همشهری آنلاین- بهاره خسروی : چینیبندزنهای دورهگرد پایتخت به صدای بلند در کوچهها میخواندند: «چینیبند زن اومده ... برگ گل هم بند میزنم!» خانمهای خانه با شنیدن شاعرانگی همین جمله آخر هر چه کاسه و بشقاب شکسته و ترکخورده کنج انباری و صندوقخانه داشتند جمع میکردند و راهی کوچه میشدند. بچه ها همه سعی می کردند کنار چینی بندزن بشینن و تا ببینند حاصل خرابکاریشان چطور ماهرانه کنار هم بند می خورد.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
چینیبندزنی یکی از مشاغل نوستالژیک و فراموششده تهران است. این حرفه در روزگاری که وقتی چیزی میشکست و خراب میشد به جای دور انداختن آن را تعمیر میکردند، حسابی پرطرفدار بود. قدیمها معمولاً ظروف پرکاربرد خانه مانند کاسه، بشقاب و قوری از جنس چینی بود به ضربهای ترک میخورد یا میشکست.
خانمهای باسلیقه در طول سال تکههای شکسته چینی را تا زمان آمدن چینیبندزن نگه میداشتند. قدیم ها تا دلتان بخواهد از سر غفلت یا شیطنت بچه های خانه که همیشه پر تعداد بودند ظرف و ظروف میشکست و پیدا کردن مدل مشابه و جایگزین کار چندان آسانی نبود.
هنر تعمیر و کنار هم چیدن تکه های شکسته یا ظریفکاری بر عهده چینیبندزنها بود تا با کمک ابزار ویژه صاحبان این شغل که چیزی نبود جز تسمه فلزی و چسب و مته، تکههای شکسته بار دیگر کنار هم قرار گیرد و باعث خوشحالی خانم خانه شود. آنها پس از ترمیم هریک از ظروف به ازای دستمزد آن مقداری گردو، بادام، گندم یا پول دریافت میکردند. چینیبندزنها در محلهای خاصی برای مدت معینی اقامت میکردند تا کارشان را انجام دهند.
کمان، قیف برنجی، الماس، تکه چوب نازک از جنس درخت بید، نخ لحافدوزی، مفتول و سندان از ابزار کار چینیبندزنها بود. اما ظرافتهای این حرفه و احیای وسایلی که آدمها به آن دلبستگیهای مختلفی پیدا کردهاند نام این حرفه را به ادبیات عامیانه و فولکلور وارد کرد: چینی بند زن/ یه دل شکسته رو بند میزنی؟ / هرچی دارم به تو میدم / تو بگو چند میزنی؟
نظر شما