« جناب، همین چند دقیقه قبل جلوی چشم خودم پولهایم را سرقت کردند»، این گفتههای مردی بود که بیست و یکم آذرماه، به اداره پلیس پاکدشت رفت و با طرح شکایتی مدعی شد که لحظاتی قبل 2 ناشناس با شیوهای شبیه چشم بندی 2 میلیون تومان از او سرقت کردهاند.
«دقایقی قبل وقتی بعد از گرفتن 5 میلیون تومان از بانک خارج شدم، 2 مرد -که یکی از آنها به عربی صحبت میکرد- به سراغم آمدند، مرد عرب زبان با ایما و اشاره به من فهماند پول ایرانی را نمیشناسد و از من خواست پول و چک پولهای ایرانی را به او نشان دهم، من هم پولهایم را که اسکناسهای 2 هزار تومانی و چکهای مسافرتی بود به وی دادم، او آنها را در دست گرفت و بعد به من پس داد، اما چند ثانیه بعد از اینکه آنها سوار بر خودروی پراید از محل دور شدند تازه متوجه شدم 2 میلیون از پولهایم سرقت شده است.»
این ادعاهای مالباخته در بازجوییهای پلیسی بود. با اطلاعاتی که این مرد در اختیار پلیس قرار داد، مأموران به سرعت با اجرای طرح مهار، منطقه را تحت کنترل قرار دادند و در فاصله اندکی سارقان را در نزدیکی ورامین به دام انداختند.
با کشف چک پولهای سرقتی، آنها در اداره آگاهی پاکدشت تحت بازجویی قرار گرفتند و در این بازجوییها بود که آنها به 12 فقره سرقت به این شیوه اعتراف کردند.
گفتوگو با کف زنی که نمیخواست کف زن شود «خیلی، نمیدانم چند تا میشود»، این را سارق کفزن با خنده میگوید، او حالا در 35 سالگی بارها به اتهام سرقت و کفزنی راهی زندان شده است.
- چطور شد که کف زن شدی؟
از اولش هم از این کار بدم میآمد، اما پدرم که خودش یک سارق حرفهای از طایفه فیوج بود، آرزویش این بود که من هم یک سارق خوب از آب دربیایم و برای همین آنقدر من را کتک زد تا این کار را خوب یاد بگیرم و بتوانم از این راه نان دربیاورم.
- و بالاخره در چند سالگی این کار را یاد گرفتی؟
15 ساله بودم که این کار را یاد گرفتم و برای خودم کسی شدم، اما علاوه بر سرقت باید زبان هم یاد میگرفتم و برای همین 3زبان یاد گرفتم، ترکی، عربی و انگلیسی.
- این زبانها را در چه حد بلدی؟
آنقدر زبانم خوب است که حتی آنهایی که زبان بلدند نفهمند خارجی نیستم.
چرا دوست نداشتی سرقت کنی؟
در میان آشنایان ما یادگرفتن سرقت، یک هنر است و باید آن را یاد داشته باشی اما من چون دوستانم بیشتر از خانوادههای معمولی بودند هیچگاه درباره خانوادهام حرفی نزدم و هربار هم که پدرم به اتهام سرقت دستگیر میشد به آنها میگفتم که او به مسافرت خارج رفته است، وقتی که اینها را میدیدم از سرقت کردن متنفر میشدم.
- دوست داشتی چه کاره شوی؟
دوست داشتم درس بخوانم اما سرانجام مغلوب پدرم شدم و به سرقت تن دادم.
- شگرد سرقتت چطوری است؟
رای سرقت در اطراف بانکها پرسه میزدیم و بعد از شناسایی فردی که پول زیادی به همراه داشت، به زبان خارجی صحبت میکردم و بعد همراه همدستم به طعمه نزدیک میشدیم. همدستم به او میگفت که من خارجی هستم و میخواهم پول و چک پول ایرانی را ببینم، وقتی که پولها را از او میگرفتیم، به بهانه اینکه درحال شمارش آنها هستم، به شیوهای شبیه چشمبندی آنها را در کف دستم پنهان میکردم و به سرعت آنها را داخل جیبم میگذاشتم، سرعت عملم آنقدر بالا بود که هیچ کسی نمیتوانست دست مرا که وارد جیبم میشد ببیند و بعد از رفتن ما بود که او تازه متوجه سرقت میشد.
- کف زنی را به فرزندانت هم یاد دادهای؟
بله، به آنها هم این کار را یاد دادهام.