این موضوعی است که خود غربیها نیز از آن آگاهی دارند. دکتر مجتهدزاده در گفتوگو با همشهری دیپلماتیک در عین حال هشدار میدهد که باید با مانورهای سیاسی و استفاده از هنر دیپلماسی، نگذاشت که سابقة محکومیتی در پرونده ایران به ثبت برسد، چرا که در این شرایط، مهمترین وظیفه دولتمردان که توسعة منافع ملی است، با مشکلات و موانعی روبرو میشود.
- با وجود صدور قطعنامه 1696 علیه ایران، اعضای دائمی شورای امنیت تاکنون نتوانستهاند در مورد تحریمها به اجماع برسند. شما ریشه این ماجرا را چگونه تحلیل میکنید؟
قرار بر این نیست که در مقاطع خاصی علیه ما قطعنامهای صادر شود. تمامی مانورهایی که در این زمینه انجام میشود، بیشتر جنبه تهدید دارد. به عبارت دیگر، این مانورها با هدف اعمال فشار بر دولت ایران برای پذیرفتن پیشنهادهای غرب انجام میشود، ولی اگر این مانورها و تهدیدها کارایی نداشتند، قطعنامه علیه ایران صادر میشود.
البته خود این قطعنامه نیز بار دیگر از جنبة تهدید و اعمال فشار برخوردار است. باید به این نکته نیز توجه داشت که رسیدن به یک قطعنامۀ لازمالاجرا در ارتباط با اعمال تحریمهای شدید اقتصادی، کار بسیار دشواری برای غرب خواهد بود و من فکر نمیکنم غرب به آسانی بتواند به اعمال چنین تحریمهایی دست بزند. ولی در شرایط امروز، مانورهای غرب همانطور که گفتم، صرفاً از جنبة تهدید برخوردار است.
البته نکته حیرتانگیزی نیز در این ماجرا وجود دارد و آن پافشاری غرب بر ادامه راهحلهای قبلی و مبتنی بر تهدید علیه ایران است، در حالی که میدانند دولت فعلی ایران در مقابل این فشارها کوتاه نمیآید. لذا نکتة تعجببرانگیز، آن است که چرا غربیها به دنبال راهحلهای دیگری نمیگردند.
نکتة دیگر اینکه صدور قطعنامه و اساساً ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت، از لحاظ مقررات بینالمللی کاملاً غیرقانونی است. چون اقدام علیه ایران از ابتدا غیرقانونی بوده است، لاجرم روندهای بعدی نیز غیرقانونی است. همین عامل باعث میشود که این فشارها کارایی و موفقیت لازم را نداشته باشند.
بر اساس مفاد فصل هفتم منشور ملل متحد، پروندههایی میتواند به شورای امنیت ارجاع داده شود که تهدیدکننده صلح و امنیت بینالمللی باشد. شکایت علیه ایران و ارجاع پرونده ایران نیز بر مبنای همین فصل از منشور ملل متحد بوده است، ولی همین قضیه نشان میدهد که ایران گناهکار نیست.
نامه ارجاع پرونده به شورای امنیت میگوید که در طول سه سال بازرسی، سندی کشف نشده است که دلالت بر نقض صلح و امنیت بینالمللی کند. لذا پرونده ایران تنها با اعمال زور و فشارهای ایالات متحده آمریکا به شورای امنیت ارجاع شده است و بقیه جهان هیچ اجباری ندارند که به چنین زورگوییهایی تن دهند و این زورگوییها را به صورت قانون درآورند.
بنابر این هرگونه تصمیمگیری در این زمینه نوعی بدعت در نظام بینالمللی خواهد بود و از این حیث، مسألۀ بسیار خطرناکی است. به همین دلیل، چین، روسیه و اروپا به راحتی نمیتوانند بر اساس امیال آمریکا و اسرائیل دست به تصمیمگیری بزنند.
البرادعی هم در این میان دائماً میگوید ایران خطایی نکرده است، در حالی که همین آقا علیه ایران شکایتنامه تنظیم کرده است. در واقع، آژانس بینالمللی انرژی اتمی در چهارچوب همین شکایتنامه به شورای امنیت گفته است که ایران را تنبیه کنید، چون گناهی نکرده است. بنابر این هرگونه خدعه و نیرنگ و تزویر در این ماجرا توسط آقای البرادعی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی انجام شده است.
آقای البرادعی و آژانس بینالمللی انرژی اتمی در شرایطی اقدام به ارجاع پرونده ایران به شورای امنیت کرد که دبیرکل سازمان ملل به صراحت هشدار داد که جایگاه این پرونده در شورای امنیت نیست.
بنابر این کار آمریکا و آژانس بینالمللی انرژی اتمی و آقای البرادعی از همان ابتدا غیرقانونی بوده است. این در حالی است که خود آمریکا و البرادعی و اسرائیل نیز به غیرقانونی بودن موضوع آگاهی دارند.
علت مخالفتهای گاه و بیگاه روسیه، چین و اروپا با تحریم ایران نیز به خاطر دوست داشتن کشورمان نیست، بلکه آنها میدانند که اگر این توطئه و تزویر به ثمر برسد، قانون جدیدی در نظام بینالملل ابداع و سابقه جدیدی در روابط بینالمللی ایجاد میشود که فردا گریبانگیر تمامی ملتها خواهد شد. بنابر این مشکل اصلی روسیه و چین با آمریکا، نه قراردادهای اقتصادی و تجاری با ایران بلکه غیرقانونی بودن مسأله است.
البته در این میان، ملاحظات اقتصادی، ژئواستراتژیک و استراتژیک نیز وجود دارد که بر این مسأله تأثیر میگذارد و اختلافات را تشدید میکند. باید توجه داشت که تحریمها علیه ایران با توجه به مختصات کشورمان اساساً قابل اجرا نیست.
سابقه تحریمهای آمریکا در سالهای اخیر نیز نشان میدهد ایران کشوری نیست که بتوان با اعمال تحریمها و محدودیتهای اقتصادی، آن را به زانو درآورد. از طرف دیگر، تحریمهای اقتصادی به طور قطع، لطمات جدی را به خود تحریم کنندگان وارد میکند که اساساً قابل چشمپوشی نیست.
البته تحریمها میتواند نتایج جنایتآمیز داشته باشد. به طور مثال، تحریم فروش قطعات یدکی، ایران را به زانو درنیاورد، ولی عدم امکان خرید هواپیماهای جدید از بهترین بازارها سبب شد که ایران به سوی بازارهای نهچندان مطلوب برود و هواپیماهایی تهیه کند که ظرفیت لازم را در ارتباطات هوایی امروز نداشته باشند.
نتیجه این امر نیز کشته شدن بیش از 5 هزار ایرانی در حوادث هوایی است و این خون به پای ایالات متحده آمریکا نوشته میشود. به همین دلیل هم ایالات متحده اخیراً تصمیم گرفته است که فروش قطعات هواپیما به ایران را آزاد کند.
- با توجه به مواردی که اشاره کردید، آینده را چگونه ارزیابی میکنید؟ آیا اعضای دائمی شورای امنیت میتوانند در مورد ایران به اجماع برسند و ما در آینده شاهد قطعنامههای جدیدی علیه کشورمان خواهیم بود؟
ممکن است یک نمایی از قطعنامه را برای خالی نبودن عریضه و تکمیل تشریفات به ثمر برسانند، همان طور که نمونه آن را در مورد کره شمالی شاهد بودیم. در مورد کره شمالی، تهدیدها در حد آغاز جنگ اتمی بود، ولی این تهدیدها در ظرف دو هفته به یک قطعنامۀ کمارزش تبدیل شد.
بنابر این هیچگونه تهدید نظامی و حتی تحریم اقتصادی پرشدت هم علیه کره شمالی اعمال نشد. در مورد ایران، حداکثر سطح تحریمها در همین اندازه خواهد بود. البته منظور من از این بحث، این نیست که دولت ایران تمامی ملاحظات را کنار بگذارد. در عالم سیاست، وظیفة دولتها این است که دفاع از منافع ملی را به حداکثر برسانند. لذا نباید منافع ملی را حداقلی تعریف کرد.
اگر چنین قطعنامههایی علیه ایران صادر شود، تأثیر چندانی ندارد، ولی توسعة منافع ملی را به حداقل میرساند. این موضوع، ممکن است تأثیر چندانی بر زندگی اقتصادی کشور و ملت نگذارد. ولی در اینجا وظیفة دولت که همان به حداکثر رساندن منافع ملی است، انجام نشده است.
لاجرم ما باید در تمامی مقاطع، به فکر مانورهای سیاسی باشیم تا بتوانیم هم بر مسأله مسلط شویم و هم منافع خود را به صورت حداکثری حفظ کنیم. دیپلماسی و سیاست نیز برای رسیدن به چنین هدفهایی است و نه برای لجبازی کردن و چشم و همچشمی.
از این زاویه مهم نیست که آمریکا و غرب علیه ایران به چه اقداماتی دست خواهند زد. بلکه همانقدر که بتوانند قطعنامهای را در مورد ایران صادر کنند، برای ما بسیار گران تمام خواهد شد.
من به شما اطمینان میدهم که در عمل، آسیب چندانی به کشور وارد نخواهد شد ولی از لحاظ حیثیت بینالمللی و تحقق توسعه و رفاه در چهارچوب زندگی جهانی، دچار مشکل خواهیم شد.
اسرائیل را نگاه کنید. این رژیم، این همه ادعا دارد و به جنایتهای بزرگ دست میزند، اما اجماع جهانی علیه آن شکل گرفته است. در هر کنفرانس و نشستی، دولتهای مختلف، اسرائیل را محکوم میکنند، چون این رژیم، کاملاً بیاعتبار است و 60 پرونده محکومیت در سازمان ملل دارد. لذا نباید اجازه دهیم پروندة محکومیتی از ما در سازمان ملل ثبت شود که این به لحاظ حیثیت و احترام بینالمللی برای ما گران تمام میشود.
- ما برای اینکه هم به مطالباتمان در زمینه هستهای دست پیدا کنیم و هم در این حوزه به محکومیتی برنخوریم، از چه الگوهایی برای مقاومت میتوانیم استفاده کنیم؟
باید اولین ابزار مقاومت، این باشد که ما نباید به جایی کشانده شویم که احتیاج به مقاومت داشته باشیم. ما نمیتوانیم فلسفه و برنامه زندگی خود را بر این اساس تنظیم کنیم که لزوماً دیگران باید به ما حمله کنند و ما هم در مقابل آن باید مقاومت کنیم. این درست نیست. ما باید صرفاً از حق و حقوق خود دفاع کنیم.
این دفاع از حق نیز راههایی دارد که اولین آن، غیرخصمانه است. لذا عاقلان، آنهایی هستند که نمیگذارند وضعیت به خشونت و خصومت کشیده شود. دیپلماسی و هنر سیاستمداری هم در این است که با زبان و کلام، مشکلات را از پیش راه بردارید.
متأسفانه تاریخچه قضیه هستهای به ما نشان میدهد که ما در این زمینه نتوانستیم از دیپلماسی و نتایج آن به خوبی استفاده کنیم. ما بایستی این درک را داشته باشیم که سیاست یک مسأله علمی است و نزدیک به دو قرن است که علم سیاست در دانشگاهها تدریس میشود. سیاست، احساسات و ایدئولوژی نیست. هنر سیاست در حل مشکلات در چهارچوبهای نرمافزاری است.
- آیا راههای غیرخصمانه و عقلانی دیگری نیز میتوان در نظر گرفت؟
اولین راه باید غیرخصمانه باشد. البته در مقابل عمل خصمانه، باید پاسخی خصمانه نیز داد. ولی بحث من این است که شما نباید اجازه دهید که کار به اینجا بکشد. باید از هنر و تفکر سیاسی استفاده کرد و در این راستا دست به یکسری مانورهای ژئوپلتیک، سیاسی، دیپلماتیک و اقتصادی زد.
خوشبختانه یکسری تحولات منطقهای نیز در مقطع کنونی به سود ما در جریان است. پیروزی حزبالله لبنان در جنگ با اسرائیل، منجر به افزایش مشروعیت منطقهای و بینالمللی این گروه شیعی شد.
بنابر این شرایط، اکنون به سود ماست و به همین دلیل، اروپاییها هم رفتاری را در پیش گرفتند که بیشتر به رفتار روسیه و چین شباهت داشت. به عبارت دیگر، اروپا در مورد رفتارهای غیرقانونی آمریکا که برای صلح جهانی خطر عمده تلقی میشود، با روسیه و چین به اجماع رسید.
به طور مثال، ژاک شیراک در یکی از سخنرانیهایش آشکارا اعلام کرد که پیششرط برای مذاکره با ایران، بیمعنی است. چرا که شیراک و تمامی دولتمردان جهان میدانند پیششرط یعنی استعمارگری و زورگویی، و در چنین شرایطی انجام مذاکره معنایی نخواهد داشت. البته ما متأسفانه در این فضای جدید منطقهای از ابزار دیپلماتیک و سیاسی به نحو احسن استفاده نکردیم.
- آقای دکتر با توجه به تغییر و تحولاتی که در منطقه رخ داد و از سوی دیگر از یکسال و نیم پیش نیز با استقرار تیم جدید هستهای، روندی نوین در ارتباط با پرونده هستهای ایران شکل گرفت، نظر کلی شما در ارتباط با فضای جدید چیست؟
دولت جدید که روی کار آمد، به صورتهای مختلف نشان داد که از روند کار در گذشته در ارتباط با پرونده هستهای ناراضی بوده است و من هم این موضوع را تأیید میکنم. چرا که درایت و شناسایی کافی نسبت به شرایط از سوی تیم قبلی نشان داده نشد و ما وارد مذاکره به صورت طرف محکوم شدیم و نه طرف برابر.
این تنها نوع مذاکره بود که دوطرف در آن برابر نبودند. در این مذاکرات، طرف حاکم هر آنچه از تهدید و اهانت بود، به زبان آورد. در حالی که این برخلاف مقررات بینالمللی بود، چرا که هر نوع مذاکره باید بر اساس احترام متقابل انجام شود. وزیر خارجه آلمان، دائم به ما فحش میداد و ما هم توجهی نداشتیم.
اما دولت جدید، بساط گذشته را برداشت. در دوره جدید نیز مراحل اولیه به خوبی طی شد. حداقل این بود که برخی از افراد تیم مذاکرهکننده، دیگر علایق و منافع شخصی خود را در روند مذاکرات دخالت نمیداد و هدفش هم این نبود که با پیگیری این مذاکرات، به یک قهرمان ملی تبدیل شود.
حداقل، تیم جدید هستهای، شخصیت دیپلماتیک بهتری دارد. اما متأسفانه رفتهرفته مذاکرهکنندگان به دست فراموشی سپرده شدند و بیشتر مباحث ما حالتی شعاری پیدا کرد. این شعارها هم بیشتر حالتی خصمانه یافت. حرفهایی مطرح شد که اصلاً ربطی به ماجرای هستهای نداشت، ولی لطمات جدی به موضوع وارد کرد.
ما نباید این کار را انجام میدادیم، باید درک میکردیم که امروز مسأله انرژی هستهای ما، بهانه بزرگی در دست ایالات متحده آمریکا است و این کشور به دلیل برخی سخنان، این موضوع را به اسلحهای علیه ما تبدیل کرده است. ایالات متحده مباحث حاشیهای را که ما به آن دامن زدیم، به خوبی به مسأله هستهای چسباند و از این طریق توانست افکار عمومی بینالمللی را علیه ایران بسیج کند.
بحث من این نیست که مباحث مطرح شده نباید عنوان میشد. ولی هر سخنی جایی و هر نکته مکانی دارد. اصل، دیپلماسی و سیاستمداری است.به هرحال باید بدانیم که ادارة موفق این مذاکرات میتواند ایران را به جایگاه بالاتری در نظام جهانی برساند.