تاریخ انتشار: ۷ مرداد ۱۴۰۳ - ۱۴:۲۸

اهالی محله سلسبیل در دورانی که هنوز حمام دوشی وجود نداشت، برای استحمام به خزینه حمام خورشید می‌رفتند؛ خزینه‌ای که خاطرات متنوعی را برای ساکنان این محله تداعی می‌کند.

همشهری آنلاین - ثریا روزبهانی: ساکنان سلسبیل بیشتر از نیم قرن قبل، از داشتن آب لوله‌کشی در خانه‌هایشان محروم بودند. به همین خاطر باید برای آب آشامیدنی مصرفی‌شان از شیرهای فشاری، آب‌انبارهای خانه یا آب‌انبار چهل‌پله آب می‌آوردند.

قصه‌های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید

سید رسول امینی، تهران‌پژوه، درباره هویت تاریخی حمام خورشید می‌گوید: «اهالی برای نظافت، استحمام و انجام غسل به حمام‌های عمومی محل از جمله حمام خورشید می‌رفتند. حمامی که برخلاف امروز «خزینه» داشت و آب آن اغلب مانده و بویناک بود. از حمام که بر می‌گشتی تا چند روز بوی بد خزینه با تو همراه بود. همین مرکز به‌ظاهر بهداشتی، منشأ بسیاری از بیماری‌ها بود. این وضع همین‌طور ادامه داشت تا اینکه وزارت بهداشت وقت تصمیم گرفت حمام‌های خزینه‌ای را تعطیل و به جای آن حمام‌های دوشی تأسیس کند.»

آن زمان اگرچه رادیو و تلویزیون نبود، اما این موضوع نقل همه محافل از جمله عزا، عروسی و مهمانی‌های خانوادگی و بازار شد و برای خودش مخالف و موافق‌های بسیاری را تراشیده بود. مخالفان به اداره بهداشت نامه و طومار اعتراض‌آمیز نوشتند که باید درهای این حمام‌های دوشی مهر و موم شود و مردم به حمام خزینه‌ای بروند. امینی در ادامه روایت می‌کند: «مرحوم سیف نوریان، در سلسبیل یک حمام دوشی با اسلوب بهداشتی، تمیز و شیک راه‌اندازی کرد. همزمان با آن مخالفت‌ها و نق زدن‌های برخی مدعیان نیز شروع شد و انواع و اقسام شبهات هر روز مطرح می‌شد. خورشید هم حمام‌ عمومی داشت هم نمره. حمام عمومی مردانه پس از ورودی، سمت راست قرار داشت و کمی جلوتر جایگاه صندقدار بود. همچنین حمام عمومی زنانه هم با در ورودی جداگانه‌ای از خیابان سلسبیل سمت چپ بنای گرمابه خورشید واقع شده بود.»

معماری و بازسازی این حمام قدیمی هم داستان جالبی دارد که امینی آن را این‌طور تعریف می‌کند: «بنای حمام خورشید از ساروج که ملاتی مقاوم در برابر آب بود ساخته شده بود. ساروج مخلوطی از آهک، خاکستر و خاک رس و ... بود. نمای بیرونی حمام، سنگ مرمر سبزرنگی بود با در ورودی مشبک زیبایی که هرچند سال یکبار رنگ می‌شد. یادم هست که آخرین بار توسط آقای صابر تقی‌پور رنگ شد. شب‌های جمعه از همه روزهای دیگر شلوغ‌تر بود، چون مردم بعد از یک هفته کار و تلاش خود را برای مهمانی اقوام و خویشان آماده می‌کردند و در طول سال نیز چند روز مانده به عید نوروز، حمام شبانه‌روز کار می‌کرد.

هوشنگ و خداداد آخرین کسانی بودند که در این حمام فعالیت داشتند. اغلب خداداد با گرفتن دو یا پنج ریال از مشتریان چند بیتی از شاهنامه را برایشان می‌خواند و حسین آقا سیف نوریان مسئول و مدیر حمام مدام قدم می‌زد و با مشتریان که بچه‌های محل بودند گپ می‌زد یا از پشت میز خود به مشتریان خوشامد می‌گفت. روبه‌روی میز حسین آقا یخچالی بود پر از نوشابه‌های شیشه‌ای کانادا که با سفارش مشتریان توسط هوشنگ به دست آنها میرسید.»