هال براساس انیمیشنهای «ماشینها»، دنیای تازهای خلق کرده است؛ دنیایی موازی دنیای ماشینها؛ دنیای هواپیماها. انیمیشن هواپیماها از اواخر مردادماه در 3702 سالن سینمای آمریکا اکران شده و تاکنون بیش از 60 میلیون دلار فروش کرده است. در این گفتوگو، هال از چگونگی تولید انیمیشن هواپیماها و... حرف میزند.
- ایدهی هواپیماها از کجا آمد؟
اوایل سال 2009 بود که انیمیشن قبلیام، «تینکر بِل و گنج گمشده» را تمام کرده بودم و اوقات فراغت بیشتری داشتم. آنزمان، وقت زیادی را با «جان لَسِتِر»؛ کارگردان انیمیشنهای «ماشینها» و فیلمنامهنویس و نویسندهی فیلمنامهی هواپیماها، میگذراندم. ما خیلی حرف برای گفتن داشتیم. هر دو عاشق علم مکانیک و حرکت اجسام بودیم. عاشق مسابقههای «فرمول یک» بودیم و آن را دنبال میکردیم. ما عاشق ماشینها، قطارها و البته هواپیماها بودیم. مهم نبود صحبت ما از کجا شروع میشد، چون در نهایت مکالمهمان با صحبت دربارهی یک وسیلهی متحرک هیجانانگیز، به پایان میرسید. دیگر علاقهی مشترک ما، تاریخ بود. مرور تاریخ علم برای هردوی ما هیجان زیادی داشت. آنزمان داشتم روی ایدهی قطارها کار میکردم. قصهای دربارهی موتور بخار، آدمها و حیوانات. جان هم مثل من، خیلی به قطارها علاقه داشت و درشکلگیری قصه، ایدههای جذابی داشت.
یک روز تلفنم زنگ زد و جان که از داخل یک هواپیما به من زنگ زده بود، گفت: «هی کِلی! نظرت چیه که به جای قطارها، بریم سراغ هواپیماها؟!»
جوابم این بودکه اگر چیزی باشد که بیشتر از قطارها، دوست داشته باشم، قطعاً هواپیماها خواهند بود. یادم هست که صدای خندهی جان از پشت خط تلفن میآمد. جان گفت: «بیا ایدهی قطارها را فعلاً کنار بگذاریم. بیا ماجراجویی تازهای را به مردم نشان بدیم. چیزهای که مثل ماشینها و قطارها روی زمین نیست. بیا کاری کنیم که مردم سرشان را بالا ببرند و داستان هواپیماها را ببینند.»
این دقیقاً قصهی شکلگیری هواپیماهاست. در مکالمه آنروز، جان فهمید که سابقهی عشق به هوانوردی در خانوادهی ما موروثی است.
- جالب شد! یعنی پدر شما هم عاشق هواپیماها بود؟
خب، باید بگویم که پدر من یک خلبان حرفهای بود! پدربزرگم هم خلبان بود. شاید خیلی از بچهها، دوچرخهسواری را از پدرهایشان یاد گرفته باشند، اما دربارهی پدر من، قضیه فرق میکند. او از پدرش خلبانی را یاد گرفت و عشق به پرواز و آسمان را از کودکی در وجود من پرورش داد.
یکی از کارهایی که بیشتر وقتها انجام میدادیم، رفتن به یک آشیانهی پرواز و تماشای پرواز هواپیماها بود. وقتی هشت یا نُه ساله بودم، کنار آشیانهی هواپیماها میایستادم و از روی حالتهای مختلف هواپیماها، طراحی میکردم. دوران فوقالعادهای بود.
- پس میشود گفت که همان طراحیها، با ورود شما به دنیای انیمیشن حرفهای، تبدیل به این فیلم شدند.
راستش فکر میکنم، من نمونهی کامل فردی هستم که رؤیاهایش تحقق پیدا کرده! وقتی وارد دنیای انیمیشن شدم، من و تمام رؤیاهایم به این هنر قدم گذاشتیم. بسیار خوشبخت بودم که توانستم بین جهان انیمیشن و خاطرات خوش دوران کودکیام، پُلی بسازم که بینندهی این انیمیشن، با عبور از آن، جادوی پرواز در آسمان را لمس کند.
- برای ساخت این انیمیشن از نرمافزارهای شبیهسازی هم استفاده کردید؟
اصلاً! از هیچ نرمافزار شبیهسازی، استفاده نشد. ما از علم مکانیک در طراحی هواپیماها استفاده کردیم. وزن هواپیما، گنجایش مخزن سوخت، طراحی بدنه و بهطور کلی، همهچیز را بر اساس علم مکانیک طراحی کردیم.
هواپیماها برای ما واقعی بودند و برای همین برای طراحیشان در دنیای انیمیشن از الگوهای جهان واقعی استفاده کردیم. در فیلم حرکات آکروباتیک هوایی زیادی وجود دارد که ما برای طراحی آنها به تکتک حرکات سکان هواپیما فکر کردیم. برای همین حرکتهای هواپیماها در فیلم، کاملاً واقعی به نظر میرسند.
- قسمتهای اول و دوم انیمیشن ماشینها را استودیوی «پیکسار» ساخت و هواپیماها را استودیوی «دیزنی» تولید کرده است. اسم این را رقابت میگذارید یا همکاری؟
قطعاً همکاری. جان لستر، حلقهی ارتباطی این دو استودیو بود. جان، در هر دوی این استودیوها کار میکند و فیلمنامهنویسی، خلاق و تیزهوش است. حضور او بهعنوان نویسندهی داستان هواپیماها، باعث شد تا استودیوی پیکسار تجربهی ساخت و تولید دو پروژهی ماشینها را در اختیار ما بگذارد. آنها حتی چند شخصیت از آن داستان را به ما قرض دادند که ما با خوشحالی و رضایت از آنها استفاده کردیم.
- بزرگترین چالش شما در تولید این فیلم چه بود؟
خب اول از همه، ما 10 سال تجربهی تولید دو پروژهی ماشینها را در اختیار داشتیم. تجربهای که استودیوی پیکسار از تمام مراحل ساخت این دو انیمیشن در اختیار ما گذاشت، در تولید هواپیماها بسیار مؤثر بود. با این حال، ما نمیخواستیم قسمت سوم ماشینها را ساخته باشیم. هواپیماها، دنیایی متفاوت داشتند. شخصیتهای جدید و زیادی در قصه بودند که جهان خودشان را میخواستند. جان در مقام فیلمنامهنویس، مرتب به ما گوشزد میکرد که «الآن فرصتی است که از جهان ماشینها فاصله بگیریم.»
راستش کار کردن با ماشینها به مراتب سادهتر است. ما ماشینها را هر روز میبینیم. با آنها رانندگی میکنیم و جزئی از زندگی روزانهی ما هستند. ولی هواپیماها همیشه بالای سرمان بودهاند. یا از زمین پروازشان را در آسمان دیدهایم یا هنگامی که در آنها نشستهایم به جهان کوچک زیر پایمان نگاه کردهایم. پروژهی هواپیماها، ما را با تجربهی متفاوتی روبهرو کرد. هواپیماها دماغه، بال و دُم دارند. هواپیماهای داستان ما، ملخ دارند و عاشق حرکتهای آکروباتیک هستند. خب، همهی اینها، چالشهایی بودند که فکر میکنم از پس آنها برآمده باشیم.
- در انیمیشن شما شخصیتی وجود دارد که هشت اسم متفاوت دارد. چرا؟
البته سؤال شما را کمی اصلاح میکنم و میگویم انیمیشن ما، هشت بخش مختلف دارد که نام یکی از هواپیماها، در هر یک از این فیلمها، متفاوت است. ما «راشل» را شخصیتی بومی در نظر گرفتیم. برای همین اسم آن در روسیه به «تاتیانا» تغییر میکند. «راشل» در فرانسه، هواپیمایی فرانسوی میشود، در برزیل، برزیلی میشود، در آلمان، آلمانی و در چین یک هواپیمای چینی! این فرصتی بود تا بینندههای انیمیشن در هر گوشه از جهان، با داستان فیلم، احساس نزدیکی بیشتری کنند.
- در فهرست گویندگان این انیمیشن، اسمهای بزرگی به چشم میخورند. چهطور توانستید اینهمه هنرپیشهی خوب را یکجا دور هم جمع کنید؟
بله، هنرمندان بزرگی در این فیلم با ما همکاری داشتند که معروفند و البته برنامههای کاریشان بسیار فشرده است. من خیلی دلم میخواست که از کمدینهای با ذوق سینما در این فیلم استفاده کنم. بنابراین مجبور شدم برای حضور چند نفر از آنها در این پروژه، زمان زیادی منتظر بمانم. مرحله بعدی این بود که کدام نقش را به کدام هنرپیشه بدهم. تکتک آنها استعداد خاصی در طنز داشتند که به شکلگیری شخصیت قهرمانهای این انیمیشن، کمک زیادی کرد و من از این بابت از همهی گروه بازیگرانم، سپاسگزارم.