نمیگویم من جزو دستهی دوم هستم، ولی جزو دستهی اول هم نیستم. مادرم میگوید که آدمها باید با کارهایشان خاطرهی خوش ایجاد کنند نه با ظاهر و رفتار ظاهری. ولی من مثل مادرم فکر نمیکنم. اگرچه عمل مهماست، اما ظاهر هم در تأثیرگذاری کم اهمیت نیست. دوستم میگوید: اعمال و رفتار ظاهری ما بیشتر اکتسابی است تا ذاتی. اگر از کودکی و نوجوانی برخی رفتارهای خوب را تمرین کنیم، حتماً در وجودمان نهادینه میشود و همیشه با ما میماند. ژستها و رفتارهایی مقدماتی که بسیاری از ما به آنها اهمیت نمیدهیم.
لبخندستان!
تحقیقات علمی ثابت کردهاند که فقط یک لبخند ساده بر روی چهره میتواند روشنایی و اعتماد بهنفس را به چهرهی هرکسی بیاورد.
لبخند نه تنها ظاهر بیرونی مناسبی به افراد میدهد، بلکه از نظر روحی هم انرژی درونی و احساس آرامش ایجاد میکند.
و چه کسی احساس قدرت و آرامش را در آدمی که یک لبخند دلنشین برلب دارد نمیگیرد؟
آدم شاد همیشه به یاد ماندنی است.
صاف مثل ستون!
تصور کنید، یک نفر نخی به سرتان وصل کرده و مدام در حال کشیدن آن از بالاست. این نخ نامرئی باید همیشه چه در حالت ایستاده و چه در حالت نشسته به سر شما وصل باشد.
فقط صاف ایستادن کافی نیست. بلکه باید سرتان را هم بالا بگیرید. چانه را هم بالا بگیرید و برای نگاه کردن به اشیا چشمانتان را ریز نکنید.
همانطور که با صاف ایستادن قد هم بلندتر میشود، اعتماد به نفس هم بالاتر میرود. از اینها گذشته ستون فقرات بهخاطر غیراستاندارد نشستن و ایستادن آسیب میبینند که با صاف ایستادن و صاف نشستن از این آسیب هم جان سالم بهدر میبرید.
آرام بگیرید!
ضربه زدن با دست به جایی، ناخن جویدن، با موها ور رفتن و سر و صدا از دهان درآوردن، اصلاً ژستهای خوبی نیستند.
همهی این حرکات بهطور غیرمستقیم در حال فرستادن این پیغام هستند: من عصبیام!
اگر عصبی هستید، سعی کنید بر تنفستان تمرکز کنید و چندبار نفس عمیق بکشید. نفسهایتان را بشمارید و هربار زمان نفس عمیق را طولانیتر کنید.
اما اگر صرفاً از روی عادت یکی از این کارها را انجام میدهید، این صدای آژیر خطر برای شماست. همین حالا هم برای ترک این عادت دیراست. پس زود دستبهکار شوید.
زل بزنید!
بله کمی سخت است. بهخصوص در فرهنگ ما. ولی باور کنید امروزه هیچکس اینکار را بد تعبیر نخواهد کرد.
چشمها حسی صدچندان به جریان یک مکالمه میدهند. آنها حس را مستقیماً از قلب به وجود مخاطب وارد میکنند و زبان آن را مستقیم از مغز منتقل میکند. پس در هنگام گفتوگو قلب و مغز را درهم بیامیزید و بهطور مستقیم به چشمهای طرف مقابل نگاه کنید. با اینکار حسی از راستگویی و اطمینان به طرف مقابل خواهید داد و او را بهشنیدن حرفهایتان تشویق میکنید.
دستها پایین!
هیچ میدانید حتی دستها هم حرف میزنند؟
خب، البته نه مثل بلبل، ولی دستها هم میتوانند به اطرافیان پیغامهایی خوب یا بد بفرستند.
وقتی شما دست به سینه میایستید به اصطلاح گارد را بستهاید و به اطرافیان به زبان بیزبانی در حال فرستادن این پیغام هستید: به من نزدیک نشوید.
دستها را آزادانه رها کنید یا آنها را روبهرویتان به هم قفل کنید و حالتی پایدار و آرامشبخش به آنها بدهید.
اگر نشستهاید میتوانید آنها را بیحرکت و آرام روی زانوها بگذارید.