در این هفته و چند هفته آینده، به شفافسازی چند مفهوم در حوزه داستاننویسی میپردازم زیرا از این واژهها در ادامه بسیار استفاده خواهیم کرد.
بسیار پیش آمده که گفتوگوهای شفاهی یا جدالهای قلمی میان منتقدان و نویسندگان عرصه رمان و داستان کوتاه(و البته تمام هنرهای روایی) در کشورمان، بینتیجه به پایان میرسد. با اینکه دو طرف دعوا، صادقانه میخواهند از بحث خود به نتیجه متقن و سرراستی برسند اما در نهایت ناخواسته یکدیگر را به کجفهمی، عناد یا حتی بیسوادی متهم میکنند. یکی از علل این سرانجامِ ناخواسته و مذموم، ناروشنبودن برخی مفاهیم پایهای روایت است.
در منابع ترجمه و تالیف در زبان فارسی، آشفتگی و درهمروندگی زیادی میانچهار مفهوم «داستان»(Story)، «پیرنگ»(Plot)، «ساختار»(Structure) و سبک(Style) وجود دارد که وجهی از آن به ترجمه آثار برمیگردد و وجهی دیگر به ناروشنبودن کل مسئله و تفاوتهای این مفاهیم از دید مولفّان و مترجمان. همین ناروشنی در بحثهای شفاهی و جدالهای قلمی وارد شده و بسیاری از سوءتفاهمها را موجب میشود که در نهایت، مسیر بحث را به بیراهههای نامناسبی میکشاند. در ادامه، سعی میکنم تفاوتها و شباهتهای این چهار مفهوم را با استفاده از منابع معتبر دراماتورژی و البته به صورت بسیار مختصر، بیان کنم.
در «فرهنگ اصطلاحات ادبی جهان» تالیف جوزف شیپلی(Joseph ،Shipley)، «داستان» چنین تعریف شده است: «داستان، اصطلاح عامی است برای روایت یا شرح و گزارش حوادث»(میرصادقی، 1367، صفحه 18). به یک تعریف دیگر از «ای.ام.فورستر»(A.M. ،Forester) توجه کنید: «داستان، نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان. در مثل، ناهار پس از چاشت و سهشنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ»(میرصادقی، 1367، صفحه 21).
آنچه از این دو تعریف مشخص است، آن که داستان، صرفاً گزارشی است از حوادث، بر اساس توالی خطّی زمان. در ادامه که به تعریف پیرنگ بپردازیم، متوجه تفاوت اساسی آن با داستان خواهیم شد. اما پیش از آن، اشارهای میشود به ترجمه فارسی واژه Plot.
احتمالا اولین ترجمهها از این واژه، در ترجمه متن بوطیقای ارسطو صورت گرفته است. در این کتاب، ارسطو درام را به 6جزء تقسیم میکند؛ «داستان، اخلاق، گفتار، فکر، صحنهآرایی و آواز»(ارسطو، 1337، صفحه 70). همانطور که مشاهده میکنید، اولین جزء، به داستان ترجمه شده است، در حالی که وقتی ارسطو در ادامه به تعریف داستان میپردازد، متوجه میشویم که منظور او از این ویژگی، پیرنگ است و در یک جا خود به صراحت میگوید: «منظور من از داستان، ترکیب وقایع است»(ارسطو، 1337، صفحه 70).
اما ترجمه این واژه، سرنوشت پیچیدهتری دارد. اصطلاح Plot را به «طرح» و «طرح و توطئه» ترجمه کردهاند که به نظر من، هیچکدام ترجمه دقیقی برای Plot نیست زیرا اگر آن را «طرح» ترجمه کنیم، با اصطلاح «طرح» که معادلSketch است، اشتباه گرفته میشود و خواننده، این دو مفهوم گوناگون را با هم میآمیزد و ذهنش آشفته میشود و اگر «طرح و توطئه» بیاوریم، جنبهای منفی به آن دادهایم که ممکن است این تصور را در ذهن خواننده به وجود بیاورد که «پیرنگ» داستان با دسیسه و توطئه همراه است؛ حال آن که همانطور که خواهیم دید، «پیرنگ» در داستان، نقش شالودهای و مثبتی دارد و از اهمیت ویژهای برخوردار است و توطئهای در «پیرنگ» داستان نیست.
«چهارچوب» نیز مفهوم واقعی آن را ابلاغ نمیکند؛ فقط شکل هندسی داستان را به ذهن متبادر میکند. گاهی هم دیده شده که معادلهای «داستان» و «خلاصه داستان» را برای آن عنوان کردهاند که کاملاً نادرست است»(میرصادقی، 1367، صفحه 150).
در تعریف پیرنگ نیز آمده است: «پیرنگ یعنی رشته حوادثی که قهرمان داستان را مستقیماً درگیر میکند و در پیرامون او بسط مییابد تا داستان را پیش ببرد»(موریتز، 1384، صفحه 21). از همین تعریف، حداقل میشود دریافت که پیرنگ با داستان تفاوت دارد. آنچه مشخص است، اینکه داستان، شرح حوادث با توالی خطی زمان است اما در پیرنگ، زمان، لزوما خطی نیست و برای «مستقیما درگیرشدن قهرمان» با حوادث، نیاز است که زمان از حالت خطی درآمده و برای تمرکز بیشتر بر مسأله اصلی شخصیت، از زمانهای مرده دوری جسته و بر زمانهای مهم تمرکز بیشتری شود.
در هفته آینده این بحث را ادامه میدهیم تا تفاوت این واژهها بهتر روشن شود.
منابع:
- ارسطو(1337) بوطیقا، ترجمه فتحالله مجتبایی، تهران/ بنگاه نشر و اندیشه
- موریتز، چارلی(1384) نگارش فیلمنامه داستانی، ترجمه محمد گذرآبادی، تهران/ انتشارات بنیاد سینمایی فارابی
- میرصادقی، جمال(1367) عناصر داستان، تهران/ انتشارات شفا