به غیر از دانشآموز که تکلیفش مشخص است و طبیعتاً تکلیف دوست ندارد، همهي کارشناسان تاریخ آموزش و پرورش همهي دنیا هر وقت دنبال یک کار علمی درست و درمان رفتند، تأثیر منفی مشقنوشتن را بر قدرت یادگیری، روحیه و حتی قیافهي بچهها بررسی کردهاند و در نهایت هم همهشان به این نتیجه رسیدهاند که مشق نوشتن خیلی هم بد است.
در برنامههای تلویزیون هم همهي کارشناسهای کت و شلواری بعد از کلی مقدمهچینی تکلیف نوشتن را حتی از دویدن توی حیاط هم بدتر میدانند. همهي همهي وزیرهای آموزش و پرورش هم قبل از وزیر شدن توی مجلس قول میدهند که با مشق مبارزه کنند؛ اما در نهایت چه میشود؟
خب در نهایت آدم بعد از دیدن 10 ساعت برنامه و شنیدن نظر کارشناسی و اخبار و صحبت و میزگرد و کنفرانس و سمینار و هزار تا چیز دیگر، در نهایت باید بلند بشود و برود «مشقش» را بنویسد.
یعنی احتمالاً همهي آدمها اولش خواستهاند به این حرفهای کارشناسی استناد کنند و بابا و مامان و معلمهایشان را با مضرات مشق آشنا کنند اما...
اما در نهایت رفتهاند توی اتاق و مشقشان را نوشتهاند. اینکه آیا نوشتن مشق شکنجهي بدتری است یا کار مجانی در معدن، احتمالاً فقط آنهایی که هم مشق نوشتهاند و هم در معدن کار کردهاند میدانند؛ اما چیزی که مشخص است این است که حتی کارگران معدن هم هرروز صبح بلند میشوند و میروند سر کارشان ولی حاضر نیستند یک خط هم مشق بنویسند!
باز هم در درازنای تاریخ! آدمها خواستند که وسایل رفاهی برای مشقنویس! فراهم بیاورند. میز و صندلی و جامدادی و تکیهگاه و چی و چی.
اما آخرش آدم فهمید که بهترین حالت مشقنویسی سادهترین و مجانیترین آن است. یعنی حالتی درازکش روی شکم. البته باید حواسمان باشد که حتماً در طول مشقنوشتن باید پاها از زانو بالا و پایین شود. در این زمینه همهي آدمها از مایهدار تا فقیر نظر یکسانی دارند.
به روز سوگواری و عید نوروز
نوشتم مشق را هرروز و هرروز
نوشتم، هی نوشتم آنقَدَر که
شدم کاتب ولی نه دانشآموز
تصويرگري: مجيد صالحي