسازی غربیها نیفتد، لازم نیست همواره به دنبال تبدیل تهدیدها به فرصت باشد، جلوگیری از مبدل شدن فرصتها به تهدید هم کاری ضروری است؛
مهلکه مذاکره دامی است که امکان سالم رهیدن از آن بسی دشوار مینماید و در این دشواری، هوشیاری و تن ندادن به تله حریف، تنها پناهگاه.
روال جاری، این دغدغه را رخ مینماید که طرف ایرانی گویی در اشتیاق مذاکره میسوزد و این آمریکاییها هستند که خود را بینیاز نشان میدهند، اینچنین نشانههایی که گاهی برای اثباتشان شاید شواهدی را هم بتوان شناسایی کرد نه در شأن ایران اسلامی است و نه در میان مدیران ارشد آن خریداری دارد.
دستگاه دیپلماسی باید آشکارا دست بالا را بگیرد و فراموش نکند که افکار عمومی ایرانیان هنوز پرسشهای فراوانی در برابر از خودگشودگی هفت خرداد دارد و از آن هم فراتر رفتن نه به سود است و نه به صلاح.