معرفی فیلم> آپاراتچی فکر می‌کند، فصل تابستان باید فرصت مناسبی برای فیلم دیدن باشد. برای همین انتظار دارد آپاراتچی‌های نوجوان، بیش‌تر از قبل فیلم ببینند و یادداشت‌های بیش‌تری به آپاراتخانه بفرستند.

حالا هم برای این‌که فرصت تابستان را از دست ندهیم، یک‌راست می‌رویم سر یادداشت‌های رسیده به آپاراتخانه:

 

زندگی جوان‌های امروز

غزل محمدی، آپاراتچی نوجوان 15 ساله از تهران، درباره‌ی فیلم «قاعده‌ی تصادف» ساخته‌ی «بهنام بهزادی» که به‌تازگی در شبکه‌ی نمایش خانگی توزیع شده، نوشته:

«این فیلم توانسته رابطه‌ی بین آدم‌ها و عکس‌العمل‌هایشان را در موقعیت‌های مختلف به‌خوبی نشان بدهد. به‌خصوص شخصیت‌های جوان فیلم که وقتی کارشان خوب پیش می‌رود و درباره‌ی اجرای تئاترشان مشکلی ندارند، با هم خوب هستند و وقتی با مخالفت پدر یکی از شخصیت‌ها به نام «شهرزاد» با سفر دخترش به خارج، دچار مشکل می‌شوند، پشت هم را خالی ‌می‌کنند.

همشهری، دوچرخه‌ی شماره‌ی 708احساسات شخصیت‌های جوان درباره‌ی یک‌دیگر، بسیار طبیعی از آب درآمده است. همه‌ی بازی‌ها خوب است، فقط به نظرم وقتی شهرزاد، بعد از این‌که از دست پدرش فرار کرد، به راحتی رفت و با دوستانش ناهار خورد، باورپذیر نبود. چون در چنین شرایطی، آن‌قدر اضطراب آدم زیاد است که هیچ‌کاری نمی‌تواند انجام دهد. به نظرم، بهترین بازی را «امیر جعفری» دارد و توانسته بود با بازی موفقش، نقش پدری نگران را بازی کند.

صحنه‌ی آخر فیلم، وقتی که محل تمرین پر‌جنب وجوش نمایش، به راحتی به ماتمکده تبدیل می‌شود و چراغ‌ها خاموش می‌شوند و فقط پدر نگران، آن‌جا می‌ماند، عالی بود.»

آپاراتچی: غزل خانم محمدی، خیلی خوب است که تماشای فیلم را به‌طور جدی دنبال می‌کنی و برای آپاراتخانه، یادداشت می‌فرستی. اما بهتر است همیشه قبل از فرستادن یادداشت‌هایت، یکی دوبار آن‌ها را بخوانی و به جمله‌بندی‌هایت بیش‌تر دقت کنی. دیگر این‌که بهتر است وقتی از یک فیلم صحبت می‌کنی، از فعل‌های ماضی برای توصیف آن استفاده نکنی. چون فیلم‌ها هم مثل بقیه‌ی هنرها، هرگز قدیمی نمی‌شوند و همیشه می‌شود با فعل مضارع از آن‌ها صحبت کرد.

 

برای همه‌ی خواهرها و برادرها

ساجده آقابابایی، آپاراتچی نوجوان 16 ساله از رشت، درباره‌ی فیلم «زندگی با چشمان بسته» ساخته‌ی «رسول صدرعاملی» که در شبکه‌ی نمایش خانگی توزیع شده، نوشته:

همشهری، دوچرخه‌ی شماره‌ی 708«زندگی با چشمان بسته، فیلمی است که در همان روزهای اکرانش هم، کارگردانش آن را به همه‌ی خواهرها و برادرها تقدیم کرده بود؛ هر چند که نداشتن خواهر و برادر، باعث نمی‌شود که بعد از فیلم‌های «دختری با کفش‌های کتانی»، «من، ترانه، 15 سال دارم»، «دیشب، باباتو دیدم، آیدا»، از تماشای چهارمین فیلم نوجوانانه و اجتماعی «رسول صدرعاملی»، دست بکشیم.

فیلم‌نامه‌ی «محمود اربابی»، بیش‌تر بر جنبه‌های احساسی داستانش تکیه دارد تا بر ابعاد منطقی آن و حتی بازی «حامد بهداد» در نقش برادری مهربان، برای «ترانه علیدوستی» هم بر بار احساسی فیلم می‌افزاید.

آپاراتچی نوجوان فکر می‌کند سکانس‌های خاص و لحظه‌های ناب این فیلم، مانند مکالمه‌ی دلنشین خواهر و برادر و نامه‌هایشان، می‌تواند شما را به تماشای این فیلم، ترغیب کند.

آپاراتچی: ساجده خانم آقابابایی، خوشحالم که برای آپاراتخانه یادداشت می‌فرستی. منتظر یادداشت‌های بعدی‌ات هستم.

 

یادداشت‌های شما به آپاراتخانه رسید:

مریم رضایی (حوض نقاشی، لطفاً مزاحم نشوید)، لیلا موسی‌پور (گذشته، قاعده‌ی تصادف، میگرن)، حانیه گودرزی (رژیم طلایی)، ساجده آقابابایی (حوض نقاشی، زندگی با چشمان بسته) و غزل محمدی (تهران 1500، حوض نقاشی).

کد خبر 224638
منبع: همشهری آنلاین

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز