چامسکی که پیش از این نیز در گفتوگویی اختصاصی با همشهری نارضایتی کامل خود را از شرایطی که تصمیمات کاخ سفید و برخی متحدان اروپایی این کشور برای خاورمیانه و جهان به ارمغان آورده است، اعلام کرده بود این بار در فرصتی دیگر ارزیابی خود را از شرایط کنونی اینگونه بیان میکند: « اگرچه در مقایسه با سالهای ابتدایی دوره نخست ریاستجمهوری بوش، تند روی و یکجانبه روی کاهش یافته است اما این موضوع را نمیتوان به معنی تغییر رویکرد و ایدئولوژی مقامات کاخ سفید نسبت داد؛ شکستهای پیاپی سیاسی، کاهش اقبال عمومی و افزایش انتقادهای بینالمللی در تغییر تاکیتک مؤثر بوده است. در غیراین صورت راهبرد، همان راهبرد است. »
- دکتر چامسکی! پیشتر در گفتوگویی به این نکته اشاره داشتید که دولت بوش در دستیابی به اهداف خود در خاورمیانه با شکست مواجه شده است و این موضوع را معلول شناخت ناکافی مقامات کاخ سفید از منطقه توصیف کردید. آیا تغییری در نظرتان ایجاد شده است؟
بله! تغییر به این معنی که هر روز به ارزیابی خود اعتقاد بیشتری پیدا میکنم و عوامل جدید تری را در شکل گیری این شکست مؤثر میبینم. من هر روز مطمئنتر میشوم که برنامههای نابخردانه بوش و مشاوران و دستیاران تند روی او در خاورمیانه جز ناآرامی و بیثباتی دستاورد دیگری نداشته است.
- ممکن است درباره این عوامل جدید توضیحی بدهید.
با کمال میل. کاخ سفید در شرایطی پای در کارزار عراق نهاد که جبههای دیگر در افغانستان را آغاز کرده بود. حمایت نسبی جامعه بینالملل از واشنگتن در تهاجم نظامی به افغانستان موجب شد شخص رئیسجمهوری و نزدیکان وی به این نتیجه برسند که مردم خاورمیانه و به ویژه عراق برای آنان فرش قرمز گسترانیدهاند تا سربازان آمریکایی از میلیونها مایل آن طرفتر بیایند و برای آنها دمکراسی، آزادی و خلاصه همه آن چیزیهایی که فقدان و کمبود آنها احساس میشد را یک شبه به ارمغان بیاورند. این مشکل اصلی بود.
این تصور از بیخ و بن اشتباه در حالی در ذهن افرادی همچون دیک چینی معاون رئیسجمهوری، دونالد رامسفلد وزیر دفاع آمریکا در آن زمان، ریچارد پرل یکی از مدیران ارشد پنتاگون و به روایتی معمار جنگ عراق که البته در ماههای نخست آغاز این جنگ از سمت خود استعفا کرد، پل ولفوویتز معاون وقت وزیر دفاع آمریکا و از تئوری پردازان اصلی راهبرد جنگ پیش دستانه و تعدادی دیگر از نزدیکان به محافل تصمیمسازی کاخ سفید، شکل گرفت که سهل اندیشی و شاید کوته انگاری درخصوص تبعات گشودن جبهههای دیگر در خاورمیانه آن هم با مطرح شدن بهانههایی همچون وجود تسلیحات کشتار جمعی و ارتباط دولت صدام با گروههای تروریستی همچون القاعده نه تنها کشور را تا آستانه جنگ داخلی پیش خواهد برد بلکه منطقه را نیز به بشکه باروت تبدیل میکند که در انتظار تنها جرقهای برای انفجار خواهد بود.
در واقع بیتدبیری مطلق در برآورد آنچه از آن با نام تخمین هزینهها و تبعات یاد میشود. عامل مهم دیگر کم دانستن این دولت از مختصات و پراکندگی فرهنگی و قومی خاورمیانه بود.
شاهد هستیم که با چه سرعتی وجهه آمریکا از آزادی بخش به اشغالگر تغییرکرد و آن فرش قرمز خیالی چگونه جای خود را با مشتهای گره کرده عوض نمود.
از همان روزهای نخست مشخص بود که خاورمیانه دمکراسی آمریکایی را پس خواهد زد زیرا این کالای وارداتی هیچ سنخیتی با باورهای فرهنگی-مذهبی و تاریخی مردم منطقه نداشت.
- 16 نهاد اطلاعاتی - امنیتی آمریکا هفته گذشته گزارشی درباره برنامه هستهای ایران منتشر کردند که با واکنشهای متنوعی در سطح رسانهای و همچنین در بین کارشناسان مواجه شد. ارزیابی شما از این گزارش چیست؟
این گزارش از چند جهت حائز اهمیت است. نخست اینکه کارشناسان آمریکایی همواره از کمبود اطلاعات درباره برنامه هستهای ایران و در واقع ضعف اطلاعاتی در این زمینه به ویژه در 2 دهه گذشته شکایت داشتند. توافقات اخیر ایران با آژانس بهعنوان ابتکاری صحیح در زمانی درست موجب شد بسیاری از تحلیلهای بد بینانه درباره گذشته برنامه هستهای ایران از اعتبار ساقط شود.
گزارش 16 نهاد اطلاعاتی – امنیتی آمریکا نیز اولین گزارش در نوع خود محسوب میشود. مطرح شدن این گزارش در این مقطع به عقیده من بیش از غرب برای ایران مفید بود. دولت آمریکا همواره ایران را بهعنوان کشوری خطرناک با دیدگا ههایی تهدیدکنده معرفی کرده است و انتشار این گزارش اندکی از بحران حاکم بر این فضا کاست.
- اشاره کردید این گزارش برای ایران مفید بود؛ این گزارش برای غرب چه فوایدی داشته است؟
اگرچه این گزارش در بسیاری از جنبهها برای ایران نکات امنیتی در بر داشت اما نباید در این باره دچار خوش بینی شد. بدان معنی که تا کنون تمامی مقامات ایران با تأکید بر صلح آمیز بودن برنامه هستهای، هرگونه انحراف در این فعالیتها را رد کرده بودند؛ اما این گزارش میگوید ایران در سال 2003 برنامه نظامی خود را کنار گذاشته است.
طرف غربی از این گزارش این گونه بهره برداری میکند که ایران تا سال 2003 در پی ساخت بمب هستهای بوده است اما بهدلیل افزایش فشارهای بینالمللی آن را بهطور موقت تعطیل کرده است. من در پاسخ به این نکته عکس العمل مناسبی از تهران ندیدم.
کاخ سفید و پایتختهای اروپایی میتوانند از این موضوع اینگونه استنباط کنند که ایران میتواند برنامه نظامی خود را از سر گیرد بنابراین باید به فشار بر این کشور از طریق شورای امنیت ادامه داد.
- اما مقامات کاخ سفید هنوز از برنامه هستهای ایران بهعنوان تهدید جدی نام میبرند؟
بله. همانطور که گفتم این گزارش بهطور کل برنامه هستهای ایران را از تهدید آنی که برای پاسخ به آن، نیاز به واکنش سریع باشد، خارج ساخت. در واقع اگر برای غرب مبنا این گزارش باشد، در تعامل با تهران دیگر نمیتوان از مرحله تحریم جلوتر رفت.
- آینده مذاکرات ایران و آمریکا را در این شرایط چگونه پیشبینی میکنید؟
صراحتاً بگویم به این مذاکرات کشور امیدوار نیستم. کاخ سفید نگاهی سلطه طلبانه به مذاکره با ایران دارد که این موضوع نیز برای تهران قابل پذیرش نیست.
برای نتیجه بخش بودن مذاکرات باید هر 2 طرف در زمانی مشترک به یک اندازه اهمیت گفتوگو و از سرگیری مناسبات را درک کنند که فکر میکنم این مهم هنوز در هیچیک از پایتختها شکل نگرفته است.