او علاوه بر جوایز جشنوارههای داخلی جشنوارهی بینالمللی فیلم فجر، جشنوارهی بینالمللی فیلمهای کودکان و نوجوانان و جشنوارهی فیلم رشد ، جوایزی چون نخل طلایی فیلم کوتاه جشنوارهی کن، دوربین طلایی جشنوارهی کاروسل کانادا، فیل نقرهای جشنوارهی حیدرآباد هند، تقدیرنامهی داوران یونیسف جشنوارهی فیلم برلین و پلاک برنزی جشنوارهی فیلم کودک قاهره را دریافت کرده است. از آثار عبدالله علیمراد میتوان به فیلم سهاپیزودی «قصههای بازار» (شامل«طوطی و بقال»، «ورود به دنیای عروسکها» و «کوه جواهر»)، «کاغذ و تا»، «کلید قفس»، «بچهها در موزه»، «یکی کم است»، «بهادر» و «سپید بالان» اشاره کرد.
* * *
اینجا عروسکها جان میگیرند، راه میروند، حرف میزنند و اجزای صورتشان تکان میخورد. ما آنها را میبینیم که مثل آدمهای واقعی زندگی میکنند و به تماشای قصههای زندگیشان مینشینیم. در دنیای استاپموشن، لحظهها خیلی اهمیت دارند، خیلی بیشتر از دنیای واقعی؛ زیرا انیمیشنهای استاپموشن از لحظههای به هم چسبیده ساخته میشوند و کسی که این لحظهها را به هم میچسباند، باید حوصله و دقت داشته باشد که آدمک ۲۰ سانتیمتریاش را ذرهذره در هر قدم راه ببرد. «عبدالله علیمراد» هنرمندِ پیشکسوت این عرصه است؛ هنرمندی که خیلی از این آدمکها را ساخته و قصههای زیادی با این تصاویر برایمان روایت کرده است. اینبار پای صحبتهای عبدالله علیمراد مینشینیم تا از دنیای عروسکها برایمان بگوید.
* * *
- این روزها آنقدر انیمیشن در دنیا تولید میشود که نمیتوان تمام آنها را دید. علاوه بر بعضی از فیلمهای سینمایی، برنامههای تلویزیونی زیادی هم بهروش استاپموشن ساخته میشوند. زمان کودکی و نوجوانی شما، چهقدر انیمیشنِ استاپموشن وجود داشت؟
۵۰ سال پیش که من یک نوجوان ۱۵ ساله بودم، فیلمهای انیمیشن از تلویزیون بهصورت سیاه و سفید پخش میشد. از تماشای آن انیمیشنها لذت زیادی میبردیم، مثل کسانی که تشنه هستند و با چند قطره آب سیراب میشوند. الآن که تولیدات انیمیشن مثل سیل جریان پیدا کرده دیگر آن لذت را پیدا نمیکنم.
- چهقدر تلویزیون تماشا میکردید؟
سه شبکهی سیاهوسفید در دسترس بود. دو شبکهی ایرانی و یک شبکهی آمریکایی که برای افسران ارتش آمریکا راهاندازی شده بود.
- کجا زندگی میکردید که به این شبکه دسترسی داشتید؟
تهران در نزدیکی میدان فردوسی فعلی. تقریباً در سال ۱۳۴۵ این شبکه روزی هفت، هشت ساعت برنامه به زبان انگلیسی پخش میکرد و مخاطبان آن نزدیک به ۵۰۰۰ نظامی آمریکایی بودند که در تهران حضور داشتند. از این شبکه انیمیشنهای بیشتری پخش میشد و من مشتری همیشگی آن کارتونها بودم؛ کارتونهایی مانند پاپای ملوان، فیلیکس گربه و میکی ماوس.
- سینما هم بود؟
بله، سالی یکی، دوبار هم انیمیشنهای بلند در سینماها اکران میشد. این انیمیشنها اغلب از تولیدات شرکت دیزنی بودند؛ انیمیشنهایی مثل زیبای خفته، شمشیر در سنگ و گربههای اشرافی. انیمیشنهای بلند سینمایی در دنیا خیلی کم تولید میشد اما امروزه هرسال چندین انیمیشن بلند تولید میشود که به قول شما دیگر فرصتی برای تماشای همهی آنها باقی نمیماند.
- از چه سنی تصمیم گرفتید بهسمت ساخت انیمیشن و مشخصاً متحرکسازی عروسکی بروید؟
نقاشی و انیمیشن را از کودکی دوست داشتم، اما تصور نمیکردم که روزی حرفهام شود. در دورهی دبیرستان حاشیهی تمام کتابهای درسی من پر بود از نقاشی متحرک که با سریع ورق زدن، آن نقاشیها به حرکت در میآمدند. این نقاشیها توجه همشاگردیها را خیلی جلب میکردند. زمان انتخاب رشتهی تحصیلی خیلی سرگردان بودم، به حرفههایی مانند معماری، معماری داخلی و حتی دندانپزشکی هم توجه داشتم، اما بالأخره عشق به انیمیشن مرا بهسمت آن کشاند و در آزمون ورودی مرکز تجربیات و آموزش سینمای نقاشی متحرک که در امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان توسط دکتر زرینکلک تأسیس شده بود شرکت کردم و بعد به اروپا رفتم.
- این آموزشها چهقدر طول کشید؟
یکسال و نیم بعد از اینکه یادگرفتن انیمیشن را شروع کردم، بهعنوان شاگرد برجستهی کلاس برای مسافرت به کشور چک انتخاب شدم یعنی همان کشوری که زیباترین فیلمهای عروسکی دنیا را تولید میکرد. برای مدت دو ماه به چک رفتم و در استودیوی معروف «کراکتی فیلم» پراگ به فراگیری انیمیشن عروسکی پرداختم.
بعد از برگشتن تلاش میکردم از چیزهایی که یاد گرفتهام استفاده کنم و چند فیلم کوتاه عروسکی تجربی ساختم. بعد از انقلاب، در استودیوی جدیدی که در امور سینمایی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان راهاندازی شده بود، شروع به کار کردم که 30 سال این همکاری طول کشید و نتیجهی آن طراحی و کارگردانی حدود ۱۲ فیلم عروسکی و انیمیشن بود.
- وقتی تمام کارهای یک انیمیشن تمام میشود و نسخهی بازبینی آن را تماشا میکنید، چه حسی دارید؟
احساس عجیبی که توصیف آن سخت است، احساس هیجان و شعف خاص و گاهی توام با نگرانی از اینکه نتیجهی کار چه شده است. البته در گذشته خیلی بیشتر احساس نگرانی داشتیم چون با نگاتیو فیلمبرداری میکردیم و پس از تمام شدن فیلمبرداری نگاتیو را برای ظهور و چاپ به لابراتوار میدادیم و سه، چهار روز در انتظار ظاهر شدن نگاتیو و چاپ میماندیم. با فناوری امروزی و کار با روشهای دیجیتال بلافاصله کار متحرکسازی شده را تماشا میکنیم. این روش محاسن زیادی دارد، اما آن هیجان کار با نگاتیو را ندارد.
- کار استاپموشن خیلی وقتگیر و طولانی است. چرا به سراغ یک رشتهی دیگر سینمایی نرفتید؟
این کار اصطلاحاً کیلویی نیست، قیراطی است. تولید محدودی دارد، ولی اگر علاقهی کافی داشته باشید به آن عادت میکنید و ادامه میدهید. در استاپموشن باید بهدنبال کیفیت بود نه تولید سریع و انبوه.
- استفاده از رایانه چهقدر وقت و هزینهی تولید استاپموشن را در ایران کم کرد؟
کامپیوتر الآن توانسته کمک زیادی بکند. قبلاً با نگاتیو کار میکردیم و غیر از وقت و زحمت بسیار زیادی که صرف میشد، حتی امکان داشت نگاتیوها از بین برود. یک بار نگاتیو ما در جریان جابهجا کردن در لابراتوارها گم شد و زحمات چندماه از بین رفت. اما الآن میتوانیم فیلم را در جریان تولید هم ببینیم. با این حال، استاپموشن هنوز هم وقتگیر است و اگر یک روز کامل کار کنید، فقط 20 ثانیه فیلم تولید میشود.
- پس فیلمهای سینمایی طولانی و متعددی که دائم به بازار میآیند چهطور تولید میشوند؟
در استودیوهای ساخت این فیلمها چهار یا پنج نفر کار نمیکنند. گاهی اوقات ۵۰۰ نفر در ۱۰ صحنهی مشابه در حال ضبط یک فیلم هستند و به این شکل کار با سرعت پیش میرود.
- بعد از تمام شدن ضبط فیلم چه به سر دکور و صحنهها میآید؟
بعد از اتمام هر پروژه عروسکها و آن بخش از دکورها و لوازم صحنه که دارای ارزش هنری باشند در مکانهایی مانند موزه نگهداری میشوند و مابقی قطعات که ارزش چندان ندارند، دور ریخته میشوند. اسکلت عروسکها از لوازم ماندگاری هستند که در چندین فیلم میتوانند مورد استفاده قرار بگیرند. من تقریباً از تمام فیلمهایی که ساختهام، بعضی از عروسکها یا اشیا را نگه داشتهام.
- با تمام این سختیها چرا هنوز هم در ایران فیلم استاپموشن ساخته میشود؟ آیا نسل جوان به این سبک انیمیشن علاقه دارد؟
بله، حدود ۱۰ سال است که جهش خوبی در این رشته اتفاق افتاده و چند دانشگاه آن را تدریس میکنند. بعضیها هم به شیوهی استاد-شاگردی آن را یاد میگیرند. الآن خیلی از جوانان در ایران به این رشته علاقه دارند، آنقدر که نیازی به تشویق کردن ندارند. تا رسیدن به کشورهایی که در صدر قرار دارند هنوز فاصله داریم، اما مطمئناً آیندهی بسیار روشنی در پیش رو است.
انیمیشن و پیشینهی نمایش عروسکی
زمانی بهترین تولید کنندههای استاپ موشن در کشورهای اروپای شرقی بودند. تعداد زیادی از این انیمیشنها در برنامههای کودک سالهای ۶۰ در ایران پخش میشد. تقریبا تمام کسانی که امروزه کار انیمیشن را دنبال میکنند سبکها و آثار استاپ موشن در اروپای شرقی را میشناسند. علیمراد میگوید: «در اروپای شرقی فرهنگ نمایش عروسکی بسیار غنی و پرباری وجود داشت که زمینه ساز متحرکسازی عروسکی نوین شد. بین آنها کشور چک بهترین انمیشنسازان را داشت اما بعد از فروپاشی بلوک شرق (۱۹۹۲) افت زیادی کرد و الآن انگلیس، آمریکا و روسیه بهترین انیمیشنسازان هستند. در آسیا هم کشورهایی که نمایش سنتی قوی داشتند الان انیمیشن بهتری دارند مانند ژاپن. هرچقدر از سمت این کشور به طرف غرب آسیا میآیید میبینید که کشورها نمایش عروسکی کمتری داشتند و در نتیجه الآن هم انیمیشن ضعیفتری دارند.»
پس میتوان نتیجه گرفت که انیمیشن فعلی براساس داشتههای فرهنگی قدیمی کشورها ساخته و دنبال میشود. با اینحساب ما هم میتوانیم براساس داشتههای فرهنگی خودمان کار انیمیشن را انجام دهیم. علیمراد که کار تدریس انیمیشن را انجام میدهد میگوید: «داستان قصههای بازار را ما براساس همین عناصر فرهنگی و در دکوری با معماری شناخته شده تولید کردیم. ظاهر عروسکها هم با استفاده از پوشاک ایرانی طراحی شده بود. قسمتی از این دکور و عروسکها الآن در ساختمان مرکز آفرینشهای هنری کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان قرار دارد بخشهایی را هم به موزه سینما اهدا کردیم.»
وقتی از او میپرسیم که چرا کودکان و نوجوانان ایرانی متحرکسازیهای عروسکی خارجی را بیشتر تماشا میکنند، میگوید: «این مسئلهی مهمی است انیمیشنهای خارجی دارای ساخت بهتر، گرافیک و رنگآمیزی بهتر و قصههای جذابتری هستند. طبیعی است که آن انیمیشنها بیشتر مقبول واقع میشود اما کودکان و نوجوانان ایرانی انیمیشنهای خوب ایرانی را دوست دارند. نمونهی بازر آن سریال شکرستان که مورد استقبال قرار گرفت.»
اما باز هم تفاوتهای خیلی زیادی بین انیمیشن در کشور ما و دیگر کشورها باقی میماند. در کشورهای غربی انیمیشن فصلهای نمایش طولانی درسینماها دارند. انیمیشنهای ایرانی بیشتر به تلویزیون راه پیدا میکنند و کمتر پیش میآید که اکران سینمایی داشته باشند. حتی توزیع انیمیشن در شبکه خانگی هم محدود است. علیمراد که بارها توانسته است با فیلمهایش جوایز داخلی و خارجی بگیرد میگوید: «مخاطبان تلویزیون و سینما با هم فرق دارند یک محصول نمایشی در تلویزیون برای عموم مردم عرضه میشود اما مخاطبان سینما فیلم را انتخاب میکنند و به سینما میروند. متاسفانه مردم ما به انیمیشن علاقه چندانی ندارند و آن را محصولی مربوط به کودکان میدانند. در کشور های غربی توده مردم انیمیشن را دوست دارند به همین دلیل است که فیلمهایی انیمیشن اکران موفق دارند و گاهی به فروش بیش از یک میلیارد دلار میرسند.» و برای آخرین میپرسیم که اگر استاپ موشنهای خارجی در سینماهای ما عرضه شوند مخاطبان را جذب میکنند یا خیر. جواب او کمی متفاوت است. «تصور من این است که اگر ما یکی از زیباترین انیمیشنهای دنیا را در ایران اکران کنیم یک دهم یک فیلم متوسط زنده هم موفقیت به دست آورد.»
پیچ و میخ و آهنربا
خیلی پیش میآید که از من دربارهی نکات فنی ساخت یک فیلم استاپموشن میپرسند. این کار توضیحات مفصلی دارد که نمیتوان به سادگی شرح داد. اما بهطور خلاصه شخصیتها و دکورهای فیلم استاپموشن معمولاً با مقیاس یک به ده ساخته میشود، یعنی یک انسان با دو متر قد، به یک عروسک با قد ۲۰سانتیمتر تبدیل میشود و متحرکسازی آنها با روش عکاسی یک به یک انجام میگیرد.
صحنه پردازی یک فیلم عروسکی یا استاپموشن شبیه فیلم زنده است اما در مقیاس کوچکتر به ازای هر ثانیه ۲۴بار باید عروسکها متحرکسازی شوند. البته در حرکتهای آهسته برای صرفهجویی به ازای هر حرکت دو کادر عکس گرفته میشود. بنابراین در هر ثانیه ۱۲بار عروسکها متحرکسازی میشوند. معمولاً هر عروسک یک اسکلت فلزی یا سیمی دارد و پوشش روی اسکلتها از اسفنج و پارچه و گاهی مواد خاصی شبیه لاستیک، درست میشوند. عروسکهایی هم که بیشتر از آنها استفاده میشود، اسکلت فلزی با مفصلهای متحرک برنجی دارند.
بعضی اوقات دست عروسک را در اندازهی واقعی میسازند، اما در نماهایی از آنها استفاده میشود که قرار است از این دست به تنهایی فیلمبرداری شود. مثلاً ممکن است این دست بخواهد سوزنی را نخ کند. این سوزن و نخ را دیگر با مقیاس یک دهم نمی توان ساخت. نکتهی بعدی ایستادن عروسک بر روی دکور است. روشهای مختلفی برای این کار وجود دارد. میتوان پای عروسک را پیچ کرد یا آن را با آهنربا به صفحه چسباند. بعضیها هم کف دکور را با اسفنج میسازند و پای عروسک با یک سیم تیز در آن فرو میرود یا اینکه اصلاً پای عروسک را میخ میکنند. عروسک باید محکم باشد تا در زمانی که دیگر قسمتهای بدنش را تکان میدهید نیفتد و به هم نخورد. حالا تصور کنید زمانی که یک اسب در صحنه راه میرود، چهقدر تنظیم حرکتهایش مشکل میشود.
صورت عروسک در طول فیلم یک شکل نیست. سر به شکلهای مختلف خندان، عصبانی، ناراحت و... ساخته و مورد استفاده قرار میگیرد. تعویض در حین حرکت بدن انجام میشود، مثلاً زمانی که عروسک خم میشود تا چیزی را بردارد سر آن را عوض میکنیم، زیرا اگر عروسک در این صحنه ثابت بماند مشخص میشود. این یکی از نکاتی است که بهتدریج و با تجربه کردن بهدست میآید. کار استاپموشن خیلی به مهارت و تجربه بستگی دارد. خیلی از کسانی که از این کار سرخورده میشوند، بهخاطر این است که کم حوصلهاند.
عکس: مهبد فروزان