بهاران لیسانس ادبیات نمایشی از ایران و لیسانس بازیگری و لیسانس فلسفه هنر از فرانسه دارد و در تئاترهای متفاوتی بازی کرده است. بازی او در فیلم «قاعدهی تصادف»، سومین تجربهی سینمایی اوست.
این فیلم به کارگردانی «بهنام بهزادی» از فروردین امسال روی پرده بود. بهاران از قدیمیترین نوجوانان دوچرخه بوده و در سالهای اولیهی انتشار دوچرخه، از همراهان همیشگی دوچرخه بود. به بهانهی فعالیتها و موفقیتهای این سالهایش و اکران فیلم قاعدهی تصادف، پرافتخارترین فیلم سی و یکمین جشنوارهی فیلم فجر، به سراغ این دوست قدیمی دوچرخه میرویم و با او دربارهی خودش و قاعدهی تصادف صحبت میکنیم.
عکس: حامد ملانقى
- کمی برگردیم به روزهای دوچرخه؛ در نوجوانی چهطور با دوچرخه آشنا شدی؟
خب، روزنامهی همشهری و هفتهنامهی دوچرخه خیلی شناختهشده بودند و اگر درست به خاطرم بیاید، من هم از همین طریق دوچرخه را شناختم.
- هنوز هم پیش میآید دوچرخه بخوانی؟
اگر فرصتش پیش بیاید بله، اما خب مطالب آن برای من که دیگر در سن نوجوانی نیستم، ممکن است مناسب نباشد.
- آنزمان چه آیندهای برای خودت تصور میکردی؟ روزنامهنگار؟ بازیگر؟
هیچکدام! فکر میکردم نویسنده شوم و الآن هم علاوه بر بازیگری، به نویسندگی مشغولم.
- پس چه شد که بازیگر شدی؟
خب، رشتهی دانشگاهی من تئاتر بود و بهصورت ناخودآگاه به این سمت کشیده شدم و در جریان آن قرار گرفتم.
- شما هم در ایران و هم در اروپا تئاتر بازی کردهاید. فضای تئاتر ایران و اروپا چه تفاوتهایی دارند؟
به نظرم از دو جنبه قابل مقایسه است؛ یکی امکانات، که در اروپا میتوانم بدون اغراق بگویم تقریباً همتعداد سوپرمارکتهای ما، سالن تئاتر وجود دارد و خب به شدت هم به تئاتر، بها میدهند و برای آن ارزش قائلند. اما از لحاظ توانایی، گاهی اوقات استعدادهایی را میتوانیم در اینجا مشاهده کنیم که آدم را حیرتزده میکنند و همینهاست که جریان تئاتر ایران را پویا و پر انرژی نگه داشته است.
- چه شد که در قاعدهی تصادف بازی کردی؟ آن هم نقش دستیار کارگردان، کاری که در واقعیت هم انجامش داده بودی.
بله، من در واقعیت هم تجربهی دستیار کارگردانی را داشتهام، اما آقای بهزادی من را از قبل، در یک پروژهی دیگر به خاطر داشتند و به همین دلیل من را برای این نقش در نظر گرفتند.
- فیلم قبلی آقای بهزادی، «تنها دوبار زندگی میکنیم» را هم دیده بودی؟
بله، حتی آن را چندینبار تماشا کرده بودم و خیلی دوستش داشتم.
- شخصیت پریسا در فیلم، یک دختر آرام و منطقی است، رسیدن به این آرامش درونی، سخت بود؟
بله، انرژی زیادی از من گرفت. بهخصوص که در یک بازهی زمانی کم (10روزه)، آن را انجام دادم. ولی تمام تلاشم را برای نزدیک شدن به نقش و شناخت آن کردم و واقعاً سعی کردم پریسا باشم.
- یکی از بارزترین اتفاقهای سینمایی این فیلم، «سکانسپلان»های طولانی و از دست نرفتن «راکورد»هاست. بازی این سکانسها، مشکل بود؟
البته این امر برای یک بازیگر تئاتر عادی است، چون تقریباً همیشه این کار را روی صحنه انجام میدهد. نمیتوان گفت سختی، اما یکی از مواردی بود که همواره باید حواسمان به دوربینها بود. انگار که هم دوربین را میبینی و هم آن را نمیبینی.
«قاعدهی تصادف»/ عکسها: بهرنگ دزفولیزاده
- حس میکنم در قاعدهی تصادف، ارتباطی جدی بین مخاطب و فیلم برقرار میشود. حتی در چندباری که به سینما رفتم، دیدم بعضی از تماشاگران برعکس همیشه، بعد از تمام شدن فیلم، با سرعت از سالن خارج نمیشوند. انگار که هنوز از حادثهی تلخ فیلم خارج نشدهاند. این ارتباط از متن میآمد یا بازی بازیگران؟
فکر میکنم که ترکیب هردوی اینها باعث شدند که صداقت فیلم به خوبی به مخاطب منتقل شود.
- «قاعدهی تصادف» سومین فیلمی است که در آن بازی میکنی، اما اولین فیلم شماست که اکران شده. بازخورد مخاطبان چهطور بود؟
در برخورد با مخاطبان، همیشه ممکن است مخاطب یکسری تعارف و مناسبات را برای احترام رعایت کند. اما اگر بنا به برخورد صادقانه باشد، فکر میکنم که مخاطبان خیلی از فیلم خوششان آمده بود و از آن راضی بودند.
- نوجوانها هم برای تماشای فیلم آمده بودند؟
بله، اتفاقاً چند روز پیش که سینما رفته بودم، یک دختر خانم نوجوانی جلو آمدند و در مورد فیلم، بسیار حرفهای و دقیق اظهار نظر کردند که برای من، هم جالب و هم خوشحال کننده بود.
- فکر میکنی قاعدهی تصادف، دغدغهی نوجوانهای امروزی هم هست یا فیلمی متعلق به نسل سوم است؟
به نظرم فیلم برای کسی است که از دیدن آن لذت ببرد، نه متعلق به گروه سنی خاصی. فیلمی است که هم پدرها و مادرها و هم بچهها نیاز است که آن را ببینند؛ چون به بررسی زوایای دید هر دو آنها میپردازد.
- شنیدهام که داری رمان مینویسی. کار نوشتن رمان به کجا رسیده؟
بله، تقریباً کار نوشتن رمان به آخر رسیده و فقط نیاز به یک بازنویسی مجدد دارد. اتفاقاً رمانم قصهی یک نوجوان و برخوردش با دنیای اطرافش را روایت میکند.
- خیلی از نوجوانهای خوانندهی دوچرخه، به بازیگری علاقه دارند. چه پیشنهادی برای این گروه علاقهمند سینما داری؟
فکر میکنم که نوجوانها باید به دنبال علاقهشان بروند و آرزوهایشان را جدی بگیرند و فکر نکنند که رسیدن به آنها محال است و بدانند که دقیقاً چه میخواهند و مراقب آرزوهایشان باشند.