آزاده مختاری: «آقای قاضی من سرقت و شلیک را گردن می‌گیرم، همه چیز تقصیر من بود، به جوانی پسرم رحم کنید، قرض و بدهی مستاصلش کرده بود».

مرد میانسال نشسته بود مقابل قاضی محمد حسین شاملو- بازپرس شعبه یکم دادسرای جنایی پایتخت- و از او می‌خواست به پسر جوانش که حالا همدست سرقتش بود کمک کند.

این مرد و پسر جوانش که هیچ شباهتی به سارقان مخوف نداشتند، ظهر یکشنبه گذشته، در جریان سرقت مسلحانه‌ای از شعبه بانک صادرات در تهران در محاصره پلیس قرار گرفته و دستگیر شدند و در نخستین بازجویی‌ها به سرقت 2 میلیون و 600 هزار تومان از شعبه بانک صادرات در کرمانشاه اعتراف کردند.

در جریان سرقت بانک در تهران، آنها  یکی از کارمندان بانک را هنگام درگیری از ناحیه پا هدف قرار دادند ولی لحظاتی بعد وقتی در محاصره مأموران پلیس قرار گرفتند با کشیدن ضامن نارنجک، قصد خودکشی داشتند که  با عمل نکردن نارنجک زنده دستگیر شدند.در فاصله کوتاهی که این پدر و پسر در شعبه بازپرسی بودند با آنها گفت‌وگو کردیم.

گفت‌وگو با سارق 22 ساله

  • چرا به فکر سرقت افتادی؟

من پیمانکار یک اداره دولتی بودم اما مدتی قبل ورشکست شدم، 3 میلیون تومان بدهی بالا آوردم ، همه راه‌ها را رفتم، دست آخر هم مجبور شدم سرقت کنم، نقشه را با پدرم درمیان گذاشتم، قبول کرد کمکم کند و این‌طوری شد که نقشه اولین سرقت از بانک را  در کرمانشاه به اجرا گذاشتیم.

  • خب چرا سرقت مسلحانه از بانک؟

 اگر بدانید چند بار برای گرفتن وام به بانک رفتم و دست خالی برگشتم،بنابراین تصمیم گرفتم دست به سرقت از بانک‌ بزنم تا هم بدهی‌هایم را بدهم و هم اینکه انتقام بگیرم، ما نمی‌خواستیم از مردم سرقت کنیم.

  • چه فرقی می‌کند؟

ما فقط می‌خواستیم از بانک سرقت کنیم، اصلا به پول مردم نظر نداشتیم، فیلم سرقت هست، ببینید، به محض ورود به بانک یکراست رفتیم سراغ صندوقدار، یک خانم با 4 میلیون تومان پول نقد کنار صندوق ایستاده بود ولی حتی یک ثانیه هم وسوسه نشدیم از او سرقت کنیم، آهش ما را می‌گرفت، ما فقط پول‌‌های صندوق را برداشتیم، می‌گویند 3 میلیون و 800 هزار تومان بوده است.

  • چطور شد دستگیر شدید؟

وقت خروج از بانک، مستخدم با پدرم گلاویز شد که در این هنگام یک گلوله هم شلیک شد، یکی از گشت‌های پلیس که در حال عبور ازآنجا بود متوجه ماجرا شد و چند ثانیه بعد انگار از زمین و زمان پلیس سرمان ریخت، پدرم ضامن نارنجک را کشید، می‌خواستیم خودکشی کنیم، ولی عمل نکرد و گیر افتادیم.

  •  چرا با پول سرقت اول بدهی‌هایت را نپرداختی؟

ا در آن سرقت 2 میلیون و 600 هزار تومان سرقت کردیم، 2 میلیونش خرج بدهی‌مان شد و بقیه هم دراین مدت خرج شد اما هنوز یک میلیون دیگر از بدهی‌ام مانده بود، برای همین نقشه سرقت آخر را کشیدیم، می‌خواستیم بعد از سرقت برگردیم سراغ زندگیمان، اما شاید صلاحمان این بود که این طوری تمام شود، ، خدا می‌‌خواست این‌طوری شود، شاید سرنوشت بدتری در انتظارمان بود.

 پدری که همدست پسرش بود

  • اینکه پدر و پسری با هم دست به سرقت بزنند، خیلی عجیب است،نه؟

 چند وقت قبل پسرم به من گفت می‌خواهد برای دادن بدهی‌هایش دست به سرقت از بانک‌ها بزند، اولش خیلی جا خوردم، اما مصمم‌تر از آن بود که بتوانم متقاعدش کنم، چاره‌ای نداشتم جز اینکه همراهش بروم، می‌ترسیدم همدست دیگری انتخاب کند و او پشت بچه‌ام را خالی کند، برای همین گفتم خودم همدستت می‌شوم.

  • خب چرا برایش پول تهیه نکردی؟

 3 میلیون تومان به زبان آسان است، چه طوری می‌توانستم این پول را تهیه کنم، یک کارمند بازخرید که تمام پولش را صرف اعتیاد کرده است، چاره‌ای نداشتم جز اینکه این‌طوری به پسرم کمک کنم .

  •  چرا وقتی در محاصره قرار گرفتید، ضامن نارنجک را کشیدید؟

قرار گذاشته بودیم اگر درمحاصره پلیس قرار گرفتیم خودکشی کنیم، نمی‌خواستیم گیر بیفتیم، اما نارنجک عمل نکرد.

  •  خانواده‌تان اطلاع دارند دستگیر شده‌اید؟

هنوز نه، نمی‌دانم اگر همسرم بفهمد چه حالی پیدا می‌کند.

  • فکر نکردی به خاطر کمک به پسرت، ممکن است جان بقیه مردم را به خطر بیندازی؟

اصلا امکان نداشت، ما سارق بانک بودیم اما  قاتل مردم  نبودیم. یکی ازاسلحه‌ها قلابی بود که آن را به پسرم داده بودم، گفتم جوان است ممکن است هول کند، خودم هم اسلحه واقعی را برداشتم، شلیک گلوله به مستخدم هم اتفاقی بود.

برچسب‌ها