دکتر یونس شکرخواه*: بعضی‌ها کاملا یگانه‌اند؛ پروفسور کاظم معتمدنژاد از جمله همین افراد است. نوشتن برای یک «همیشه استاد» کار دشواری است؛ همیشه استادی که هم روزنامه‌نگار بوده و هم ارتباط‌گر و در هر دو عرصه نیز صاحب سبک و مدرسه است.

یگانگی پروفسور را شاگردانش بیشتر از مخاطبانش احساس می‌کنند؛ پروفسور همه شاگردانش را «همکار» می‌نامد؛ با وقار وارد کلاس می‌شود و اگر بین دیدارها فاصله افتاده باشد؛ حتما با همه روبوسی می‌کند؛ با لبخندی نجیبانه که پیش درآمد دل سپردن به اوست، باوقار می‌گوید و با وقار گوش می‌سپارد؛ نت برمی‌دارد تا دوباره راه بگشاید در قالب مشقی دیگر؛ اراده‌ای سرسخت دارد در این راه.

پروفسور یگانه است، چون آنچه را که در کلاس‌هایش می‌آموزاند در وجوه ذات‌شناسانه و معرفت‌شناسانه به پیش ‌می‌برد.

شاگردان باید هر آنچه را فرا می‌گیرند کاملا بشناسند، در این مرحله حتی اگر یک توپ کریستال با هزاران وجه به دست گرفته باشند، باید همه وجوه و ابعادش را ببینند و یک به یک شناسایی کنند، پروفسور در این مرحله واقعا سخت‌گیر است.

باید ده‌ها کتاب و منبع را ببینی تا شاید او راضی شود؛ همیشه استاد؛ همیشه نسبت به عرصه‌ای که به آن «ذات‌شناسی» می‌گویند؛ دغدغه دارد. دغدغه ذات‌شناسی؛ هم مطالعه وجود و هستی است.

اما این ذات‌ها را چطور باید معنا کرد؟ تکیه پروفسور بر این پرسش هم که معرفت چیست؛ همیشه برای شاگردانش معنادار بوده است. اینکه معرفت چیست؛ دیباچه‌ای است برای کشاندن شاگردان به وادی معرفت‌شناسی؛ به نقطه‌ای که ببینی دغدغه معرفت‌شناسی چیزی نیست، جز مطالعه نحوه دانستن و شناخت.

معتمدنژاد - شکرخواه | تونس سال ۲۰۰۵

یگانگی پروفسور در تشویق کردن، اما رنگ دیگری دارد؛ وقتی طرحی در کلاس ارائه‌ می‌شود؛ برای شاگردش کف می‌زند؛ نقاط قوت کار را بازگو می‌کند و تاکید و اصرار می‌ورزد که از آنچه شاگردش ارائه کرده چیزها آموخته است؛ آنگاه منابع دیگری به او ارائه می‌کند تا طرح به فینال برسد.

این منابع حالا برای من معنای دیگری یافته‌اند؛ منابعی که پروفسور در پایان ارائه طرح‌ها معرفی می‌کند؛ مرتبط با موضوع طرح نیست؛ مرتبط با علائق و یا کم‌وکاستی‌های شاگرد است؛ پروفسور در واقع تدریس نمی‌کند؛ «معلم» می‌سازد، کادر حرکت معلم را هم تعیین‌ می‌کند و او را در چارچوب بزرگتری پرورش می‌دهد: پرکردن کمبودها درمنظومه ارتباطی ایران.

اگر به شاگردان پروفسور نگاه ‌کنید؛ خواهید دید که هیچ‌کدام از آنها رساله‌هایشان غیرمرتبط با تخصص‌هایشان نیست.

آینده‌نگری ارتباطی در ایران بخش دیگری از این یگانگی است. از دیدگاه پروفسور؛ آینده‌نگری، شکل صحیح سیاستگذاری و برنامه‌ریزی ارتباطی ملی، درگرو آن است که در سازماندهی فعالیت‌های گوناگون ارتباطی، به‌ویژه در عرصه همگرایی ارتباطات جمعی سمعی و بصری (رادیو و تلویزیون)، ارتباطات دور و ارتباطات کامپیوتری، هماهنگی برقرار باشد. بنابراین؛ اصرار پروفسور بر انجام مطالعات و تحقیقات تخصصی و تشکیل نهادهای تخصصی تا حدودی مشخص می‌شود.

تغییر شرایط بین‌المللی، نور انداختن دقیق بر جهانی‌سازی و ـ نه جهانی شدن ـ به مثابه پوسته‌ای تازه برای نوسازی، از دیدگاه پروفسور از مقتضیات خاص سرمایه‌داری برای یکپارچگی فعالیت‌های اقتصادی است و بنابراین ترویج هر سیاست را ـ از جمله مقررات‌زدایی و خصوصی‌سازی ـ بر نمی‌تابد.

همه شاگردان پروفسور باید تجارب ارتباطی کشورهای دنیا را مرور کنند و به پژوهش‌های ارتباطی بین‌المللی، برای شناخت کامل آخرین تحولات ارتباطی جهانی و تأثیرهای احتمالی منفی یا مثبت آنها بر عملکردهای ارتباطی داخلی توجه کنند. [مرور کنید تشکیل سمینارهای بین‌المللی، انجمن‌های تخصصی و حضور در مجامع گوناگون جهانی را به همت پروفسور]

پروفسور در مورد نظام مطبوعاتی ایران هم نگاه ویژه خودش را دارد. او به تدوین نظام جامع مطبوعات برای ایران ازچند جنبه‌ نگاه می‌کند و استقلال حرفه روزنامه‌نگاری؛ شورای مطبوعات؛ پیمان جمعی؛ آزادی بیان و حق دسترسی به اطلاعات جزو مولفه‌های مورد نظر پروفسور در این عرصه است.

جامعه‌ اطلاعاتی، بحث روز دنیا هم که این روزها بیشتر بحث‌ها و تحرکات پروفسور به آن اختصاص دارد؛ در نگاهِ یگانه پروفسور معنایی دیگر دارد. او معتقد است باید برخلاف تجربه‌ جوامع غربی که بیشتر در جهت آزادی‌گرایی به پیش رفتند و به برابری کمتر توجه کردند و برخلاف تجربه‌ کشورهای سوسیالیستی که با تکیه بر برابری؛ آزادی را از بین بردند، به‌جایی رسید که تعادل فراهم شود و جامعه‌ اطلاعاتی آینده، جامعه‌ای مبتنی بر آزادی و برابری باشد.

دلم می‌خواهد به غبطه برانگیزترین وجه یگانه پروفسور هم اشاره کنم: «حافظه‌ای بی‌بدیل» که فقط در خدمت رشد دیگران به کار می‌افتد؛ حافظه‌ای رشک‌برانگیز؛ به موقع؛ پردامنه و دقیق.

پروفسور کاظم معتمدنژاد یک واقعیت بزرگ ارتباطی است که از خودش چیزی نمی‌گوید و وقتی شاگردانش از او می‌گویند، ناخواسته این واقعیت بزرگ را وارد گفتمان‌های کوچک خودشان می‌کنند؛ مثل همین کاری که من کردم.

* عضو هیئت علمی دانشگاه تهران
و سردبیر همشهری آنلاین

برچسب‌ها