دکتر جواد منصوری/ پژوهشگر تاریخ و سفیر سابق ایران در پاکستان و چین
ایران آن روزها کشوری وابسته بود که از ابزارهای قدرت برای ایجاد خفقان و سرکوب مردم استفاده میکرد. هنگامی که این نارضایتیهای پنهان در دهه ۴۰ به نهضت اسلامی با سخنرانی امام خمینی(ره) در خرداد ماه سال ۱۳۴۲ در اعتراض به رژیم پهلوی گره خورد، ریشههای انقلاب اسلامی جوانه زدتا اینکه دوباره این خشم فروخورده در دهه ۵۰ با رشد فرهنگی و سیاسی جامعه ایرانی سر باز کرد و جریان جدیدی در پی همگرایی حوزه و دانشگاه بر پایه فرهنگ شهادتطلبی شیعی از سال ۱۳۵۶ شکل گرفت.
معمولاً احزاب در شکلگیری انقلابها تعیینکنندهاند، اما شاه عملاً اجازه تشکیل احزاب و فعالیت حزبی را به معنای واقعی کلمه نمیداد. در مقابل، حضرت امام خمینی(ره) تشکیلات نامحسوسی را سازماندهی کردند که در آن واعظان، امامان جماعت، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم و دانشگاه بهعنوان رسانه انقلاب برای رساندن پیام نهضت به مردم و همراه کردن آنها نقش مهمی را ایفا کردند. بدینترتیب، با کمک فرصتی که تربیون مساجد و دانشگاه در اختیار انقلابیون قرار داد در سراسر کشور تشکیلاتی نامرئی راهاندازی و خطمشی انقلاب و امام تبیین و ترویج شد. مردم به واسطه همین روشنگریها، یکپارچه به حکومت شاهنشاهی «نه» گفتند.
اما آنچه باعث شد این بار اراده مردم بر حکومت چیره شود خلوص و همبستگی مردم بود. سرنگونی رژیم، دقیقاً از ۱۴ آبان ۵۷ زمانی که شاه در سخنرانی خود اعلام کرد: «من صدای انقلاب شما را شنیدیم» آغاز شد. در این برهه محمدرضا پهلوی شخصاً به کاستی، فساد و ظلمهایی که در حق مردم در این سالها روا شده بود اعتراف کرد. پاسخ مردم اما طنین شعار «مرگ بر شاه» از روی بامها وگسترش تظاهرات و اعتراضات در دل کوچهپسکوچهها بود که اوج آن را دقیقاً روزهای تاسوعا و عاشورای سال ۱۳۵۷ شاهد بودیم.
رمز پیروزی این بار، به حضور گسترده مردم در صحنه مبارزه و پایداری آنها تا آخرین نفس بر خلاف ادوار گذشته بود و ادامه مسیر، موهبتی الهی که خارج از معادلات دنیایی رخ داد: «شاه رفت» و «امام آمد».