وقتي به آدرس نوشته شده روي تراكت رفتيم انتظارمان از آگهيدهنده حداقل مردي مسن و ريش سفيد بود اما سيدرضا مجتبايي هيچ كدام از اين ويژگيها را نداشت. او مردي 43ساله است كه همه او را به اسم آقا سيد ميشناسند و به طرز عجيبي برايش احترام قائل هستند. آقا رضا 6سال ميشود كه شركت كاريابياش را راه انداخته و در آن كارگر و آشپز و سرآشپز به رستورانها معرفي ميكند. در اين مدت نيز هر 5هزار رستوراني كه با او كار ميكنند و تمام كارگرهايي كه به رستورانها معرفيشان كرده راضي بودهاند. براي همين بهراحتي چرخ زندگياش ميگردد. در برنامه بعدياي كه درنظر دارد ميخواهد به تعداد رستورانهايي كه او را ميشناسند و با او كار ميكنند اضافه كند و رستورانها را به 10هزار تا برساند؛ كاري كه بسيار اتفاقي و با يك جرقه در ذهنش ايجاد شد و حالا براي خودش برو و بيايي دارد. دفتر آقا سيديك اتاق كوچك در يكي از ساختمانهاي روبهروي بيمارستان امامحسين(ع) است؛ جايي كه همسرش و چند نيروي ديگر مشغول به كارند و پاسخ كارگرهايي كه تلفني يا حضوري به آنها مراجعه ميكنند را ميدهند. سرشان آنقدر شلوغ است كه هر دقيقه تلفن زنگ ميخورد يا يك نفر وارد دفتر ميشود. براي همين در مدت گفتوگويمان تلفن را از پريز ميكشند تا بدون سر و صدا بشود براي دقايقي صحبت كرد. مطمئن باشيد بعد از خواندن اين گفتوگو حال شما هم خوب ميشود و لبخند به لبتان خواهد نشست.
- ما شما را از طريق تراكتي كه در سطح شهر پخش كردهايد پيدا كرديم. بهتر است ابتدا خودتان را معرفي كنيد و بگوييد چطور شد كه تصميم گرفتيد با اين نوع تبليغ ديگران را مشغول بهكار كنيد؟
من چندين سال ميشود كه شركت تأمين نيروي خدماتي دارم. هميشه ميديدم برخي شركتهاي خدماتي و كاريابي در قبال كارگرها و كساني كه جوياي كار هستند رفتار ناشايستي انجام ميدهند و به همين دليل يكسري تشنج، درگيري و اختلافهايي را بهوجود ميآورند كه بعضا كار را به دادگاه و دادگستري هم ميكشانند. بارها با آنها برخورد داشتهام. روي هم رفته نارضايتي مردم از عملكرد كاريابيها من را مجاب كرد در شركت كاريابي خودم كارگرها را بدون هيچ هزينهاي و فقط با ذكر يك صلوات مشغول بهكار كنم. دل يك كارگر را شاد كردن خيلي ثواب دارد. همهچيز كه پول نميشود. اي كاش حداقل برخي از شركتهاي كاريابي اين موضوع را درك ميكردند و كمي با دل اين كارگرهاي بنده خدا راه ميآمدند. واقعا جاي دوري نميرود؛ حداقل براي من اينطور بوده.
- روند كارتان هماكنون به چه صورت است؟ يعني وقتي از خود كارگر بابت كاري كه برايشان پيدا ميكنيد مبلغي نميگيريد هزينههاي خودتان را بهعنوان يك شركت كاريابي چگونه تأمين ميكنيد؟
همه ميدانيم كه كارگر از نظر مالي در مضيقه است و به سختي ميتواند درآمدي بهدست آورد. من در اين زمينه با كارفرماها صحبت كردم و گفتم چون آنها توان پرداخت هزينه به من را ندارند بعد از معرفي كارگر و يكماه كار براي كارفرما، طبق توافقي كه من با كارگر ميكنم كارفرما مبلغي را از روي حقوق اول كارگر به من بدهد. اين مبلغ بسته به توافق ميتواند 50تا 120هزارتومان باشد. چندين بار اتفاق افتاده كسي كه برايش كار پيدا ميكنم آنقدر فشار مالي دارد كه حتي نميتواند از حقوق اولش هم اين مبلغ را بدهد. در اين شرايط معمولا شرط صلوات ميگذارم و به او ميگويم به شرطي كمتر ميگيرم كه هزار صلوات براي اموات بفرستي. همينها براي من كافي است. در اين سبك كار امتيازهاي مختلف و خوبي بهدست ميآيد. نخستين امتياز، رضايت عموم مردم است كه با اين كار در آنها شكل ميگيرد. دومين امتياز كرامت در كارمان است. وقتي من اين روش را در كارم پياده كردم وضعمان واقعا بهتر شد. در نهايت نيز انشاءالله رضايت خداوند، اهلبيت، بندههاي خدا و رضايت خود ما را به همراه خواهدآورد. ميبينيد كه همهاش مثبت است و به همين دلايل و به كرم مرتضيعلي(ع) تا امروز هيچ شاكياي نداشتهام. بيشتر از 10سال ميشود كه كار ميكنم و خدا را شكر تا به حال يك شاكي هم نداشتهام و مردم راضي هستند. رضايت مردم رضايت خداوند را ميآورد. تا الان خدا ما را لنگ نگذاشته اما بعينه ديدهام برخي كاريابيهايي كه هزينه نقدي ميگيرند چرخشان نميچرخد و درآمدي ندارند.
- چطور ايده اين سبك تبليغ روي تراكت به ذهنتان رسيد؟ «با ذكر صلوات مشغول بهكار شويد» جمله تأثيرگذاري است كه خيليها را به سمت خودش ميكشاند.
طي اين سالها كه كار ميكنم تراكتهايي را با مضامين مختلف منتشر و توزيع كردهام. تا قبل از اين آگهي با چنين سبكي، درخواست كارگر را اينطور نوشته بوديم: «بهصورت رايگان مشغول بهكار شويد». بسياري عينا برگه تراكت من را كپي و فقط شماره تلفن آن را عوض ميكردند. كارگر براي پيدا كردن كار به آنجا ميرفت و ميگفت شما گفتهايد بدون هيچ هزينهاي براي من كار پيدا ميكنيد. آنها هم با روييگشاده ميگفتند بله كاملا رايگان است اما شما براي پر كردن فرم بايد مبلغ 20هزارتومان پرداخت كنيد! اين چه روش رايگاني است؟ شده تا 20هزار تومان را از كارگر ميگيرند و خيلي راحت سبك كارشان را هم رايگان اعلام ميكنند؛ اما من هيچ وقت اين كار را نكردهام و درخواستي كه از كارگرها دارم تنها ذكر صلوات است.حتي اگر بخواهم جريمهشان كنم هم تعداد صلواتها را بالا ميبرم كه عملا به نفعشان است وگرنه يك ريال هزينه فرم نميگيرم. حتي به بهانههاي ديگر هم ريالي از آنها پول دريافت نميكنم؛ كارگر است، ندارد. از كجا بايد بياورد؟ آنها زندگيشان به سختي پيش ميرود. ديدهام كه ميگويم. كاملا آنها را درك ميكنم. شده بعضي وقتها كرايه كارگر را هم خودم ميدهم؛ حتي كرايه راهي كه ميخواهد به آنجا كه بابت كار معرفي بشود ندارد. من زمان رفتن كارگر به جايي كه آدرس دادهام شده 10هزار تومان هم دادهام؛ هيچ اشكالي هم ندارد و اتفاقي هم نميافتد؛ يا پس ميدهد يا نهايت از حقوقش كم ميكنم. يا اصلا نداشته و در توانش نبوده اين مبلغ را برگرداند باز هم هيچ ايرادي ندارد. خدا جاي خوبي نشسته است. الان شايد من از كارگر سود نكنم، كرايه رفتن به رستوران را هم بدهم اما ضرر جبرانناپذيري نميكنم. شده كارگر رفته، برگشته و به من گفته كارم درست نشده و خانوادهام با من تماس گرفتهاند و بايد به شهرستان برگردم. ميگويم باشد ايرادي ندارد و مدارك را به او برميگردانم، بدون آنكه بخواهم از او مبلغي پول بگيرم. حتي بابت پولي كه كرايه راه دادهام نيز گفتهاند آقا سيدپولي كه به من دادي الان ندارم برگردانم. من هيچ وقت از او به زور پولي كه دادهام را پس نميگيرم. اين اتفاق براي من ضرر مالي دارد اما ميگويم ايرادي ندارد اين 30هزارتومان را هم بگير توي جيبت باشد؛ هر وقت دستات باز شد اين شماره حساب من، آن زمان براي من پول را بفرست. باور كنيد به شب نكشيده خداوند جبران ميكند. بارها براي من اتفاق افتاده است. من از كاري كه ميكنم راضيام چون نان دلم را ميخورم و از اين بابت خيلي خوشحال هستم. خدا را شكر همين كه شاكي ندارم و مردم راضي هستند براي من خيلي ارزش دارد و كافي است. اين مبلغها آنقدر زياد نيست كه نتوان از آن گذشت اما ميتواند آبروي كسي را بخرد يا دل يك كارگر دردمند را شاد كند.
- شما قبل از آنكه بخواهيد در كاري مانند كاريابي فعاليت داشته باشيد چه شغلي داشتيد؟
من تحصيلات بالايي ندارم اما تجربه كاريام بالاست. در زمينه مديريت شايد نزديك به 15سال تجربه دارم. قبل از آنكه شركت كاريابي راهاندازي كنم سرپرست قسمتي در پتروشيمي عسلويه بودم. 100كارگر داشتم و كارم سرپرستي بود. من بچه خوزستان هستم. بچه شوشدانيال! آنجا بزرگ شدهام و خيليها من را ميشناسند. براي همين كارگرهاي زيادي به اعتبار من به تهران آمدهاند و الان مشغول بهكار هستند.
- چطور شد كه براي كار به تهران آمديد و ماندگار شديد و به قول خودتان كارگرهاي زيادي را هم از جنوب كشور به اعتبار خودتان در تهران صاحب كار و جاي خواب كرديد؟
بعد از آنكه سالها در عسلويه كار كردم تصميم گرفتم براي ادامه كار به تهران بيايم. هنوز نه كسي و نه جايي را ميشناختم. بنابراين براي پيدا كردن كار به يك شركت كاريابي رفتم. به من گفتند بابت پيدا كردن كار بايد هزينهاي پرداخت كنم. چند وقت گذشت و كاري براي من پيدا نكردند. تا جايي پيش رفت كه گفتم اصلا كار نميخواهم، مدارك من را بدهيد ميخواهم بروم. مدارك را گرفتم و در همان زمان با خانمي صحبت كردم كه شركت كاريابي داشت. چون ميدانستم فن بيان خوبي دارم به او گفتم من اگر بتوانم كارگري را متقاعد كنم براي پيدا كردن كار به اينجا بيايد شما با من به چه صورت كار ميكنيد؟ گفت 50درصد مبلغي كه از آنها ميگيرم براي تو. چند سال پيش مبلغي كه از فردي بابت پيدا كردن كار ميگرفتند 70هزارتومان بود، يعني براي معرفي هر كارگر به من 35هزار تومان ميرسيد. قبول كردم و كار را با چاپ 5هزار تراكتي شروع كردم كه آنها را دادم به يك نفر برد شهرستان و توزيع كرد. با همان آگهي كارگرهاي زيادي آمدند تهران. روز اول 3كارگر معرفي كردم و 105هزار تومان بابت اين معرفي گرفتم. كارگرها را براي كار فرستاد ناكجا آباد. رفتند آن سر تهران اما كار، واقعي نبود. وقتي برگشتند به آنها گفت اشكال ندارد. اين بار آدرس ديگري آن سر شهر تهران را داد و آنها رفتند اما دست خالي برگشتند و ناراحت كه آنجا هم شغلي در كار نبوده. براي من اين اتفاق خيلي سنگين بود چون موقعيت اجتماعي بالايي در شهرستانمان دارم. شايد پدرم براي من از نظر مالي چيزي نگذاشته باشد اما آبرو براي من گذاشته. براي من بد بود كه در شهرستان بگويند پسر فلاني در تهران دكان باز كرده است! به آن خانم گفتم ديگر به شما كارگر معرفي نميكنم و مبلغ اين بنده خداها را برگردان. گفت پولي كه گرفته شد ديگر پس داده نميشود. از جيب خودم پول آنها را دادم، عذرخواهي كردم و رفتند. از آن روز بود كه با خودم گفتم ديگر اين اشتباه را مرتكب نخواهم شد.
- و بعد از آن تصميم گرفتيد خودتان يك شركت كاريابي با همان سبك و سياقي كه دوست داريد راهاندازي كنيد؟
دقيقا. با خودم فكر كردم چرا چنين كاري را خودم شروع نكنم؟ ولي آن زمان يك مشكل وجود داشت؛ من هنوز كارفرما نداشتم. كاري كه به ذهنم رسيد اين بود كه در گام نخست يك موتور بخرم. با همان موتور به رستورانهاي شهر ميرفتم و مذاكراتم را با آنها آغاز ميكردم. چيزي كه براي شما تعريف ميكنم مربوط به 6 سال پيش ميشود. آن زمان به مديران رستورانها ميگفتم ميتوانم برايشان كارگرهاي خوبي پيدا كنم. منتها روش كار من با كاريابيهاي ديگر متفاوت است. گفتم: بيا اللهواري كار كنيم. گفت: چطور؟ گفتم: ميداني كاريابيها از كارگر، قبل از معرفي كار پول ميگيرند و آنها را اذيت ميكنند؛ مخصوصا زماني كه كار جور نشود و كارگر بيچاره از اينجا مانده و از آنجا رانده ميشود. پولش را هم نميتواند پس بگيرد و دست از پا درازتر بايد باز هم با جيب خالي دنبال كار بگردد. گفتم: من از كارگر هيچ مبلغي نميگيرم و او را پيش شما ميفرستم. شما از كاركرد و حقوق كارگري كه برايت ميفرستم مبلغي كه از قبل بين من و كارگر توافق شده پرداخت كن. بيشتر رستورانها از اين روش كار من خوششان آمد و استقبال كردند. كمكم كار را با چند كارفرما شروع كردم و به مرحله اجراييشدن رسيد. كارم را وسعت دادم؛ به همين دليل به چند بازارياب نياز پيدا كردم. همان كاري كه خودم ميكردم را به آنها ياد دادم. يك بازارياب به 2بازارياب، 3بازارياب، 4 بازارياب و... تبديل شد و ديگر براي ادامه كار براي آنها خانه گرفتم تا راحت باشند. ماهانه 5ميليون تومان هزينه ميكردم. به مرور زمان كه كار پيش رفت به لطف مرتضي علي(ع) تعداد رستورانها و كارفرماها به 5هزار رستوران رسيد. همين چند روز پيش از صنف چلوكبابيهاي تهران به من زنگ زدند و گفتند كه جلسهاي در هفتتير برگزار ميشود، از تو هم دعوت شده كه در اين جلسه حضور داشته باشي. وقتي رفتم از من قدرداني كردند. چون اكثر كساني كه در اين صنف كار ميكنند از من كارگر گرفتهاند و يكبار هم نشده براي آنها كارگر معتاد بفرستم. كلي از كارگرها جلوي من تعريف كردند و گفتند: از دهان كارگرهايي كه برايشان ميفرستم يك سيد گفته ميشود و هزار سيد از آن ميريزد. در جواب تمام لطفهايي كه به من داشتند پاسخ دادم: كار خداست، كار من نيست. خدا وقتي اين فكر اقتصادي را در سر من انداخت من هيچچيزي نداشتم؛ اما الان به جايي رسيدهام كه ميتوانم آنقدر كه در توانم هست كاري كوچك كنم و ناني به سر سفره چند كارگر بيايد. هماكنون 5هزار رستوران با من كار ميكنند و دارم خودم را براي 5هزار رستوران ديگر آماده ميكنم. شرايط كه مهيا شد بازاريابها را به رستورانها ميفرستم تا بتوانم با آنها نيز به توافق برسم و به آنها كارگر معرفي كنم. اينطور پيش برود كارگرهاي زيادي سر كار خواهندرفت.
- خوابگاه ندارم اما كمك ميكنم
آقا سيد يك جاي ارزان قيمت هم براي كارگرها تدارك ديده است
كارگرهايي كه به آنها جاي خواب داده ميشود توسط خود كارفرما جاي خواب مهيا خواهد شد. اينجا در همسايگي ما هم واحدي هست كه طبقه بالايش را براي خوابگاه كارگرها و كساني كه شب جايي را ندارند بمانند درنظر گرفته است. خودش به من گفت اگر كسي آمد و جاي خواب ميخواست با او صحبت كنم. اينجا را شبي 10هزارتومان بابت خواب اجاره ميدهد و ميتوانند بخوابند. چون اين ساختمان مقابل بيمارستان امامحسين(ع) قرار دارد برخي شهرستانيها كه بيمار در اينجا دارند و مجبورند شب هم بمانند اما جايي را ندارند نيز ميتوانند به اينجا بيايند تا شب آواره كوچه و خيابان نباشند. بعضي وقتها شده كارگري براي كار آمده اما كارش جور نشده و به شب خورده و نميتواند به شهرشان برگردد، من به او ميگويم آنجا بخوابد و هزينه خوابش را هم اگر نداشته باشد من ميدهم تا روز ديگر به شهر و ديارش برگردد. وگرنه توان من مديريت يك خوابگاه نيست چون كار طاقتفرسايي است و من وقت اين كار را ندارم. همين كه بتوانم دل چند كارگر را با پيدا كردن كار و جاي خواب شاد كنم برايم كافي است. اميدوارم توانسته باشم تا جايي كه در توان دارم رضايت آنها را جلب كرده باشم.
- راضي هستيم
كارگر و كارفرما از سيد ميگويند
آقاي حسنوند يكي از رستوراندارها و كارفرماهايي است كه آقاسيد چند سال ميشود با او كار ميكند و برايش كارگر ميفرستد. او از كارگرهايي كه برايش فرستاده ميشود بسيار راضي است و ميگويد: «من چند سالي ميشود كه سيد را ميشناسم. تا به حال كارگر بد براي من نفرستاده. چون اكثر كارگرها شهرستاني هستند بعضي از آنها 2 تا 3ماه بيشتر كار نميكنند اما خوب هستند. براي همين باز از آقا سيد كارگر ميگيرم. آنطور كه ميدانم با كارگر، توافقي كار ميكند. در ابتدا مبلغي از كارگر نميگيرد و فقط از حقوق اول مبلغي توافقي دريافت ميكند. بعضي از كارگرها بهدليل محبتي كه سيد به آنها ميكند خودشان مبلغي به او بابت تشكر ميدهند وگرنه خود سيد اصلا از آنها به جز مبلغ توافقي از حقوق اول چيزي درخواست نميكند. من از بعضي از آنها شنيدهام كه ميگويند سيد كرايه راهشان را ميدهد و به آنهايي كه جاي خواب ندارند جاي خواب هم ميدهد. كارگرها راضي هستند و من هم بهعنوان كارفرما از او راضيام». حسينسرخه نيز كارگري است كه از طريق ساير دوستانش با سيدآشنا شده، او ميگويد: «من بيكار بودم و خيلي دنبال كار ميگشتم. به من گفتند يك نفر بهنام سيد، دفتر كاريابي دارد و اصلا پول نميگيرد. پيش او بروي فورا تو را سر كار ميفرستد. واقعا هم وقتي رفتم آنجا بدون آنكه مبلغي از من بگيرد درجا من را سر كار فرستاد. حقوق 4روز اول را فقط ميگيرد و هيچ مبلغي غيراز آن نگرفته. الان 2ماه است سر كار هستم و خيلي از شرايطم راضيام».