این مناسبت روزی جزئی از زندگیمان بود و امروز که 29 سال از اولین روز دفاع مقدس میگذرد، دل من و همه کسانی که روزی لحظه لحظه زندگیمان با جنگ تحمیلی عجین شده بود برای حال و هوای آن روزها تنگ شده است. این روزها شهر و محله پر میشود از نمایشگاههای عکس و کتاب و برگزاری یادوارهها و بزرگداشتها اما این برنامهها چقدر میتواند جانبازان، خانواده شهدا و مردم عادی کوچه و بازار را به حال و هوای آن روزها ببرد؟
شاید اگر فقط کمی با خودمان صادق باشیم دیگر هیچ برنامه و مراسمی ما را به آن حال و هوای معنوی نمیبرد. گزارش این هفته ما انعکاس درد دل و حرفهای ساده و صادقانه 3 جانباز محله است که از هفته دفاع مقدس میگویند. به وظیفهمان عمل کردیم «مهدی سیدحسینی» جانباز 70 درصد بلوار اصلی تهرانسر «همیپولوژی» است.
این واژه یعنی در سال 61 تیر به سرش میخورد و طرف چپ بدنش فلج میشود. حالا بعد از 27 سال به سختی و با عصا راه میرود. دستش را در جیبش میبرد تا از حرکات اضافهاش جلوگیری کند، چشمانش بهراحتی و بدون عینک ته استکانیاش نمیبینند و دلش سخت گرفته است. او میگوید:
«این هفته را به نام روزهای خون و حماسه نامگذاری کردهاند، روزی که با رشادت و قهرمانی جانبازان و شهدا جاودانه شد، روزی که فکر میکنیم باید مراسم و یاد وارههایی برگزار شود، شاید هم برگزار میشود ولی تا به حال از من و چند جانبازی که در محله میشناسم دعوتی به عمل نیامده که در یک جلسه همرزمان خودمان را ببینیم و خاطرات آن روزها را زنده کنیم.» حسینی در تعریفی از جنگ میگوید:
«جنگ دفاع بود و به قول امام خمینی ¨ره برای ما رحمت بود اما در این هفته با یاد آوری آن 8 سال، دلم بیشتر هوای آن روزها را میکند مخصوصأ زمانی که از تلویزیون فیلمهای مستندی از دفاع مقدس نمایش میدهند و وقتی با زمینه صدای «آهنگران» پخش میشود گریهام میگیرد.
این فیلمها باعث به وجود آمدن وضعیت روحی خاصی میشود. وضعیتی که دوست دارم مدتها ادامه پیدا کند و حس خوب مهربانی و از خود گذشتگی جبههها برایم تکرار شود.» او با اشاره به اینکه جنگ برای هر کشوری مسئلهای خانمانسوز است، میگوید: «این طبیعی است که کسی جنگ را دوست نداشته باشد.
ما در جنگ بهترین جوانهایمان را از دست دادیم، مادران زیادی داغدار شدند و برخی حتی جنازه فرزندان خود را ندیدند اما در آن برهه از زمان ما به وظیفه مان عمل کردیم. امام ¨ره© دستور داد و ما با سر به جبههها رفتیم و با تمام قدرت جنگیدیم اما آنچه این روزها شاهد هستیم حق جانبازان و خانواده شهدا نیست.»
حسینی ادامه میدهد: «آنچه پس از پایان جنگ از اتفاقات خوشایند بود یادآوری از زحمات رزمندگان در مراسم و یادوارهها بود و لزوم حفظ و حراست از اهداف والای شهدا و جانبازان بخوبی احساس میشد ولی این روزها کسی حالی از جانبازان نمیپرسد. به عنوان مثال من 3 سال است در بلوار اصلی تهرانسر هستم که تا امروز در هیچ مراسم و یاد وارهای دعوت نشدهام و کسی حتی نگفته کار و بارت چون است؛ روزگارت به چه سان؟
تا امروز و این هفته کسی حالم را نپرسیده است. گاهی دلم میگیرد و به یاد حرف امام میافتم که پیشکسوتان جهاد و شهادت، در پیچ و خم زندگی به فراموشی سپرده نشوند.» جانباز 44 ساله محله که دستی هم در شعر و شاعری دارد اضافه میکند: «باید فرهنگسازی شود اما واقعأ در این 30 سال چقدر برای فرهنگسازی و فراهم کردن امکانات فرهنگی و ورزشی محلات و شهرهای دور افتاده هزینه کردهایم؟
ما برای جوانان کشور چه کردهایم؟ و چگونه توقع داریم آنها با حال و هوای ما در آن روزها آشنا شوند؟ چگونه میخواهیم حال ما را درک کنند که یک جوان از همه چیز خود میگذشت و به عشق کشور و امام با دست خالی به جنگ با دشمن میرفت؟» حسینی خواستار توجه بیشتر مسئولان به اوضاع جانبازان است. خواستهای که دور از ذهن و غیر قابل دسترسی نیست. هست؟
همشهری محله - 21