همشهری آنلاین - بهاره خسروی : ماجرایی که هر سال تقریباً از اردیبهشت ماه چالشی برای مستأجران شروع میشود تا کفش آهنین به پا کنند به جنگ قیمتهای نجومی بیمنطقی میروند که سیرصعودی دارند و هیچ خیالی برای توقف حتی به اندازه یک تنفس کوتاه هم ندارند. اما راه دور نرویم، تا همین چد وقت پیش و سال اولیه قرن گذشته پیدا کردن یک خانه خوب در تهران کار سخت و پیچیدهای نبود. کافی بود در هر محله یک آشنا دوست یا فامیلی داشتید تا در کمترین زمان ممکن بهترین خانه برای زندگی نصیب شود و شاید به همین دلیل بود که به اجارهنشینی و خانه به دوشی لقب خوشنشینی را میدادند.
در تهران قدیم، قرن سیزدهم ۱۲هزار و ۴۳۰ خانه شخصی موجود بود که هریک از آنها بهطور متوسط ۹ اتاق داشت. ۷هزار و ۲۰۰ خانه اجارهای که به هریک بهطور تقریبی ۸ اتاق میرسید و بهطور متوسط ۱۰ نفر در هر خانه زندگی میکردند. از این تعداد ۱۲۴ هزار و ۳۰۰ نفر در خانههای شخصی، ساکن و ۷۲ هزار نفر اجارهنشین بودهاند. در واقع این آمار نشان میدهد کمتر از نصف جمعیت شهر اجارهنشینان و نصف بیشتر آن صاحبخانه بودند اما با این اوصاف برای همان جماعت مستأجر تأمین مسکن کار چندان دشواری نبود.
پرداخت اجاره به موقع واجبتر از نان شب
در تهران قدیم هر فرد با هر مبلغ و اجارهای میتوانست به خانه یا اتاق مورد نظر خود در هر نقطه از شهر بدون هیچ مانعی دست یابد. برای اجاره خانه هم هیچ نیازی به ودیعه، وثیقه، ضامن و سندی نبود. اینکه اعضای خانواده و بچهها چه تعداد باشند موضوع چندان مهمی نبود. در واقع پرجمعیت بودن خانواده مشکل مستأجر بود که راحتتر یا سختتر زندگی کند. صاحبخانهها هم هیچ نگرانی از سر و صدا و شلوغی و خرابی و خط و میخ کشیدن بچهها روی در و دیوار نداشتند. اگر مدت اجاره قید شده بود رأس آن مدت مستأجر ملک را تخلیه میکرد و تحویل صاحبخانه میداد. مستأجران پرداخت اجاره خانه سر وقت را واجبتر از نان شب میدانستند. چون معتقد بودند که صاحبخانه باید رضایت داشته باشد تا بتوانند در خانهاش نماز بخواند.
معاف از پرداخت اجاره بخشهای اضافه
بعد از شرایط و نحوه اجاره کردن خانه نوبت به مبلغ اجاره میرسید؛ مبلغی که خوشبختانه چندان وابسته به ارزش و قیمت ملک، محله و نوسانات بازار نبود. اجارههای خانههای دربست از ماهی یک تا ۲تومان، ۲۵ قران برای یک خانه ۳، ۴ اتاقه بود. اجاره یک اتاق و صندوقخانه بین ۳ تا ۸ قران و بهترین آن ۹قران بود. گاهی اوقات حتی زیرزمین و انبار و نیمچه اتاقی هم بهعنوان ضمیمه از ملک نصیبشان میشد.
البته بعضیها از پرداخت همان مختصر اجاره اتاق هم معاف میشدند و خانه را دربست اجاره میکردند و اتاق را اجاره میدادند و بعضی اوقات هم علاوه بر بیاجاره شدن اتاق خودشان، مبلغی هم نصیبشان میشد. مستأجرانی هم که دنبال اجاره یک اتاق بودند در کوچهها دوره میافتادند و در خانهها را به صدا درمی آوردند که «مستأجر نمیخواهید؟» یا «اتاق خالی دارید؟» تا بالاخره یک نفر قبول کند که خانهاش را به شخص متقاضی خانه اجاره دهد. البته این پاسخ رد دادن به مستأجر نه از سر ترس و نشناخته بودنش بلکه بیشتر به این دلیل بود که واقعاً اتاق خالی نداشتند. چون بسیاری از صاحبخانهها معتقد بودند که سر پناه به کسی دادن علاوه بر عملی انسانی، ثواب اخروی هم دارد و اعتقاد دیگرشان این بود که «خانه پر از دشمن باشد» اما خالی نباشد.