همشهری آنلاین - رضا نیکنام : راسته صابونیان، اکنون به بورس بزرگی تبدیل شده که انواع و اقسام کریستال، بلور، شیشه و محصولات جدیدی همچون آرکوپال و پیرکس را عرضه میکند، بورسی که منطقه ۱۶ را تبدیل به پاتوق تازه عروس و دامادها کرده که برای تهیه جهیزیه، حتماً باید سری به خیابان صابونیان بزنند. این روزها حتماً «سرویس چینی» از ۱۰ ـ ۱۵ پارچه گرفته تا صد و اندی، حتماً همراه هر عروسخانمی روانه خانه داماد میشود و لذت غذاخوردن در ظروف چینی برای ما ایرانیها بهرغم وجود این همه ظروف متنوع و زیبا، جلوه دیگری دارد. حتماً برایتان جالب است بدانید که این ظروف در قدیم الایام چگونه بود و اصلاً پایشان چگونه به این منطقه باز شد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا ببینید
متأسفانه از روزگاران پیشین تا کنون، به غیر ظروف نامرغوب گلی و بعضاً مسی، بقیه ظروف ماـ بخصوص چینیـ از چین و ماچین گرفته تا ژاپن و روسیه وارد کشورمان میشد. در این میان، هنوز هم ردپای استعمار را میتوانیم در تصاویر ناصرالدینشاه بر روی استکانهای کمر باریک، نعلبکی و برخی ظروف دیگر جستوجو کنیم. ضمن آنکه در آن روزگاران، سر قلیانها و کوزه قلیانهای انگلیسی، با قیمتی بس گزاف به سرزمینمان وارد میشد و در مجالس دست به دست میگشتند تا نوعی تفاخر به حساب آیند. استکان و نعلبکی از روسیه به ایران آمدند، اما انگلیسیها بازار ما را پر از محصولات فریبنده کردند.
دوران خاکروبه جمعکنها
شاید برایتان جالب است بدانید که شغل آبا و اجدادی بسیاری از مغازهداران خیایان صابونیان، شیشهگری بوده است. در کتاب طهران قدیم جعفر شهیدی در این باره نوشته شده است: «شیشهگر کسی بود که اشیایی از شیشه میساخت. در تنها کارگاهی واقع در کوچه شمالی امامزاده سید اسماعیل، غرب خیابان سیروس. آنها خردهشیشههای جمعآوری شده از اطراف را که به وسیله شیشهخرده بخرها و از خاکروبهجمعکنها به دستشان میرسید، در کوره ریخته و با ذوب کردن، آنها را دوبارهسازی میکردند. محصولاتشان عبارت بود از بدنه لامپای نفتی (چراغ نفتسوز) و شاخ حجامت. این اواخر هم یکی دو قلم دیگر مانند لوله لامپ نیز به محصولاتشان اضافه شد.»
این شیشههای به اصطلاح امروزیها بازیافتی، ابتدا در کوره ذوب میشد و به وسیله چند میله مخصوص شکل جدید میگرفت، اما چون شیشههای رنگارنگ در کوره ریخته شده بود، این کارگاههای بلورسازی و یا شیشهگری ظروفشان از شفافیت برخوردار نبود وگاهی اوقات هوا نیز وارد محصولاتشان میشد و از استحکام جنس جدید میکاست. با این حال، تمامی کار شیشهگران به وسیله دست انجام میشد و مطلقاً با کار قالبگیری آشنا نبودند.
سبیلهایش از بناگوش در رفته بود!
شیشهگری به همین صورت باقی بود تا اولین کارخانه شیشه و بلور در سال ۱۳۲۰ توسط بازرگانی در نازیآباد تأسیس شد که محصولات قابل توجهی از شیشه و اشیای بلورین ممتاز بیرون داد و به دنبال آن دو سه کارخانه دیگر در قزوین و همدان تأسیس شد. شیشههای نامرغوب یا همان «بارفتن» خودمان، با کوچکترین تماس با هر شیء دیگری ترک برمیداشت و میشکست و برای آنکه دچار این ضایعه نشوند، پیزُر به اطراف آن تابیده میشد و بعد از کارخانه به بازار میآمد. پیزر که همان الیاف درخت خرماست، قابلیت انعطاف خوبی داشت و پس از خشک شدن، کاملاً جنس را مقاوم میکرد. ظروفی که در این کارخانه تولید میشد، مصرف عام داشتند، از سر قلیان و سرچپق گرفته تا کاسه و لاله و نعلبکی و استکان، البته با تصویر ناصرالدینشاه قاجار، در حالی که سبیلهایش از بناگوش دررفته بود. این چنین شد که این ظروف هنوز هم با شمایل آدمیزادی که جز خیانت، کاری دیگر بلد نبود، مورد پسندمان قرار میگیرد.
گلسرخیها برای اعیان و گلآبیها برای اشراف
چینیهای کارخانه نازیآباد چند بخش بودند؛ اجناس نازک و لطیف و خوشنقش، جزو آنتیک شناخته میشد، چینیهای گلسرخی که به خانههای اعیان راه پیدا میکرد و گلآبیهایشان به منازل اشراف درجه یک و خانوادههای قدیمی میرفت. با این حال، از همه گرانتر همان چینیهای مرغی بود که به صورت سرویسهای شش و دوازده نفره و تکی و درهم در اختیار خریداران گذاشته میشد. از نمکدان گرفته تا پیالههای ترشیخوری و ماستخوری و حتی قدحهای آبدوغ و شربتخوری و انواع قاب و بشقاب. قیمت این ظروف، در روزگار خود چندان گران نبود، مثلاً سرویس ششنفره یا به قول آن روز «دست» ششنفره پنجاه ودوتکه، مطابق مرغوبیت و نامرغوبیت از چهار تا هفتتومان فروخته میشد که هفتتومانی آنها شامل مرغیشان میشد.
تولد تدریجی چینیبندزنها در محلهها
چینی هر قدر هم که مرغوبیت داشت، با یک ضربه میشکست و باید به چینیبندزن سپرده میشد. چینیبند زن، کاسه، قدح و قوری را بند میزدند، اما غالباً بشقابها را قبول نمیکردند، همان سالها اطراف کارخانه بلور نازیآباد تبدیل به پاتوق چینیبندزنان شد، بعضی از انها تا چند سال پیش هم در همان محله حضور داشتند.
با این حال، رسم ایرانیها این بود که مثل چشمشان از ظروف چینی مراقبت کنند، آن وقتها تمام هم و غم کدبانوی خانه، حفظ و نگهداری این ظروف بود و چه بسا به نسل بعد صحیح و سالم میرسید، اما قوری که همواره در کنار آتش بود، قطعاً ترک برمیداشت و چینیبندزن با ابزاری همچون کمان، مته، مِل، حلبی، دمباریک، سیم مفتول نازک و قابل انعطاف، و همچنین مفتول سیمی ضخیم و صاف، ابتدا محل شکستگی را تمیز میکرد، با کمان و مته در آنها سوراخ کوچکی ایجاد میکرد و سپس با مالیدن قدری مل آبزده به محل شکستگی، از میان سوراخها مفتول را رد میکرد و در داخل گره میزد و محکم میکرد. سالهاست که دیگر خبری از چینیبندزنها نیست. چینیبندزن متعلق به روزگاری بود که قناعت کردن فضیلت بود و مردم قبول داشتند که هر چیز که خوار آید، روزی به کار آید، به همین دلیل حتی اگر دیس و بشقاب میشکست، به گونهای آن را «بندوبست» میکردند و در سر سفره خود به کار میگرفتند، اما در برابر مهمان نوع سالم آن را قرار میدادند.
از آبگینه تا بلور در اینجا یافت میشود
امروز انواع و اقسام کریستال و بلور در راسته بازار خیابان شهید صابونیان یافت میشود و برخی از آنها بهقدری زیبا هستند که بهراستی انسان از این همه زیبایی، حیرت میکند. بلور و کریستال را در روزگاری نه چندان دور آبگینه میگفتند. آنچه در گذشته هرگز شناخته شده نبود، استفاده از ظروف شیشهای برای پخت غذا بود و امروز برخی ظروف شیشهای، مستقیماً حرارت آتش را به خود گرفته و غذا بهخوبی در داخل آنها پخته میشود. در گذشتههای نه چندان دور، ظروف مسی به شرط آنکه به سفیدگری سپرده میشدند، ایدهآل خانوادهها بوند و پس از آن ظروف چینی، اما امروزه، با توجه به عدم ترکیب شیشه با غذا، حتی در حرارت بالا، پخت غذا در این ظروف طرفداران زیادی پیدا کرده است.
خیابان شهید صابونیان که پنج دهه پیش یک خیابان با چند گاراژ و تعدادی باربری بود، رفته رفته طی سالهای گذشته رنگ عوض کرد و حتی به گونهای به حاشیه خیابان شوش هم آمد و حالا قلب چینی و بلور پایتخت شده است.