افتاده کف پیادهرو
چشمهایم پر از
سیاهی قیر و
سختی سنگ
تا اینکه یکروز
یکنفر ایستاد و
با انگشتهای مهربانش
مرا برداشت
من آینهای شدم
در دل یک کیف جیبی
زندگی من
از انگشتهای تو شروع شد
زیباییام
از لحظهای که تو را دیدم
تصویرگری: سارا عصاره