همشهری آنلاین _ فاطمه عرفی نژاد: تعدادی از این خانهها با همت معماران جوان و دوستداران تاریخ و هویت تهران بازسازی و تبدیل به کافه و گالری شدند، اما واقعیت این است که تعداد بیشتری توسط مالکانشان و با بیتوجهی نهادهای مسئول فروریختند. همین ماه گذشته بود که کلیسای ادونتیستها با صلیب بزرگ منحصربهفردش در تقاطع خیابانهای جمهوری و سی تیر تخریب شد. حالا هم خانه «زند نوابی» به خاک نشسته و بخش زیادی از آن از سوی مالک تخریب شده است.
خانه تاریخی زند نوابی در میدان فلسطین قرار دارد یا بهتر است بگوییم قرار داشت. مدتها بود که خبرهای خوبی از این خانه نمیرسید و خبرگزاریهای مختلف از تخریب قریبالوقوع آن خبر میدادند. مالک خانه در روزهای آخر حتی کارگاهی برای از بین بردن آن ایجاد کرده بود و تخریب آجربهآجر خانه را شروع کرده بود و هر شب بخش کوچکی از خانه را تخریب میکرد و آجرها را با کامیون بیرون میبرد. روز ۲ آذر آنها که از میدان فلسطین عبور میکردند توانستند به وضوح تخریب بنا را ببینند. حالا بخش عمده خانه خراب شده و چیز زیادی از آن باقی نمانده است. خانه با تمام معماری و خاطراتش فروریخته و فقط بخش کوچکی از آن همچنان سرپاست.
اما ماجرای این خانه و تخریب آن چیست؟ آنچه میدانیم این است که خانه در آبان سال ۸۵ در فهرست آثار ملی ثبت شد. اما در سال ۸۸ با شکایت مالک و رأی دیوان عدالت اداری از فهرست آثار ملی خارج شد. استدلال مالک این بود که خانه متعلق به دوره پهلوی دوم است و ارزش و قدمت تاریخی ندارد و بنابراین، نباید جزو این فهرست قرار بگیرد. خارج شدن از فهرست آثار ملی، علاوه بر فروش، اجازه تخریب را هم به مالک میداد و انتخاب مالک هم همین بود. حدود یک سال بعد در دی ماه سال ۸۹ رسماً عملیات تخریب خانه شروع شد. در آن سال هم مثل امسال اعتراضهای زیادی از طرف تهرانشناسان و دوستداران خانههای تاریخی این شهر صورت گرفت.
اعتراضات نتیجه هم داشت و «محمدابراهیم لاریجانی» مدیرکل وقت میراث فرهنگی تهران، به شهرداری منطقه ۶ نامه نوشت و با این نامهنگاری جلو تخریب بیشتر بنا گرفته شد. در این فاصله، میراث فرهنگی هم با مالک گفتوگوهایی داشت تا او را از تصمیمش برای تخریب بنا منصرف کند. طی سالهای بعد، خانه در سکوت فرو رفت، اما این نشان از زندگی در آن نبود. خانه تکهبهتکه و آجربهآجر در طول سالیان آب رفت تا اینکه سال ۹۷ هم مجوز کامل تخریب را از اداره میراث فرهنگی به خود دید.
- رایزنی کرده ایم
«مرتضی ادیبزاده» معاون میراث فرهنگی اداره کل میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری استان تهران، میگوید: «روال بر این است که وقتی دیوان عدالت اداری رأی بر خروج ملکی از فهرست آثار ملی میدهد، میراث هم مکلف است این حکم را به شهرداری ابلاغ کند. ما هیچوقت مجوز تخریب نمیدهیم. اگر هم صادر کنیم، ضوابط بافت و حریم دارد.» او میگوید میراث بودجه محدودی برای خرید ملکهای تاریخی دارد: «اساسا باید درباره این املاککاری کرد. وقتی به پهنهای که ملک تاریخی در آن قرار دارد مجوز تجاریسازی میدهد، مالک خانه تایخی هم راغب میشود ملک را تخریب کند و ساختمان تجاری بسازد. بنابراین باید در کاربریها بازنگری شود.
مالکان ساختمانهای تاریخی هم باید حمایت شوند.»
طبق گفتههای او در شهرداری با مالک جلسههایی گذاشته شده و باز هم صحبتها ادامه دارد. اما میراث فرهنگی به تنهایی نمیتواندکاری از پیش ببرد. شهرداری هم باید در این کار حضور داشته باشد.
شهرداری چه میگوید؟
«محمدرضا قاسمی» معاون شهرسازی شهردار منطقه ۶، البته چندان امیدوار به این توقف موقت نیست. او میگوید: «شهرداری بر اساس نامه دیوان عدالت اداری که خانه را متعلق به سال ۲۸ اعلام کرده و گفته ارزش تاریخی ندارد و نیز مجوز میراث فرهنگی، اجازه تخریب را صادر کرده است. این توقف اتفاق خوبی است، اما با این شرایط نمیتواند پایدار باشد و از نظر قانونی مالک میتواند خانه را تخریب کند. باید راهحل اساسی برای جلوگیری از تخریب این خانهها پیدا کرد.»
- حقوق مالکانه را رعایت کنیم
«رضا موسوی» کارشناس مرمت آثار تاریخی و تهرانشناس، که سالها در اداره میراث فرهنگی تهران کارشناس بوده، کسی است که این خانه را کشف و آن را در فهرست آثار ملی ثبت کرده است. او میگوید: «سالها پیش با دانشجویانی که برای تحقیق درباره آثار تاریخی و پلانبرداری از آنها مراجعه میکردند، یک پروژه را شروع کردم. با این دانشجویان خیابانبهخیابان تهران را گشتیم و شروع به اسکن میدانی تهران کردیم. خانه مینوی، خانه لرزاده و خانه صادق هدایت از جمله بناهایی بود که در همین طرح کشف شدند و در فهرست آثار ملی به ثبت رسیدند. یکی از خانهها هم همین خانه زندنوابی بود.» موسوی میافزاید: «روزی که خانه را دیدم، درش بسته بود و هیچکس در آن زندگی نمیکرد.
در واقع، تبدیل به انبار میوه آبمیوهفروشی میدان شده بود. صاحب آبمیوهفروشی آن را از مالک اجاره کرده بود و از آن بهعنوان انبار استفاده میکرد. من بهعنوان دانشجو کلید را از صاحب آبمیوهفروشی گرفتم و داخل خانه شدم و در عرض ۲ ساعت از آن عکاسی و نقشهبرداری کردم تا برای ثبت آن مشکل نداشته باشم. بعد هم اقدام به ثبت ملی آن کردم.» کاری که رضا موسوی انجام داد، همانطور که آمد، سالها بعد بیاثر شد و خانه از فهرست بیرون آمد. موسوی میگوید: «اساسا مرجع تصمیمگیری برای خروج یک بنا از آثار ملی ممکن است دیوان عدالت اداری باشد، اما نظر کارشناسی با میراث فرهنگی است. وقتی بنایی ثبت میشود یکسری قوانین به آن وارد میشود و میراث میتواند جلو تخریب را بگیرد.»
او در عین حال که از تخریب خانه شاکی است، از رأی دیوان عدالت دفاع میکند: «وقتی ملکی ثبت میشود، مالک از حقوق مالکانهاش محروم میشود. اگر میخواهیم ملکی را حفظ کنیم، خودمان باید تاوان بدهیم و آن را بخریم، نه اینکه مالک را از حقوقش محروم کنیم. در درجه اول میراث فرهنگی و بعد شهرداری مسئول اتفاقیاند که برای خانه زندنوابی افتاده است.» او میگوید: «وقتی خانهای ثبت ملی میشود، مالک باید بتواند از آن بهرهبرداری کند. باید درست مثل این باشد که گنجی یافته است. یعنی دقیقاً تفکری که در خارج از ایران و در کشوری مثل انگلیس و فرانسه یا ژاپن رایج است. اما در ایران وقتی صاحب ملک مطلع میشود که خانهاش تاریخی است و ثبت ملی شده، احساس میکند مغبون شده است.
چون ارزش افزوده ملکش پایین میآید. در واقع مالک یا باید خودش از آن بهرهبرداری کند که در بیشتر موارد دانش و بودجه آن را ندارد و بنابراین ترجیح میدهد آن را تخریب کند یا باید مشتری پیدا کند که با تبدیل خانه به موزه یا گالری یا کافه و نمایشگاه یا حتی محل زندگی آن را زنده نگه دارد که این اتفاق هم نمیافتد.»
- زندنوابی کیست و چرا خانه اهمیت دارد؟
رضا موسوی میگوید خانواده زندنوابی شناختهشده نیستند. به گفته او، برای آنکه خانهای ثبت میراث فرهنگی شود، یکی از این ۳ دلیل باید وجود داشته باشد. یا اینکه خانه متعلق به شخص معروف و برجستهای باشد، یا خانه از نظر معماری دارای ارزش باشد، یا اینکه در آن خانه اتفاق تاریخی خاصی رقم خورده باشد: «در مورد خانه زندنوابی، صاحب خانه شخصیت شناختهشده و برجستهای نیست، اتفاق خاصی هم در این خانه نیفتاده است. اما از نظر معماری ارزشمند و شاخص است. این خانه در زمان مدرنیزاسیون دهه ۳۰ به بعد ساخته شده و در واقع در دورهگذار معماری شکل گرفته است؛ دورهای که میدانسازیها شکل میگیرند و از جمله همین میدان فلسطین که یکی از نخستین میدانهای تهران است، با نام کاخ ساخته میشود.»