عکس> فریبا خانی: در را که باز کنی میبینیاش که پشت در چمباتمه نشسته است و روی صورتش هم یک حریر زرد و نارنجی انداخته و لبخندمیزند. مهر، پشت در منتظر است.
با همهی شور و نشاط و بروبیایش، با ترافیک و بادهای پاییزیاش که بوی خنکی میدهد.یادش به خیر مهرهای کودکیام... وقتی باد مرا از کوچهی درختی هل میداد به سمت مدرسه!مهر بو دارد؛ یک بوی منحصر به فرد. بوی کیف، کفش، کتاب و دفترهای نو... بوی پاککنهای عطری و کولههای پر از کتاب. راستی خرید مدرسه را انجام دادهای؟ دلت میخواهد خودت را بیندازی در استخر مدرسه و غرق کتاب و درس بشوی. دلت برای همشاگردیها تنگ شده است یا نه؟!
پس در را باز کن... آن که پشت در ایستاده و ورجه وورجه میکند، مهر است!