همشهری آنلاین-نصیبه سجادی: از این و آن شنیده بودیم از بر و بچههای فعالی است که در کنار درس و مشق به فکر نیازمندان و کارتنخوابها هم است و آرزو دارد زمانی برسد که مردم در هر جای این کشور در آرامش و آسایش روزگار بگذرانند.
قصههای خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید
«مهدیه حسینیشرق» دانشآموز سال آخر مدرسه علامه مجلسی محله مینابی است در منطقه ١۵ پایتخت. عکاسی میکند، والیبال و اسکیت را حرفهای دنبال میکند. مشکلی را اگر دور و اطرافش ببیند، مثلا سطل زباله درست و بهقاعده تمیز نشده باشد یا... با موبایل یا دوربینی که به همین منظور خریده عکس میگیرد میفرستد برای جایی که باید مشکل، آنجا برطرف شود. درسش را خوب میخواند و مهارتهایی را که برای کارش لازم است میآموزد، چون میداند به وقتش همه این آموختهها به کارش میآید.
باید کاری کرد
با اینکه سن و سالی ندارد، اما دغدغهمند است و برای دغدغههایش هم دنبال راهحل. یکی از همین دغدغهها سال گذشته او را به همراه همکلاسیها و دوستان صمیمیاش به مسیری هدایت کرد که هنوز هم ادامه دارد: «یادم میآید شب یلدا نزدیک بود. گرانی اجناس موضوع حرف ما بود و اینکه ممکن است افرادی باشند که نتوانند وسایل این شب را تهیه کنند و در تنهایی غصه بخورند و ....» نتیجه حرفهایشان روشن بود؛ در این شرایط دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن کاری درست و انسانی نبود.
ماجرای شب یلدا
مهدیه، یگانه، هانیه، فاطمه با چند نفر دیگر یک گروه ١٠ نفره را تشکیل دادند و شدند پایه کاری که هدفش شاد کردن دل همنوع است، حتی شده برای چند روز یا چند لحظه. خودش اینطور توضیح میدهد: «چند روز مانده به شب یلدا هر چه داشتیم ریختیم روی دایره. خودم از خانوادهام پول جمع کردم. در گروه مجازی که برای همین کار تشکیل دادهایم هم تصمیممان را به اشتراک گذاشتیم و توانستیم آجیل، هندوانه و ... بخریم و بفرستیم برای خانوادههایی که توسط مادر هانیه که معتمد محله است و دستی در کار خیر دارد، شناسایی و به ما معرفی میشدند.»
غذای گرم برای کارتنخوابها
خودش با ٣-٤ نفر از همان گروه دوستان، از همان سال تا الان میروند در تکتک خانهها را میزنند، خانهای که یتیمداری میکند، سالمندی که کسی را ندارد و ...تا حالی از آنها بپرسند و سلام و علیکی کنند و هدایایی تحویلشان دهند؛ حال خوب را که به دلهای تنها و نگران تزریق کردند، خداحافظی میکنند و میروند.»
خیرخواهیشان شامل حال کارتنخوابها هم شده، البته باز هم بهاندازه وسعشان. در این موارد از پدرش کمک میگیرد که آمادهسازی غذای هیئت محلشان را در برخی مناسبتها برعهده دارد: «گاهی چند پرس غذا از پدرم میگیرم و همراه دوستان میبریم برای کارتنخوابهایی که میشناسیم تا آنها هم غذای گرم بخورند.»
عیادت از مادر ۲ شهید ساکن منطقه
یک خاطره از هزاران
فقط به نیازمندان سر نمیزنند. گاهی به دیدار پدر و مادر سالمند شهدا میروند، فقط برای اینکه بگویند قدردان آنها و به یادشان هستند، مثل دیداری که مدتی پیش با مادر ۲ شهید دفاع مقدس داشتند؛ شهیدان امیرخسرو و حمید محمدی مزرعهشاهی. مادر از روزهایی گفت که امیرخسرو و حمید همه زندگیاش بودند و او این روزها خیلی دلتنگشان میشود.
«مهدیه حسینیشرق»میگوید: «خوشحال کردن مردم حس خیلی خوبی دارد، حسی شبیه زندگی.» خاطرهای از لابهلای خاطرات بسیارش را با ما به اشتراک میگذارد : «یک بار کیک تولدی برای کودک خردسال یتیمی خریدیم و بردیم. ذوقی که در نگاه این کودک بود و شادی و جست و خیزش را هیچوقت از یاد نمیبرم. یادآوریاش بارها و بارها اشکم را در میآورد.»