وقتی صحبت از یاری‌رسانی می‌شود، نخستین گزینه‌ای که در ذهن‌ها نقش می‌بندد، رفع احتیاج مالی نیازمندان است؛ جور کردن جهیزیه، هزینه ازدواج جوانان، فراهم کردن شرایط درمان یک بیمار و... ده‌ها فعالیت عام‌المنفعه دیگر می‌تواند معنای حمایت کردن بدهد.

همشهری آنلاین_مژگان مهرابی : اما آنچه که بیشتر از اینها به کار آدم‌ها می‌آید و گره کور زندگی‌شان را باز می‌کند، امید بخشیدن است. آن هم به یک فرد ناامید که از سوی دیگران مورد کم لطفی و بی‌توجهی قرار گرفته است. درست مثل‌کاری که مرکز گروه همیاری انجام می‌دهد. بانی‌اش هم «ملیحه انیس‌الدوله» است همان بانوی کارآفرین نمونه منطقه ۱۴ که بعد از اشتغالزایی برای زنان سرپرست خانوار و کاسبان ورشکست شده، حالا به سراغ کم‌توان‌های جسمی و ذهنی رفته تا با فراهم کردن زمینه اشتغال، رنگ دیگری از زندگی را نشان‌شان دهد.

او در کارگاه خیاطی سرای محله شیوا چند جوان کم‌توان ذهنی را مشغول به کار کرده و با این عملکردش اسباب توانمند شدن و پرورش استعدادهای نهفته این افراد را به وجود آورده است. همه توانش را هم به کار گرفته تا در آینده‌ای نه چندان دور هرکدام از آنها را به کارآفرینی برتر تبدیل کند. انیس‌الدوله برای تحقق این امر ایده‌های خوبی در سر دارد. اینکه قرار است چه اقداماتی انجام دهد و کم‌توان‌های ذهنی چطور می‌توانند به قله موفقیت برسند موضوع گزارش ماست.  

  • پیشرفت خوب جوانان کم‌توان ذهنی

قرارمان با «ملیحه انیس‌الدوله» در سرای محله شیواست؛ جایی که دفتر کارش قرار دارد. پیرمرد نگهبان راهنمایی می‌کند: «طبقه چهارم». در آسانسور که باز می‌شود یک راهروی باریک دیده می‌شود و چند اتاق. روی در اتاق‌ها کاغذهایی چسبانده شده که مشخص می‌کند اتاق کار او کجاست. یک سالن بزرگ با آشپزخانه‌ای کوچک و اتاقی که به ۱۲‌متر هم نمی‌رسد.

چند نفر دیگری هم در رفت و آمد که از قرار معلوم در همین‌جا کار می‌کنند. در اتاق کار انیس‌الدوله، به جز بنری که حوزه فعالیتی او را نشان می‌دهد، تابلوی دیگری نیست. او نام مرکز کارآفرینی خود را «گروه همیاری» گذاشته و غیر از بانوان سرپرست خانوار و کاسبان ورشکسته دست خیلی‌ها را گرفته است. می‌گوید: «اخیراً چند جوان کم‌توان ذهنی در کارکاه‌های تولیدی ما مشغول به کار شده‌اند و خیلی خوب پیشرفت کرده‌اند.»

کار با این افراد سخت به نظر می‌رسد اما انیس‌الدوله که دوروبری‌ها او را خانم حجاز صدا می‌کنند، به جز توانمند کردن آنها به چیز دیگری فکر نمی‌کند برای همین از ابتدای کار چرم‌دوزی را به آنها آموزش داده است. در اتاق چرم‌دوزی را باز می‌کند. یک اتاق پر از کیف و کفش چرم. صفحه‌ای شطرنجی با تکه‌های رنگارنگ را روی میز می‌گذارد و می‌گوید: «کار همین بچه‌های تازه وارد است. ببینید نقصی وارد نیست. روش دوخت چرم را به آنها یاد داده‌ام. به این کار مسلط هستند. مطمئن باشید کیف و کفش هم می‌توانند درست کنند. این بچه‌ها نیاز به دیده شدن دارند و من این کار را می‌کنم. از بین این بچه‌های کم‌توان ذهنی، امروز ۴ نفرشان آمده‌اند. الان هم در کارگاه خیاطی مشغول کارند.»

  • جای خالی مهارت‌آموزی در مدارس استثنایی
سیما نوروزی /روان‌شناس و متخصص اشتغالزایی کودکان کم‌توان ذهنی


سندرم داون، اوتیسم، سی پی و... و. افرادی که بنا بر یک جهش ژنتیکی یا یک اتفاق به ضایعه مغزی مبتلا شده و آنها را کم‌توان ذهنی می‌نامند. این کاستی باعث شده که از سوی مردم خیلی مورد توجه قرار نگیرند و شرایطی هم برای رشد یا آموزش‌شان فراهم نشود.  
در صورتی که توانمندی‌هایی دارند که زمینه پرورش آنها فراهم شود قطعاً به انسانی مستقل و خودساخته تبدیل خواهند شد. به باور «سیما نوروزی» متخصص اشتغالزایی کودکان کم‌توان ذهنی، اشتغالزایی این افراد باعث شناخت استعداد آنها می‌شود.  
او می‌گوید: «هر کم‌توان ذهنی اگر در مسیر رشد قرار بگیرد به مرحله کارآفرینی هم خواهد رسید.

اما این امر در صورتی محقق می‌شود که شرایط پرورش توانایی او فراهم شود. علاوه بر مراکز آموزشی، خانواده‌ها هم نقش مؤثری دارند. متأسفانه بعضی از والدین برای اینکه فرزند کم‌توان‌شان سروصدا نکند به او گوشی یا تبلت می‌دهند تا خود را سرگرم کند. در صورتی که این بچه‌ها نیاز دارند که همراهی‌شان کنیم. دنیای آنها ورای دنیای ماست. نباید آنها را وادار کنیم هم سوی ما شوند. بلکه برعکس باید خودمان با آنها هم گام شودیم. در این صورت است که او می‌تواند کارآفرین موفقی شود.» 
به گفته این روان‌شناس، افراد کم‌توان ذهنی در علم ریاضی یا منطق نمی‌توانند فرد موفقی باشند اما برعکس در انواع هنرهای تجسمی و صنایع‌دستی مهارت‌های خارق‌العاده‌ای دارند. او ادامه می‌دهد: «در حال حاضر هنرمندان کم‌توان ذهنی را داریم که قالیبافی می‌کنند و زیورآلات تولید می‌کنند و در بافتنی و خلق آثار هنری با چوب و نجاری، بسیار موفق هستند، بعضی از آنها گلکاری می‌کنند و همچنین نقاشی‌های بسیار زیادی دارند. نکته مهم اینکه اگر توانایی آنها نادیده گرفته شود به فردی افسرده و گوشه‌گیر تبدیل می‌شوند.» 

  • صدای چرخ‌ها ازکارگاه خیاطی می‌آید

تولیدی خیاطی دیوار به دیوار کارگاه چرم‌دوزی است. سالنی بزرگ که دورتادور آن میز چرخ خیاطی گذاشته شده است.  
همه سرگرم کارند. آنقدر خوب و با دقت کار می‌کنند که نمی‌توان تشخیص داد کدام یک از آنها کم‌توان ذهنی است. یکی برش می‌زند و یکی می‌دوزد. یکی ۲ نفر هم در حال بسته‌بندی لباس‌های آماده هستند. به جز قژقژ چرخ، صدای دیگری شنیده نمی‌شود. با ورود حجاز همگی دست از کار کشیده و او احوالشان را می‌پرسد.  
همین حس خوبی را به آدم‌های کارگاه منتقل می‌کند. حس خوش مادرانه. می‌گوید: «همه کسانی که در این کارگاه کار می‌کنند به نوعی زمین خورده هستند. از مسئول کارگاه که پشت میز برش ایستاده تا بانویی که سرپرست خانوار است. باقی هم عزیزانی هستند که به تازگی در اینجا مشغول کار شده و کم‌توان ذهنی‌اند.» 
اما اینکه چطور به ذهن بانوی کارآفرین رسیده تا از این بچه‌ها حمایت کند سؤالی است که او این‌گونه پاسخ می‌دهد: «خانم کریمخانی مربی بچه‌های استثنایی ست. با او آشنایی دیرینه دارم. یک روز به من گفت امکانش هست برای این بچه‌هاکاری کنید. من هم پیشنهاد دادم امکان آموزش را برای آنها فراهم می‌کنم. بعد از یادگیری از کارگاه‌هایی که با من همکاری می‌کنند مشغول به کار می‌شوند. اگر هم محصولی تولید کنند بازار فروش برایشان پیدا می‌کنم. این‌طور مستقل هم می‌شوند.» 

  • هنرِ دست «حدیثه»

بچه‌ها آرامند و در سکوت دستشان بیکار نیست. حسین و فاطمه خواهر و برادرند و از بلوار ابوذر می‌آیند. محمد از مسگرآباد و حدیثه هم از خیابان خاوران. به جز حدیثه که براثر تصادف دچار ضایعه مغزی شده، باقی به خاطر تب و تشنج به کم‌توانی ذهنی مبتلا شده‌اند. حجاز می‌گوید: «حدیثه در دوران کودکی تصادف کرده و مدتی را در کما بسر می‌برد. بعد از به هوش آمدن متأسفانه این مشکل برایش پیش می‌آید.

او دختر فوق‌العاده توانمندی است. آموزش‌ها را خوب متوجه می‌شود و وسایل زیبایی هم درست کرده است. چند کار معرقش را در خانه دارم. او خیلی هم مهربان و با محبت است. کار کردن با آنها به من انرژی مضاعفی می‌دهد.» حدیثه کم صحبت می‌کند و بیشتر حواسش به کارش است. از چشمان پرفروغش می‌توان پی برد عاشق یادگرفتن است و خلق آثاری که دیگران از ایجادش عاجزند. حجاز می‌گوید: «او مهارت‌های دیگری هم دارد. کار با چرم را هم همین‌جا یاد گرفته است.» 

  • امید و اعتماد به نفس

حسین و محمد تقریباً همسن هستند. ۳۰ سال را رده کرده و به تازگی دیپلم خود را از دبیرستان اتقایی گرفته‌اند. کنار هم نشسته و کلاه‌های بیمارستانی را بسته‌بندی می‌کنند. دوستان خوبی برای هم هستند چراکه حرف هم را خوب می‌فهمند. فاطمه اما پر هیاهو و خوش صحبت است. از اینکه وقتش را به یادگیری هنر و حرفه‌ای سپری می‌کند خوشحال است. حجاز می‌گوید: «متأسفانه در جامعه ما افراد کم‌توان جسمی و ذهنی جایگاهی ندارند. آنها سراسر شور و احساسند و فقط باید زمینه توانمند شدنشان را فراهم کرد. خانواده این بچه‌ها نیاز به حمایت مالی ندارند. همین که فرزندشان شرایط حضور در اجتماع را پیدا کند و خودساخته شود راضی هستند.  
این کار اعتماد به نفس‌شان را بالا می‌برد. بهشان عزت نفس می‌دهد. برای همین از توانمندی‌هایی که دارند استفاده کرده و آثار هنری زیبایی را درست می‌کنند. مثل بافتنی. کیف چرمی، تابلوی‌های معرق‌کاری و...» حجاز برای آسان‌تر کردن رفت‌وآمد بچه‌ها سرویس ایاب و ذهابی برایشان مهیا کرده است. مرد راننده که همکاری مداومی با مرکز کارآفرینی او دارد صبح‌ها بچه‌ها را به کارگاه آورده و عصرها به خانه‌شان می‌رساند. حجاز می‌گوید: «ظهرها بچه‌ها مهمان ما هستند. یعنی از همه کسانی که در اینجا کار می‌کنند پذیرایی می‌شود.» 

  • به بچه‌های استثنایی بها بدهیم
زهرا کریمخانی /مربی دانش‌آموزان استثنایی

«زهرا کریمخانی» مربی بچه‌های استتثنایی است. او چند سالی در مدرسه دخترانه شهید رجایی فعالیت کرده و حالا مشغول آموزش در دبیرستان پسرانه اتقایی است. دانش‌آموزانش را چون جان دوست می‌دارد و برای موفقیت آنها از هیچ تلاشی مضایقه نمی‌کند. او می‌گوید: «از وقتی که بچه‌ها به اینجا آمده‌اند خیلی بشاش به نظر می‌رسند. سرشان گرم است و علاوه بر آن هنری هم یاد می‌گیرند. البته آنها معرق و بافتنی را هم بلد هستند.»

به گفته کریمخانی مشکلات زیادی بر سر بچه‌های استثنایی است که او به آنها اشاره می‌کند: «متأسفانه در مدارس ما فقط یک یا ۲ فعالیت هنری آموزش داده می‌شود. بچه‌ها ناچار به انجام آن هستند در صورتی که ممکن است علاقه‌ای به آن نداشته باشند. مهم‌تر اینکه در مراکز فنی حرفه‌ای مهارتی را یاد می‌گیرند اما به آنها گواهینامه‌ای داده نمی‌شود برای همین نمی‌توانند از هنرشان استفاده‌ای کنند. بچه‌های مدرسه استثنایی شهید اتقایی و رجایی مدتی است دیپلم گرفته‌اند اما موقعیتی برای فعالیت‌شان پیش نیامده بود. اما به همت خانم انیس‌الدوله اتفاقات خوبی رخ داده است. او ایده‌های خوبی برای بچه‌های کم‌توان ذهنی و جسمی در سر دارد. باعث شده مهارتی را کسب کنند و خود بازار فروش را برایشان مهیا می‌کند.»

به گفته کریمخانی با اینکه مدت زمان زیادی از اشتغال بچه‌ها در کارگاه خیاطی و چرم‌دوزی نمی‌گذرد اما آنها روحیه خوبی پیدا کرده‌اند. دیگر چون گذشته بی‌انگیزه نیستند. او می‌گوید: «خانواده‌ها هم از این شرایط راضی‌اند. چراکه فرزندانشان حرفه و هنری می‌آموزند. ‌کاری که یاد می‌گیرند هم اوقات فراغت‌شان را پر می‌کند و هم توانمندشان می‌کند. بیشتر این بچه‌ها به دلیل نبود سرگرمی کسل می‌شوند و متأسفانه در جامعه ما خیلی امکانات اموزشی و تفریحی برای آنها تعریف نشده است. بچه‌های کم‌توان آموزش پذیری‌شان فرق می‌کند. برای همین با هم مقایسه نمی‌شوند. من دانش‌آموزی داشتم که پایه اول دبستان را در ۱۴ سالگی تمام کرد. خواندن و نوشتن آنها با دیگر بچه‌ها فرق می‌کند. باید به آنها بها داد. برایشان وقت گذاشت.»

متأسفانه در نظام آموزشی جامعه ما خیلی به موارد ذکر شده اهمیت داده نمی‌شود. اغلب مدارس فقط یک کارگاه آموزشی دارند از این‌رو بچه‌ها ناگزیر یک حرفه را یاد می‌گیرند که ممکن است باب سلیقه‌شان نباشد. کریمخانی در ادامه می‌افزاید: «بچه‌ها در کنار آموزش باید کارورزی داشته باشند تا روابط اجتماعی‌شان قوی شود اما چنین امکانی برای مدارس ما مهیا نیست. برای همین هنگام کار کردن با دیگران دچار مشکل می‌شوند. اما حضور بچه‌ها در این کارگاه تولیدی باعث شده اعتماد به نفس‌شان قوی شود و ارتباط‌شان قوی‌تر شود.»