امروزه شیوع رفتارهای پرخطر جوانان به یکی از مهمترین و گستردهترین دلنگرانیهای جوامع بشری تبدیل شده و علیرغم فعالیتهای سه دهه گذشته، رفتارهای پرخطر در سطح جهان دارای رشدی تصاعدی بوده است. علت این رشد شاید این است که هنوز کشورهای جهان به این نتیجه نرسیدهاند که باید انرژی بیپایان جوانان را درک کنند و به خلق فرصتهای واقعی برای آنها بپردازند.
رفتارهای پرخطر بخشی جدانشدنی از زندگی نوجوانان هستند. دانشمندان بر این باورند که رفتارهاى پرخطر در نوجوانان میتواند مسیر رشد و نمو آنها را در نوجوانى به سمت اختلالات رفتارى و سوءمصرف مواد منحرف کند.
با این حال دکتر لارنس استین برگ از دانشگاه تمپل فیلادلفیا در تحقیقات خود در رابطه با ارتباط مغز و رفتار افراد به این نتیجه رسیده که شبکه مسئول برای کنترل رفتارهای افراد تا زمان بزرگسالی به رشد کامل نمیرسد.
این در حالی است که بخشی از مغز در جستجوی پاداشهای اجتماعی و احساسی و مسئول رفتارهای خارج از کنترل است. در نتیجه تلاشها برای آموزش کودکان در رابطه با عوارض رفتارهای پرخطرشان ممکن نیست نتیجهبخش باشد.
نوجوانانی که تخلیه هیجانی دارند ممکن است مسیر تکاملیشان را به طریقی که احتمال مشکلات سلامت روان را در بزرگسالی افزایش دهد، تغییر دهند.
همچنین برخی کودکان یک الگوی شخصیتی تکانشی را به ارث میبرند و در نتیجه اغلب از پیامدهای طولانی مدت رفتارشان غفلت میکنند این به نوبه خود باعث میشود آنها هم در نوجوانی و هم در بزرگسالی مشکل داشته باشند.
به عقیده این متخصص بهترین روش برای کمک کردن به نوجوانان برای امنیت آنها کنترل موقعیتهایی است که شرایط را برای خطر کردن کودکان فراهم میکند.
برای این کار میتوان اجرای قوانین محدودیت برای فروش مشروبات الکلی، افزایش امکانات بهداشت روان و کنترل موالید، بالا بردن سن رانندگی و سختگیری والدین را اجرا کرد. به عقیده این متخصص افراد در سن بلوغ هنوز نیاز زیادی به کنترل و حمایت والدین خود دارند و این سنین زمان آن نیست که پدر و مادرها رسیدگی به آنها را کاهش دهند یا قطع کنند.
باید توجه داشت که عدم آگاهی و احساس آسیبناپذیری، خطرپذیری نوجوانان را توجیه نمیکند چون مطالعات نشان دادهاند که نوجوانان درست به اندازه یک بزرگسال خطر و ریسک را درک میکنند اما در سنین بلوغ شبکهای از مغز آنها برای خطر کردن و نوآوری فعال میشود بخصوص در طبقات مرفه جامعه. در حالی که نقش عوامل بیولوژیکی پشت این ماجرا هنوز مشخص نیست. ولی همان طور که میدانیم تغییرات فراوانی در سیستم دوپامین در دوره بلوغ صورت میگیرد.
در دورههای رشد این تغییرات افرادی را که به تازگی از نظر جنسی بالغ شدهاند را تشویق به داشتن روابط جنسی میکند که این امر در تنازع بقا بسیار مؤثر است.
دلایل خوبی وجود دارد که نوجوانان میخواهند به سمت پاداش و نوآوریهای مختلف در زمان بلوغ بروند ولی ما نمیخواهیم که آنها از راههای نادرست به این سمت کشیده شوند در عین حال سیستم مسئول برای ساماندهی به احساسات و کنترل تکانهها تا زمان بزرگسالی یا وقتی که افراد به دهه سوم زندگی خود برسند رشد نمیکند چون کودکان قابلیت این را دارند که خودشان را کنترل کنند و ما هم باید آنها را حمایت کنیم.
به نظر نمیرسد تلاش برای معقولتر کردن رفتار نوجوانان آنها را از خطرپذیری باز دارد و برخی امور برای رشد و پیشرفت نیاز به زمان دارند و چه بخواهیم چه نخواهیم قضاوت درست هم با یکی از این امور است.