این امر با نشانههای نسبتا یکسانی از سوی مقامات دیپلماتیک کشورهای آمریکا، فرانسه، انگلستان و آلمان همراه بوده است.
در این روند، آمریکا و کشورهای اروپایی تلاش کردند تا موقعیت اقتصادی و راهبردی ایران را از طریق فشارهای بینالمللی محدود سازند.
کشورهای روسیه و چین نیز با وجود اینکه دارای رویکردهای متفاوتی در مورد سیاست بینالمللی هستند اما تاکنون با تصوب قطعنامههای 1696، 1737 و همچنین قطعنامه 1747 شورای امنیت سازمان ملل علیه ایران موافقت نکردهاند.
فرایند یادشده نشان میدهد که دیپلماسی آمریکا توانسته است به نتیجه نسبتا مطلوب در ارتباط با فعالیت هستهای ایران دست یابد. آنچه با عنوان ارجاع شورای امنیت مطرح شده است را میتوان ابتکار عمل دیپلماسی آمریکا در اعمال محدودیتهای اقتصادی و امنیتی علیه ایران دانست.
در چنین فضایی، ضرورتهای امنیتی و دیپلماتیک جمهوری اسلامی ایران ایجاب میکند که ایران بتواند تغییری در ساختار معادله به وجود آورد. تاکنون معادله سازمان یافته برای اعمال محدودیت علیه ایران در قالب گروه 1+5 شکل گرفته و این امر به مفهوم ترکیب کشورهای شورای امنیت با واژههای سیاسی موثر اروپاست.
اگرچه تغییراتی در روند اجرای معادله یادشده به وجود آمده و براساس این گونه تغییرات، اعمال محدودیت علیه ایران به تعویق افتاده است، اما ضرورتهای امنیتی ایران نیازمند این است که ساختار معادله تغییر یابد.
به عبارت دیگر، لازم است تا ایران بتواند در ساختار معادله 1+5، از طریق مهندسی دیپلماتیک تغییراتی ایجاد نکرده و آن را تبدیل به معادله 1-5 کند. صرفا در شرایطی که ساختار معادله تغییر یابد، امکان دگرگونی در روندهای سیاسی و امنیتی علیه ایران وجود خواهد داشت.
در غیر این صورت، روند سازماندهی شده به گونهای مرحلهای خود را بازسازی کرده و در نهایت زمینههای لازم برای اعمال فشارهای فزاینده علیه سیاستهای امنیتی ایران فراهم خواهد شد.
آنچه طی روزهای 24 و 25 ژانویه 2008 در ارتباط با اجلاس نیویورک پیگیری شده است، را میتوان اجماع قدرتهای بزرگ برای محدودسازی ایران دانست. نکته جالب توجه این که اختلاف این بازیگران در مورد ضرورت یا عدم ضرورت محدودسازی نیست، بلکه آنان تلاش دارند تا چگونگی محدودسازی را مورد بررسی قرار دهند.
اگر بین کشورهای یادشده در ارتباط با ضرورت محدودسازی توافق دائمی وجود داشته باشد یا این که امکان اعمال فشار علیه ایران از طریق مشارکت و همکاری بازیگران به وجود آید، در آن شرایط طبیعی است که معادله اعمال نفوذ بازیگران بینالمللی ادامه خواهد یافت.
هماکنون جمهوری اسلامی ایران ابزارهای متنوعی برای اثبات حقانیت هستهای خود در دست دارد.
انجام این کار نیازمند مانور دیپلماتیک درباره برخی از مفاد گزارش NIE، برجستهسازی رویکرد مقامات آژانس بینالمللی انرژی اتمی، تأکید بر پادمان هستهای، برجستهسازی مفاد پروتکل الحاقی و بازسازی همکاریهای ایران با نهادهای اروپایی، بهویژه کمیساریای روابط خارجی اروپا (خاویر سولانا) است.
طبعاً، نهادهای دیگری همانند اجلاسیه غیرمتعهدها و سازمان کنفرانس اسلامی نیز وجود دارند که باید رویکرد آنان با حقانیت رفتار بینالمللی ایران پیوند یابد. در غیر این صورت، فشارهای بینالمللی در مورد تصاعد محدودیتها علیه جمهوری اسلامی ایران ادامه خواهد یافت.
اگر قدرتهای بزرگ در معادله ترکیبی قرار گیرند، به توافق اجرایی در رابطه با ایران دست پیدا میکنند. تنها راه عبور از قطعنامه جدید را میتوان تبدیل معادله 1+5 به معادله 1-5 از طریق مهندسی دیپلماتیک دانست.